Skip to main content

ژنرال چشم‌آبی: بازخوانی زندگی سپهبد نادر جهانبانی

معرفی کتاب
این کتاب درباره زندگی و پیروزی‌های سپهبد نادر جهانبانی است که در زمان سلطنت پهلوی دوم وارد ارتش شد. او از بهترین خلبان‌های نظامی بود و عملیات‌های زیادی را با موفقیت به ثمر رسانید. این کتاب از زبان خلبان‌هایی که با این فرمانده نظامی هم‌دوره و همکار بوده‌اند، خاطراتی را روایت کرده است.

رفیق شهیدم مرا متحول کرد: خاطرات جوان مؤمن انقلابی مدافع حرم، پاسدار شهید عباس دانشگر

معرفی کتاب
شهید عباس دانشگر یکی از مدافعان حرم و عاشقان راه ایثار و شهادت بود. جانِ آگاه و روح بیدارش او را به مسیر مجاهدت کشاند. سرانجام وقتی فقط بیست وسه سال داشت، شهد شیرین شهادت را چشید. کتاب حاضر متن‌های کوتاه و بلندی است از افرادی که به نحوی با توسل به این شهید راه و مسیر زندگی‌شان تغییر کرده است. بسیاری از دوستان، همکاران و خویشاوندان به برکت توسل به این شهید زنگار از دلشان پاک کرده‌اند و متحول شده‌اند. این کتاب دارای شش بخش است. در انتها نیز مستنداتی از شهید بزرگوار قرار داده شده است.

باغ‌های معلق: روایت هفت زن‌سوری از محاصره یک شهر

معرفی کتاب
این کتاب روایتی زنانه از جنگی خونین است. ماجرا از این قرار است که هفت زن در یکی از شهرهای سوریه محاصره شده‌اند و داعش در حال آزار و اذیت مردم است. هر کدام از این زنان نگاه و تجربه متفاوتی از جنگ را به خوانندگان ارائه می‌دهند و به شما کمک می‌کنند تا با مفهوم جنگ و ویران‌گری آن بهتر آشنا شوید.

خیرالنسا؛ طرحی از یک زندگی به روایت بانو‌ خیرالنسا صدخرویء

معرفی کتاب
این داستان درباره خانمی به نام خیرالنسا است که هنگام رفتن پسران روستا به جبهه، همراه با زنان و دختران کار پشتیبانی از جبهه را آغاز و نان و آذوقه برای رزمندگان ارسال می‌کنند. این کتاب ما را با نقش مهم و مؤثر زنان در سال‌های جنگ تحمیلی آشنا می‌کند.

خانه‌ای برای هم: روایت زندگی خانم منصوره مقدسیان

معرفی کتاب
این داستان درباره مادری حامی و مهربان است که برای تمام آشنایان و اهل محل، پشتوانه و دلگرمی بود. کتاب حاضر روایت‌گر دلسوزی‌ها و کمک‌های مالی و معنوی خانم منصوره مقدسیان به دوستان و خانواده است. او برای آدم‌های محله خود، راهنما و معتمدی امن بود. اعضای محله هنگامی که با مشکل مواجه می‌شدند قبل از هرکار، در خانه خانم مقدسیان را می‌زدند و مشکل خود را با او در میان می‌گذاشتند. خانم مقدسیان برای همه محل پناهگاه و مایه امیدواری بود.
این کتاب سعی دارد خواننده را با شخصیت والای این بانو آشنا و ایشان را به عنوان الگویی مناسب معرفی کند.

عملیات احیا؛ روایت صعود یک مجموعه دانش‌بنیان به قله دانش و فناوری

معرفی کتاب
شرکت ماشین‌های الکتریکی «جمکو» از صنایعی است که با هدف عدم‌وابستگی صنایع داخلی به کشورهای خارجی در زمینهٔ تولید انواع ماشین‌های الکتریکی تأسیس و راه‌اندازی شد؛ ولی در ادامه به‌دلیل برخی بی‌توجهی‌ها، در آستانهٔ تعطیلی قرار گرفت. امروز، این شرکت موفق به طراحی و تولید الکتروموتورها و ژنراتورهای بزرگ صنعتی با استانداردهای جهانی شده و در برخی از محصولات نیز جزو چهار - پنج شرکت تولیدکننده در جهان است. این کتاب صعود یک مجموعهٔ دانش‌بنیان به قلهٔ دانش و فناوری الکتروموتور را در 20 فصل روایت کرده است.

قصه‌های فروردین

معرفی کتاب
در این کتاب، 31 داستان از ضرب‌المثل‌ها و داستان‌هایشان برای دوره یک ماهه فروردین در نظر گرفته شده است. ضرب‌المثل‌ها درباره موضوعاتی چون حرص، خساست، زرنگ بودن، حیله‌گری، دروغ‌گویی، تدبیر، عدالت، انصاف و...است که به‌صورت داستانی کوتاه، نتیجه ای اخلاقی گرفته می‌شود و در پایان هر داستان، ضرب‌المثل مربوط بیان می‌شود.

قصه‌های شهریور

معرفی کتاب
گفتار ما مردم فارسی‌زبان با ضرب‌المثل و حکایت‌ها پیوند خورده است و در سخنانمان مثل و شعر کاربرد زیادی دارد. پشت این ضرب‌المثل‌ها ماجرایی وجود دارد و براساس آن اتفاق این مثال‌ها به‌وجود آمده‌اند. کتاب حاضر در پی روایت‌کردن همین ماجراهاست که از دل آن‌ها ضرب‌المثل‌ها عنوان شده‌اند.
نویسنده با مطالعه ادبیات عامه کهن و اشعار شعرای پارسی‌گو، ریشه و سرآغاز به وجودآمدن برخی از ضرب‌المثل‌ها را روایت کرده است.
به طور مثال، اصطلاح «خروس بی‌محل» که به افراد وقت‌نشناس گفته می‌شود، طبق اطلاعاتی که نویسنده به دست آورده است به زمان پادشاه افسانه‌ای ایران، کیومرث، برمی‌گردد.

لباس عید گنجشک

معرفی کتاب
این قصه منظوم، شرح داستان گنجشکی است که برای تهیه لباس عید خود تلاش می‌کند. او مقداری پنبه از مزرعه برمی‌دارد و آن را نزد پنبه‌ریس می‌برد. پنبه‌ریس نیز غوزه را به نخِ کلاف تبدیل می‌کند. او سپس به‌سوی پارچه‌باف می‌رود و... .

خاله پیرزن

معرفی کتاب
خانه خاله‌پیرزن خیلی‌خیلی کوچک بود. یک شبِ سرد، پیرزن زود شامش را خورد و خوابید؛ اما هنوز به خواب نرفته بود که صدای در بلند شد! وقتی پیرزن در را باز کرد، گنجشک‌کوچولو را دید که از سرما می‌لرزید. او از پیرزن خواست تا آن شب را در خانه او مهمان باشد. پیرزن قبول کرد و گنجشک را راه داد؛ اما چنددقیقه بعد دوباره صدای در بلند شد! و... مهمان‌های ناخوانده یکی پس از دیگری از راه می‌رسیدند و از پیرزن می‌خواستند که شب را آنجا بمانند؛ اما آیا خانه به آن کوچکی برای همه آن‌‌ها جا دارد؟