یکی بود
معرفی کتاب
روزی روزگاری تعداد زیادی مورچۀ سیاه در یک جنگل با مادرشان زندگی میکردند. اما گروه دیگری هم بودند که تعدادشان از آنها خیلی بیشتر بود؛ مورچههای قرمز. مورچههای قرمز هر روز به لانۀ مورچههای سیاه حمله میکردند و آنها را میترساندند. مورچههای سیاه کوچکترین و بیصداترین موجودات بودند. آنها هیچوقت فکرش را هم نمیکردند که کسی صدای آنها را بشنود یا به کمکشان بیاید. اما یک نفر بود که صدای آنها را میشنید. صدای تمام موجودات را میشنید. کسی میداند او کیست؟
ماهی قرمز، ماهی طلایی
معرفی کتاب
ماهی قرمز و ماهی طلایی با هم زندگی میکنند. روزی صیادان ماهی طلایی را صید میکنند و ماهی قرمز تنها و غمگین میشود؛ اما خبر ندارد که پرندهها تور صیادها را پاره کرده و ماهی طلایی را به دریایی بردهاند که آبش طلایی است و ماهی طلایی در آنجا با آرامش زندگی میکند. بعد از مدتی، پرندهها ماهی قرمز را هم به دریای طلایی میبرند. ماهی قرمز از بودن با ماهی طلایی خوشحال است؛ اما نمیتواند آنجا زندگی کند و میخواهد به دریای خودش بازگردد.
تخممرغ شانسی
معرفی کتاب
کتاب دربردارنده پنج داستان کوتاه است. «مورچه و موهای خورشید»، «ولی با اجازه»، «تخم مرغ شانسی»، «چکمه و نیم چکمههایش» و «کیف» نام این داستانهاست. در داستان «تخم مرغ شانسی»، «قُدی خانم»، مرغی است که نمیتواند تخم بگذارد و هر روز یک تخم مرغ شانسی میخرد و کنار لانهاش میگذارد. وقتی جوجههای مرغهای دیگر به دنیا میآیند، قُدی خانم، به آنها اسباببازی میدهد. جوجهها او را بسیار دوست دارند و همیشه در کنارش هستند.
یک روز، یک...: مجموعه پنج داستان کوتاه
معرفی کتاب
کتاب حاوی پنج داستان کوتاه است. «یک روز، یک ماهی»، «یک روز، یک اسب آبی»، «یک روز، یک شیر»، «یک روز، یک روز یک اسب» و «یک روز، یک گرگ»، نام این داستانهاست. در داستان «یک روز، یک ماهی»، ماهی بزرگی به شهر میآید تا ببیند در شهر چه خبر است. مردم از دیدن او تعجب میکنند و میترسند. ماهی آدمها را به دریا میبرد و به آنها نشان میدهد که ماهیها نه از آدمها میترسند و نه تعجب میکنند.
سه فرشته با بالهای طلایی و چشمان آبیرنگ
معرفی کتاب
در شهری که مدتهاست باران نباریده است، نقاشان به کوه میروند تا منظره شهر را نقاشی کنند. ناگهان باران شروع میشود و نقاشان با عجله آنجا را ترک میکنند؛ ولی قوطیهای رنگشان را جا میگذارند. باران رنگها را میشوید و به شهر میآورد و همهجا را رنگی میکند. کودکی که شاهد ماجراست، غمگین میشود و آرزو میکند همهچیز به حالت عادی باز گردد و... .
پسانداز پرماجرا
معرفی کتاب
این داستان، پسانداز صحیح را آموزش میدهد. خواننده میآموزد که مراقب مشاورههای اشتباه و فریبکاری دیگران در موضوع پسانداز باشد. پدر خانواده یک جوجه بوقلمون میخرد و آن را به عنوان پسانداز به خانه میآورد. قهرمانان داستان به علت نگهداری از بوقلمون و اتفاقاتی که رخ میدهد، به نتیجه دلخواه نمیرسند؛ اما تلاش میکنند تصمیم خود را اصلاح کرده و انتخاب بهتری را جایگزین انتخاب پیشین خود کنند. در پایان داستان نیز از موقعیتی که پیشمیآید، به بهترین نحو استفاده کرده و آن را به یک فرصت جدید تبدیل میکنند.
سلمان فارسی
معرفی کتاب
نویسنده داستان زندگی «سلمان فارسی» را روایت میکند که در دو بخش بیان شده است. در بخش اول، روزبه (سلمان فارسی)، نزد راهب مسیحی پیری زندگی میکند. راهب با فرارسیدن مرگش، روزبه را به دنبال پیدا کردن آخرین پیامبر خدا میفرستد و سه نشانه از پیامبر اکرم (ص) را به او میگوید. بخش دوم درباره کودکی و جوانی سلمان است و اینکه چگونه دین زرتشت را کنار میگذارد و به دین مسیحیت درمیآید.
عمو نوروز و ننه سرما
معرفی کتاب
کتاب افسانه قدیمی «عمو نوروز و ننه سرما» را به دو زبان فارسی ــ آلمانی آورده است. در آخرین روز زمستان، ننه سرما صبح خیلی زود از خواب بیدار میشود، حیاط را آب و جارو میکند، هفتسین را میچیند، لباسهای نو به تن میکند و در ایوان، روی قالیچه قرمز، به انتظار عمو نوروز مینشیند؛ اما چند لحظه قبل از آمدن عمو نوروز به خواب میرود. عمو نوروز از راه میرسد؛ ولی دلش نمیآید ننه سرما را از خواب بیدار کند و...
فرانکلین و خواهرش هریت
معرفی کتاب
«فرانکلین» خواهر کوچکی به نام «هریت» دارد و سعی میکند همیشه مراقب او باشد و خوشحالش کند؛ اما این کار همیشه هم آسان نیست. فرانکلین بعضیوقتها به شدت از او عصبانی میشود، بهخصوص اگر پای سگ پارچهایاش، سام، در میان باشد. او نمیخواهد سام را با هریت شریک شود و آن را پنهان میکند؛ اما متوجه میشود که به عنوان برادر بزرگتر، میتواند خیلی کارها برای خواهرش انجام دهد؛ حتی میتواند اجازه دهد که گاهی او با سام بازی کند.