چمدان شگفتانگیز هاپو
معرفی کتاب
«هاپو» چمدانی دارد که همه چیزهای مورد علاقهاش را در آن گذاشته است و با خودش همهجا میبرد. او فکر میکند به هیچچیز دیگری احتیاج ندارد؛ اما یک روز سر و کله «موشی» پیدا میشود. هاپو از او میخواهد که هر چه زودتر از آنجا برود. موش میخواهد فقط کمی با هم بازی کنند و بعد میرود. وقتی موشی میرود، هاپو متوجه میشود که چیزی کم است؛ اما چه چیزی؟
نامههای سانی
معرفی کتاب
«سانی» یک میرکت یا همان خدنگ دمعصایی است که با خانواده بسیار بزرگش در صحرای «کالاهاری» زندگی میکند. آنها همه کارها را با هم انجام میدهند؛ با هم بازی میکنند، با هم غذا میخورند و حتی با هم میخوابند؛ اما سانی فکر میکند که آنها زیادی به هم نزدیک هستند. به همین علت تصمیم میگیرد به جای دیگری برود. او برای خانوادهاش نامهای مینویسد و راه میافتد. سانی به جاهای زیادی سر میزند و به دیدن افراد زیادی از فامیل میرود؛ اما هیچجا به راحتی خانه نیست! شایان ذکر است که نامههای سانی به شکل کارتپستال در هر صفحه آورده شده است.
پسری که با پیراناها شنا کرد!
معرفی کتاب
«استنلی پاتز» پدر و مادرش را از دست داده است و با عمو «ارنی» و خاله «آنی» زندگی میکند. عمو ارنی در کارخانه کشتیسازی کار میکند و همهچیز خوب و مرتب است؛ اما یک روز کارخانه تعطیل میشود و کارگرهایش بیکار. عمو ارنی تصمیم میگیرد خانه را به کارخانه کنسروسازی تبدیل کند و بعد از مدت کوتاهی، دستگاهها و سطلهای ماهی تمام خانه را اشغال میکنند تا جایی که استنلی مجبور میشود در کمدش بخوابد. بالاخره استنلی تصمیم میگیرد خانه را ترک کند. او در یک سیرک کار میکند و به سفر میرود. آیا استنلی دوباره به خانه بازمیگردد یا به دنبال سرنوشتش میرود؟
بهترین کارلسون دنیا
معرفی کتاب
«کارلسون» پسر کوچولویی است با یک موتور کوچک و پرهای چرخان روی پشتش که آن را با دکمهای که وسط نافش است، روشن میکند. او روی پشت بام خانه «اریک»، در جای خیلی کوچکی، پشت لولههای بخاری زندگی میکند؛ اما مردم شهر او را با بشقابپرنده و پهپاد جاسوسی اشتباه میگیرند. همه شهر دنبال کارلسون هستند و میخواهند دستگیرش کنند. کارلسون از هیچچیز نمیترسد و حاضر است برای کمی خندیدن، هر شوخی خطرناکی بکند؛ اما او در دو قدمی دستگیر شدن است!
پیتزای داغ برای کنت اشرافزاده
معرفی کتاب
جزیره «ماکاموشی»، امنترین جای دنیا برای موشهاست. «جرونیمو»، سردبیر پرفروشترین روزنامه جزیره است. او در نوشتن داستانهای ماجراجویانه مهارت خاصی دارد و کتابهایش در جزیره مثل توپ صدا میکند! پسرعموی او در سرزمین موشهای خونآشام گیر افتاده است و «تهآ»، خواهر جرونیمو، او را به آن سرزمین میبرد تا پسرعمویشان را نجات دهند؛ اما آنها با معماهای ترسناکی روبهرو میشوند و موجودات عجیبی در قلعه «کُنتِ اشرافزاده» منتظر آنهاست!
تورفین و اسکاتلندیهای ضایع
معرفی کتاب
این کتاب جلد سوم از مجموعه «تورفین وایکینگ مهربان» است. در این داستان، «تورفین» همراه پدرش و افراد او به اسکاتلند حمله میکنند. آنها تورفین را به شهر میفرستند تا پیامشان را به مردم شهر برساند؛ اما تورفین با مردم دوست میشود. وقتی خبری از تورفین نمیشود، وایکینگها به شهر حمله میکنند و با تعجب و ناباوری با استقبال مردم روبهرو میشوند... . مرد ترسناکی به نام «رانِلد مَک رانِلد»، تورفین را میدزدد؛ ولی تورفین باادب حال آنها را میگیرد!
تورفین و مسابقات مخوف
معرفی کتاب
«تورفین مهربان» پسر، «هَرولد جمجمه خُردکن»، رئیس وایکینگهاست. همه فکر میکنند که وایکینگها خشن و زمخت و بدجنس وبوگندو هستند؛ اما تورفین یک وایکینگ معمولی نیست. او به همراه پدرش و گروه او میخواهند به اسکاتلند بروند تا در مسابقات مخوف شرکت کنند. هرولد به این فکر میکند که چطور میتواند سپری را که سالها پیش از دست داده است، دوباره به دست آورد که ناگهان نصف مردهای دهکده به خانهاش هجوم میآورند! اینبار تورفین چی کار کرده است؟
تورفین و حمله افتضاح
معرفی کتاب
«تورفین» پسر رئیس وایکینگها، «هَرولد جمجمه خُردکن» است. هرولد یکی از خشنترین وایکینگهایی است که تا به حال به دنیا آمده است؛ اما تورفین بیش از حد مهربان است و این اصلاً برای یک وایکینگ خوب نیست. پدر تورفین تصمیم میگیرد او را به سفری دریایی ببرد و لقب وایکینگی به او بدهد. تورفین فکر میکند در این سفر مناظر زیبایی را میبیند و میتواند آنها را نقاشی کند و پدرش به فکر حمله کردن به روستاها و آتش زدن آنهاست. این پدر و پسر چگونه میتوانند با هم کنار بیایند؟
جناب تام گوگولی میشود
معرفی کتاب
«آنجلا» همیشه تنها زندگی میکند و از تنهاییاش لذت میبَرد تا اینکه روزی پشت در خانهاش گربهای پیدا میکند و نامش را «جناب تام» میگذارد. جناب تام گربه بازیگوشی است و همیشه کلی دردسر درست میکند. با این حال، آنجلا خیلی جناب تام را دوست دارد و دنبال راهی میگردد که تام بهتر و جذابتر شود. او کتابی به تام هدیه میدهد، کتاب «گوگولی شدن در چند دقیقه».
جناب تام دوست پیدا میکند
معرفی کتاب
«جناب تام» خیلی خوشبخت است، او تخت گرم و نرمی برای زمستان دارد و یک استخر شنا برای روزهای گرم تابستان و اگر دیر به خانه برسد، یک نفر نگرانش میشود؛ اما خیلی وقت پیش، جناب تام نه اسمی داشت، نه خانهای و نه تختخواب گرم و نرمی. او در سرما میلرزید و در تابستان از گرما میپخت! «آنجلا» هم همیشه تنها بود و خودش را با کارهای خانه سرگرم میکرد تا اینکه روزی آنجلا جناب تام را پیدا میکند. حالا هیچ کدام تنها نیستند؛ اما آیا زندگی کردن با جناب تام کار آسانی است؟