Skip to main content

سه‌راهزن

معرفی کتاب
این کتاب جلد نخست از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. سه راهزن که مدتی است بی‌پول شده‌اند، در خرابه‌ای گنج پیدا می‌کنند. یکی از آن‌ها با مقداری پول به شهر می‌رود تا غذایی تهیه کند. دو راهزن دیگر نقشه می‌کشند که او را بکشند و سهمش را بین خود تقسیم کنند. هنگاهی که راهزن سوم با غذا باز می‌گردد، دو راهزن دیگر با چوبی بزرگ و ضخیم به جانش می‌افتند و او را می‌کشند؛ سپس شروع به غذا خوردن می‌کنند، غافل از اینکه... .

مکس و پرنده

معرفی کتاب
«مکس» گربه شجاع و نترس، وقتی پرنده‌ای را می‌بیند، فکر می‎کند می‌تواند با او دوست شود. پرنده کوچولو که هنوز نمی‌تواند پرواز کند، از دوست خود، مکس، می‌خواهد قوانین پرواز را برای او توضیح دهد؛ اما مکس در فکر شکار پرنده و حتی خوردن اوست. پرنده کوچولو مکس را قانع می‌کند که پس از یاد گرفتن پرواز، درباره شکار با هم صحبت می‌کنند و مکس تمرین پرواز را با پرنده شروع می‌کند و... .

مکس شجاع

معرفی کتاب
«مکس» گربه‌ای شجاع و نترس است که می‌خواهد به شکار موش برود؛ اما مگر می‌شود ندیده و نشناخته موش گرفت!؟ پس فقط کافی است مکس بداند که موش چه شکلی است تا شکارش کند. او به راه می‌افتد و در راه هر حیوانی را که می‌بیند، مانند مگس، ماهی، فیل، گنجشک و... می‌پرسد آیا شما موش هستید؟ سرانجام مکس به موش می‌رسد؛ اما موش خودش را هیولا معرفی می‌کند و... .

توی کتاب گیر افتادم!

معرفی کتاب
وقتی نویسنده «هیلی» را وارد کتاب می‌کند، او حسابی هیجان‌زده می‌شود؛ اما انگار توی کتاب بودن، آن‌قدرها هم سرگرم‌کننده نیست. هیلی دوست دارد از کتاب بیرون بیاید. به همین علت، دوستانش می‌خواهند به او کمک کنند. «ریچل» تلاش می‎کند با ناخن او را از کتاب جدا کند. «جیکوب» کتاب را از دو طرف می‌کشد تا هیلی به بیرون پرتاب شود و... ؛ اما هیچ‌کدام از این راه‌ها فایده‌ای ندارد. پس هیلی چگونه می‌تواند از کتاب بیرون بیاید؟

جوراب‌های بوگندو

معرفی کتاب
«تونی» هر بار برای خرید جوراب با مادرش به فروشگاه می‌رود؛ اما این بار او با پدربزرگش به آن طرف رودخانه می‌رود و یک جفت جوراب، با سه رنگ سبز و قرمز و زرد می‌خرد. تونی آنقدر جوراب‌هایش را دوست دارد که تصمیم می‌گیرد هیچ‌وقت آن‌ها را از پایش درنیاورد؛ اما پس از چند روز، جوراب‌های بی‌نظیر او بو می‌گیرند و همه دوستانش و حتی حیوانات محل را ناراحت می‌کند. سرانجام دوستان تونی مجبور می‌شوند وارد عمل شوند و جوراب‌های او رابشویند.

گوزن شاخدار: ستاره سینما

معرفی کتاب
قرار است فیلمی درباره گوزن شاخ‌دار ساخته شود. در اولین برداشت، گوزن خودش را معرفی می‌کند. او می‌خواهد فضانورد شود؛ اما کارگردان مخالف است و معتقد است که گوزن‌ها نمی‌توانند فضانورد شوند؛ چون آن‌ها سُم دارند و در جنگل زندگی می‌کنند. در دومین برداشت، مادربزرگ گوزن از راه می‌رسد و... . در برداشت سوم سر و کله زرافه پیدا می‌شود که دلش می‌خواهد دکتر شود و... . سرانجام با همکاری همه حیوانات، گوزن شاخ‌دار که حاضر نیست دست از رویاهایش بردارد، به فضا می‌رود.

جک و نگرانی گنده‌بک

معرفی کتاب
«جک» منتظر روز کنسرت است تا بعد از چندین هفته تلاش سخت، برای مادرش ترومپت بنوازد؛ اما آن روز صبح، جک با نگرانی بیدار می‌شود. او تمام تلاشش را برای دور کردن نگرانی می‎کند؛ ولی موفق نمی‌شود. جک حتی نمی‌تواند درباره این موضوع با مادرش صحبت کند؛ چون کلمات مناسبی پیدا نمی‌کند. وقتی زمان رفتن به مدرسه فرا می‌رسد، او دیگر نمی‌تواند این فشار را تحمل کند و اشک‌هایش سرازیر می‌شود. ناگهان جک متوجه می‌شود که باید با نگرانی و استرسش روبه‌رو شود. او درباره نگرانی و اضطرابش به مادر می‌گوید و... .

راز درخت‌ها

معرفی کتاب
این داستان درباره مردی است که درخت‌های خیابان را به شکل حیوانات مختلف تزئین می‌کند. اولین‌بار سرو کله یک جغد در حیاط خانه ویلیام پیدا می‌شود. در روزهای بعد یک خرگوش دوست‌داشتنی کنار طوطی‌ای زیبا و کمی آن‌طرف‌تر یک فیل بازیگوش. شبی ویلیام مرد باغبان را می‌بیند و با او وارد پارک «گریم‌لاچ» می‌شود. آن‌ها تا صبح کار می‌کنند. روز بعد ویلیام با سر و صدای افرادی بیدار می‌شود که با خوشحالی در پارک گردش می‌کنند و... .

اسباب‌کشی بزرگ

معرفی کتاب
«بروس» آقای خرسی است که با چهار غاز زندگی می‌کند؛ اما در خانه بروس سه موش هم زندگی می‌کنند. آقای خرس از این وضع اصلاً راضی نیست؛ چون همیشه خانه شلوغ و پر از سر و صداست؛ ولی بروس چاره‌ای ندارد و این وضعیت را تحمل می‌کند تا اینکه روزی تصمیم می‎گیرد اسباب‌کشی کند و به جای دیگری برود؛ اما پیدا کردن خانه مناسب برای او و چهار غاز کار راحتی نیست. سرانجام در محله‌ای ساکت و کنار دریاچه یک خانه عالی پیدا می‌کند؛ اما... .

مهمان‌های ناخوانده

معرفی کتاب
«بروس» آقای خرسی است که با چهار غاز زندگی می‌کند. درواقع او مادر آن‌هاست و هر سال با غازها به جنوب کوچ می‌کند؛ اما بروس دوست دارد به خواب زمستانی برود. کوچ کردن و مادری کردن بروس را خسته و بداخلاق می‌کند. این‌بار، وقتی بروس به خانه‌اش برمی‌گردد، می‌بیند که موش‌ها خانه او را به یک هتل جنگلی پر رفت و آمد تبدیل کرده‌اند. بروس مجبور می‌شود تختش را با حیوانات دیگر شریک شود و این کار او را خیلی عصبانی می‌کند. بروس تا کی می‌تواند این وضعیت را تحمل کند؟