جا باز کنید، من بزرگ شدم
معرفی کتاب
این کتاب هفت شخصیت دارد: کودک، آقابزرگ، ننهجون، مامان، بابا، آبجی سمیه و داداش جاوید. این افراد خانواده جیگیلخان هستند.
داستان حاضر درباره کودکی است که تازه یک سالش شده و دارد جهان را از نگاهِ طنزگونه و متنوع خودش میبیند. او با نگاه ساده و شیرین خودش اتفاقات کوچک و بزرگی را که در طول روز برایش رخ میدهد تعریف میکند و همیشه از اینکه برای تصمیمات خانواده از او نظر نمیپرسند ناراحت میشود.
این کتاب چهار فصل دارد و جیگیلخان اتفاقات از یک تا چهارسالگیاش را برای ما میگوید.
داستان حاضر درباره کودکی است که تازه یک سالش شده و دارد جهان را از نگاهِ طنزگونه و متنوع خودش میبیند. او با نگاه ساده و شیرین خودش اتفاقات کوچک و بزرگی را که در طول روز برایش رخ میدهد تعریف میکند و همیشه از اینکه برای تصمیمات خانواده از او نظر نمیپرسند ناراحت میشود.
این کتاب چهار فصل دارد و جیگیلخان اتفاقات از یک تا چهارسالگیاش را برای ما میگوید.
اسکار لنگه جورابی
معرفی کتاب
اسکار کوچولو هر جا که میرفت لنگه جورابش را گم میکرد. توی خانه، اتوبوس، فروشگاه، زمین بازی و... کسی نمیدانست چه طوری این کار را میکند. شده بود یک معمای بزرگ تا این که روزی مامان، اسکار را برای معاینه پیش پزشک برد. آقای دکتر بعد از معاینه گفت:... در این کتاب لنگه جورابهای گمشده اسکار بین تصاویر کتاب پنهان شدهاند. کودک علاوه بر لذت بردن از داستان سرگرم پیدا کردن لنگه جورابهای اسکار هم میشود.
قلب فروزان مترسک
معرفی کتاب
مترسک دوست دارد همراه بچهها به هرجا که دلش میخواهد برود و دنیا را ببیند. او هرروز با دیدن بچهها در قطار به رویایش فکر میکند که ناگهان برف همهجا را سفید میکند. کلاغ و موش کور به مترسک پناه میآورند. او هم وسایلش (کلاه، کت و...) را به آنها میبخشد تا اینکه چیزی برای خودش نمیماند، جز... .
کتاب سازی خوب. نهایت بخشندگی تا حد فنا شدن.
کتاب سازی خوب. نهایت بخشندگی تا حد فنا شدن.
خرگوشها پرواز میکنند
معرفی کتاب
نویسنده در این کتاب میخواهد مهارتِ دقت، مهربانی و کمک را به کودکان بیاموزد. آن هم در دنیایی که خبری از انسانها نیست. قهرمان داستان، خرگوشی است که نمیجهد، بلکه در جنگل راه میرود، گاهی میدود و حواسش به اطراف هست. همین خرگوش شاید روزی بتواند پرواز کند و از بالا ببیند چهکسی به کمک نیاز دارد و زودتر از دیگران به کمکش برود؛ اما این چطور ممکن است؟
چشم دردسرساز
معرفی کتاب
«گاو سهچشم دمطلایی» یکی از معدود گاوهایی بود که سه چشم روی صورتش داشت و همین مسئله باعث شده بود که نصف بدنش به هنگام ورود به طویله به درِ چوبی برخورد کند و سمت چپ بدنش پرلکتر از سمت راستش باشد. پسرعموی یونجهشناس این گاو معتقد بود که مادر این گوساله یعنی زنعمویش در موقع بارداری، مکعب مستطیلهای رنگی و بطریهای شفاف پلاستیکی اطراف باتلاق را خورده که یک چشم اضافه روی سر پسرعمویش درآمده است. روزی گاو سهچشم مشغول تفریح بود که پسری را با موهای قرمز میبیند که عینک گِرد مشکیرنگی به چشم داشت. وقتی گاو سهچشم با پسرک صحبت میکند تصمیم میگیرد که برای مداوا پیش دکتر «گاوپور» برود و... .
سؤال کرم کوچولو
معرفی کتاب
وقتی کرمکوچولو به دنیا آمد، اولین سؤالش این بود که کجاست، چرا آمده است و زندگی چیست. مادرش او را فرستاد تا بیرون از لانه چرخی بزند و برگردد و بعد جواب سؤالش را بگیرد. کرمِ کوچولو در گشت و گذارش حیوانات زیادی را دید . از همۀ آنها پرسید که زندگی چیست. حیوانات پاسخهای متفاوتی دادند؛ از نظر سنجاب، زندگی خوردن بود و از نظر لاکپشت، خوابیدن. زندگی از نظر بچهمیمون بازی کردن بود و از نظر مورچه کار کردن؛ اما واقعاً زندگی چیست؟