10 قصه از امام کاظم(ع)
معرفی کتاب
این کتاب مجموعه داستانهایی درباره زندگی امام کاظم (ع) است. «ملخهای گرسنه»، «دوست غریبه»، «کار بزرگ» و «کشاورزِ بددهان»، نام بعضی از این داستانهاست. داستان «کار بزرگ»، قصه مرد جوانی را روایت میکند که برای شروع به کار، پولی ندارد. او به دیدن امام کاظم (ع) میرود و از ایشان تقاضای کمک میکند و امام بیست برابر درخواست جوان به او میبخشند. در پایان داستان آمده است: «خدایا او را که دل مردم را شاد میکند، دلش را شاد کن.»
10 قصه از امامسجاد(ع)
معرفی کتاب
کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه درباره زندگی امام سجاد (ع) است. «مسافر اسیر»، «روز انتخاب»، «جواب ناسزا» و «دو قرص نان»، نام بعضی از این داستانهاست. در داستان «مسافر اسیر» خانواده امام حسین (ع) در حالی وارد شهر شام میشوند که هیچکس آنها را نمیشناسد و مردم برای پیروزی یزید بر شورشیان شادی میکنند. پیرمردی راه امام سجاد (ع) را میبندد و خدا را شکر میکند که آنها شکست خوردهاند. امام با سخنان خود و خواندن آیاتی از قرآن کریم پیرمرد و مردم را متوجه اشتباهشان میکنند.
هوکوس پوکوس پنگوئن
معرفی کتاب
«خُف» یک شعبدهباز است. خرگوشهای خُف دیگر علاقهای به شرکت در شعبدهبازیهای او را ندارند. خُف «آشیل» را پیدا میکند. آشیل، پنگوئنی بامزه و باهوش است. مردم عاشق خُف و آشیل میشوند؛ اما یک روز آشیل ناپدید میشود. شعبدهباز با سرنخهایی که به دست میآورد، متوجه میشود که آشیل را دزدیدهاند. او برای نجات دوست کوچکش نقشه ماهرانهای را طراحی میکند و... .
یک شب باحال تر از باحال
معرفی کتاب
«لوته» همراه مادرش به فروشگاه میرود و مشغول خواندن کتاب میشود. او آن قدر در مطالعه غرق میشود که متوجه تعطیلی فروشگاه نمیشود. حالا او در فروشگاه گیر افتاده و حسابی ترسیده است؛ ولی از قرار معلوم یک نفر دیگر هم در فروشگاه گیر کرده است! و به نظر او ماندن در فروشگاه خیلی هم باحال است. حالا دو بچه بازیگوش در فروشگاه خوشحال و خندان میگردند و هر چیزی که دلشان میخواهد، میخورند؛ اما ناگهان سر و کله دو دزد بدجنس پیدا میشود و... .
کلاه جادو
معرفی کتاب
در جلد سوم از مجموعه «مومیترولها»، «ترولک»، «شامهزاد» و «بوبو»، در نوک کوه، یک کلاه جادویی پیدا میکنند. این کلاه شکل هر چیزی را تغییر میدهد. اتفاقهایی که پشت سر هم رخ میدهد، ابتدا برای مومیترولها سرگرمکننده است؛ ماجرای پیدا شدن پنج ابر کوچک، عزلتگزینی دوباره موش آبی، کشانده شدن مومیترولها به جزیره دورافتاده «هاتیواتی»، گم شدن کیف دستی ماماترول و... ، اما کمکم کار به جاهای خطرناکی میکشد که مومیترولها باید راه نجات از آنها را بیابند.
ترولک و ستاره دنبالهدار
معرفی کتاب
این کتاب جلد دوم از مجموعه «مومی ترولها» است. مومی ترولها، جانوران گرد و کوچک افسانهای هستند که مثل اسب آبی پوزهای کشیده دارند. در این داستان «ترولک» و «بوبو» با موش منفیبافی آشنا میشوند که میگوید به زودی کره زمین نابود خواهد شد. او میگوید ستاره سوزان دنبالهداری در راه است و هر لحظه به زمین نزدیکتر میشود. ترولک و بوبو پا در راهی پر خطر میگذارند تا جای امنی پیدا کنند. آنها در این راه همسفرهای دیگری هم مییابند و ماجراهای خندهدار و ترسناک یکی پس از دیگری رخ میدهد.
ترولهای کوچک و سیل بزرگ
معرفی کتاب
این کتاب جلد نخست از مجموعه «مومیترولها» است. «مومی ترولها» در گذشتههای دور، در خانه آدمها و کنار پریان خانگی، پشت بخاری، زندگی میکردند؛ اما الان زندگیشان عوض شده است. در این داستان، پدر «ترولک» ناپدید شده است. «ماما ترول» میگوید با «هاتیواتیها»، پریهای کوچکی که به چشم نمیآیند، همسفر شده است. ترولک و ماماترول میروند تا «باباترول» را پیدا کنند، راهی طولانی و پرخطر. آیا دوباره این خانواده دور هم جمع میشوند؟
من شنگم!
معرفی کتاب
«شنگ» یک سمور آبی کوچک است که با خرس عروسکیاش، «تدی» و مردی به نام «شنگبان» زندگی میکند. وقتی شنگبان سر کار است، حوصله شنگ و تدی سر میرود، برای همین تصمیم میگیرند رستوران باز کنند. آنها تمام تلاششان را میکنند؛ ولی کارها خوب پیش نمیرود و همه چیز به هم میریزد. شنگ مجبور میشود رستوران را تعطیل کند؛ اما حالا تدی گم شده است و... .
شنگ در فضا
معرفی کتاب
«شنگ» یک سمور آبی کوچک است که با خرس عروسکیاش، «تدی» و مردی به نام «شنگبان» زندگی میکند. در این داستان، آنها به موزه میروند و شنگ از اتاقی که مخصوص فضا است، خیلی خوشش میآید. او اجازه دارد یک سفینه فضایی بخرد؛ اما یک سنگ ماه هم نیاز دارد. فردای آن روز، هنگامی که شنگبان سر کار میرود، شنگ و تدی تصمیم میگیرند به فضا بروند و یک سنگ ماه با خود بیاورند. آیا آنها موفق میشوند؟
شنگ به مدرسه میرود
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «شنگ و شنگبان» است. شنگبان نام مردی است که از یک سمور آبی به نام «شنگ» نگهداری میکند. شنگ از اینکه شنگبان مردی داناست، بسیار خوشحال است و دوست دارد که خودش نیز مانند او دانا شود. او برای خود و دوستانش، مدرسهای راهاندازی میکند تا در آن به کمک معلمشان، همه چیز را بیاموزند. روزی شنگ متوجه میشود که دوستش، «تدی» مدرسه را دوست ندارد. شنگبان که از این موضوع باخبر شده است، به مدرسه میآید و بهترین درس را به شنگ و دوستانش میآموزد.