Skip to main content

امام‌رضا‌(ع)

معرفی کتاب
قهرمان داستان که یک کودک است، در سفری خیالی به شهر مرو می‌رود و با امام رضا (ع) ملاقات می‌کند. در همان بدو ورود، کودک متوجه می‌شود که امام به اجبار به آنجا آمده‌اند؛ چراکه خانه‌ای که در آن سکونت دارند، خانه‌ای باشکوه و مجلل است. امام با نهایت احترام و مهربانی از مهمان کوچک خود پذیرایی می‌کنند و از خدمتکاران نیز دعوت می‌کنند تا سر همان سفره بنشینند. امام رضا (ع) در پاسخ یکی از مهمانان، درباره تقوا توضیح می‌دهند.

امام‌موسی‌کاظم‌(ع)

معرفی کتاب
این داستان کودکی است که در سفری خیالی به دیدار امام موسی کاظم (ع) می‌رود و با مشکلات و خطراتی که ایشان را تهدید می‌کند، از نزدیک آشنا می‌شود. همچنین «صفوان»، یکی از یاران امام، برای مشورت نزد ایشان می‌آید. او قصد دارد شترانش را به حکومت قرض بدهد؛ امام او را از این کار منع می‌کنند؛ ولی صفوان علت این کار را نمی‌داند و... .

امام‌جعفر‌صادق‌(ع)

معرفی کتاب
قهرمان داستان که یک کودک است، در سفر خیالی خود، با امام جعفر صادق (ع) ملاقات می‌کند. او در جلسه درس امام حاضر می‌شود و شاهد بحث و گفت‌وگوی امام با حاضران در جلسه است. امام بدون اینکه حرف دیگران را قطع کنند، به آن‌ها گوش می‌دهند و در برابر مخالفان عصبانی نمی‌شوند. کودک در پایان سفر خود چیزهای زیادی از امام یاد می‌گیرد، مانند گفت‌وگو کردن با دیگران و صادق و راستگو بودن.

امام‌محمد‌باقر‌(ع)

معرفی کتاب
کودک این داستان در سفری خیالی به دیدار امام محمد باقر (ع) می‌رود و ایشان را مشغول کار در مزرعه می‌بیند. امام در پاسخ به یارانشان که ایشان را از کار کردن منع می‌کنند، می‌گویند: « جدم، پدربزرگ و پدرم که از من بهتر بودند، همیشه کار می‌کردند، چرا من چنین نکنم. در حالی که کار آدم را پخته و در ضمن ما را از دیگران بی‌نیاز می‌کند ... .» امام بعد از اتمام کار به منزل می‌روند و خود را پاکیزه می‌کنند و عطر می‌زنند. ایشان در برابر سخنان دیگران سکوت می‌کنند و به نرمی و مهربانی به آن‌ها پاسخ می‌دهند.

امام‌زین‌العابدین‌(ع)

معرفی کتاب
در این داستان، کودکی که به سفرهای خیالی می‌رود، با امام سجاد (ع) آشنا می‌شود. قهرمان کوچک داستان از امام چیزهای زیادی می‌آموزد، مانند آداب معاشرت، رعایت حال همسایه، کمک کردن به دیگران، توهین نکردن و رفتار صحیح با دوستان و مهمانان. در داستان به حقی که آموزگاران به دانش‌آموزان دارند، اشاره شده و یادآوری می‌شود که پند و اندرز باید با محبت باشد، وگرنه هیچ اثری نخواهد داشت.

امام‌حسین‌(ع)

معرفی کتاب
این داستان کودکی است که در سفر خیالی خود به نزد امام حسین (ع) می‌رود و زمانی آنجا می‌رسد که امام در سفر هستند، هنگامی که واقعه کربلا در حال شکل‌گیری است. کسانی که با امام عهد بسته‌اند، پیمانشان را شکسته‌اند و امام را تنها گذاشته‌اند. قهرمان کوچک داستان آرزو می‎کند می‌توانست امام را که از ایشان به عنوان «ستاره شجاعت» یاد می‌شود، با خود به جایی ببرد که آدم‌ها به پیمانشان وفادار باشند. همچنین در داستان به مقام و ارزش معلم و احترام به او تأکید شده است.

امام‌حسن‌(ع)

معرفی کتاب
این داستان درباره کودکی است که در سفری خیالی، به دیدار امام حسن (ع) می‌رود و از نزدیک با زندگی ایشان آشنا می‌شود. او هنگامی به خانه امام می‌رسد که ایشان با غذاهایی مانند خرما، شیر، نان و ماست مشغول پذیرایی از نیازمندان هستند. امام در تاریکی شب برای فقرا گندم و خرما می‌برند و با این همه تلاش باز در راز و نیازهای شبانه از خداوند به خاطر کوتاهی خود در دستگیری از تهیدستان طلب بخشش می‌کنند. در طول داستان به صبر و شکیبایی امام حسن مجتبی (ع) اشاره شده و از ایشان به عنوان «ستاره صبر» یاد می‌شود.

امام‌علی‌(ع)

معرفی کتاب
در این داستان، کودکی در سفر خیالی خود، با سلمان فارسی همراه می‌شود. سلمان از دوران بردگی خود سخن می‌گوید و او را به دیدن مردی می‌برد که سخت مشغول کار است. مرد با دیدن آن‌ها به گرمی سلام می‌کند و با دستان پینه‌بسته‌اش، دستان کودک را صمیمانه می‌فشارد. آن مرد که با احترام و محبت با کودکان یتیم رفتار می‌کند و درخت خرما می‌کارد، کسی نیست جز حضرت علی (ع)، کسی که وقتی دعوت پیامبر اکرم (ص) را به اسلام پذیرفت، فقط ده سال داشت.

نقشه خاله

معرفی کتاب
در داستان این کتاب، از مجموعه «کوتی‌کوتوله»، غول قدکوتاه که پیش خاله‌پیرزن زندگی می‌کند، دلتنگ مادرش می‌شود و دلش می‌خواهد به دیدنش برود؛ اما نمی‌تواند، چراکه باید یک آدم را برای مادرش سوغاتی ببرد. خاله‌پیرزن با طرح نقشه‌ای زیرکانه، کوتی‌کوتوله را به آرزویش می‌رساند.

همسایه خاله

معرفی کتاب
در داستان این کتاب از مجموعه «کوتی‌کوتوله»، خاله‌پیرزن که در حال پختن نان‌برنجی است، از کوتی‌کوتوله می‌خواهد که به خانه همسایه برود. کوتی‌کوتوله همه کارها را درست به همان شکلی که شنیده است، انجام می‌دهد؛ اما او با سر و صورتی خونین به خانه بازمی‌گردد و باعث تعجب خاله‌پیرزن می‌شود!!! حالا خاله‌پیرزن به خاطر رفتار کوتی‌کوتوله باید از آقای همسایه دلجویی کند و... .