Skip to main content

برگرد به تختخوابت، اد!

معرفی کتاب
«اِد» موش کوچولویی است که خیلی دوست دارد برای خواب آماده شود و به رختخواب برود؛ اما دوست ندارد در رختخواب بماند. او به اتاق پدر و مادرش می‎رود و به پدرش می‎گوید که نمی‎تواند بخوابد. پدر نمی‌تواند بخوابد؛ اما برای او توضیح می‎دهدکه بزرگ شده و باید در تخت خودش بخوابد. شب بعد هم اِد دوباره به اتاق پدر و مادر می‎رود. این‌بار پدر و مادر، هر دو نمی‎توانند بخوابند و صبح روز بعد، دیر سر کار می‎روند. هر شب همین برنامه است! تا اینکه فکری به ذهنشان می‎رسد و نقشه‌ای می‎کشند!

بخواب مثل ببر

معرفی کتاب
دختر کوچولو خوابش نمی‌آید و نمی‎خواهد بخوابد. پدر و مادرش می‎گویند اشکالی ندارد؛ ولی باید لباس خوابش را بپوشد و دندان‌هایش را مسواک بزند و حتماً در رختخوابش دراز بکشد. پدر و مادر برای او توضیح می‎دهند که همه موجوات دنیا می‌خوابند؛ حتی خفاش‌ها، آن‌ها روزها بال‌هایشان را جمع می‎کنند و می‎خوابند. حلزون‌ها هم در لاکشان جمع می‌شوند و می‌خوابند. ببر هم وقتی شکاری پیدا نکند، تمام مدت در سایه می‎خوابد تا قوی بماند و... . دختر کوچولو در رختخواب گرم و نرمش فرو می‎رود، دست‎هایش را مثل خفاش جمع می‎کند و مثل یک ببر قوی، راحت می‎خوابد.

شب بخیر امیلی

معرفی کتاب
شب است و «امیلی» باید بخوابد؛ اما خرس عروسکی‎اش، «آقای تدی»، را پیدا نمی‎کند. مادرش به جای آقای تدی، اردکِ عروسکی‌اش را به او می‎دهد. امیلی به اردک شب‌به‌خیر می‎گوید؛ ولی نمی‎تواند بخوابد. او گربه عروسکی‎اش را هم به تخت می‎برد؛ ولی باز هم نمی‎تواند بخوابد. امیلی جغد را هم به تخت می‎برد؛ اما... . امیلی سرانجام آقای تدی را زیر بالشش پیدا می‎کند. او عروسک‌های دیگرش را سر جایشان می‎گذارد و به خواب می‌رود. حالا آقای تدی نمی‎تواند بخوابد!

خوابت نمی‌برد هاپو کوچولو؟

معرفی کتاب
هاپوکوچولو اولین شبی است که می‎خواهد در خانه جدیدش بخوابد؛ اما هر کاری می‌کند، خوابش نمی‎برد! صدای زوزه هاپو، موشی را بیدار می‌کند. موشی پیشنهاد می‎کند که هاپو ستاره‌ها را بشمارد؛ ولی هاپو فقط تا یک می‎تواند بشمارد. صدای زوزه هاپو جیک‌جیکی را هم بیدار می‎کند. او می‎گوید هاپو کمی آب بخورد؛ اما هاپو با خوردن آب، جایش را خیس می‎کند. خرگوشی و لاک‎پشت هم بیدار می‎شوند و هرکدام راهکاری دارند؛ ولی هیچ‎کدام فایده‎ای ندارد. سرانجام... .

قبل از اینکه بخوابم چیزی بگو خوشحالم کند

معرفی کتاب
«ویلا» خیلی خسته است؛ ولی هر کاری می‎کند، خوابش نمی‎برد. او می‎ترسد و از برادرش، «ویلوبی»، می‎خواهد که چیزی بگوید تا او خوشحال شود و بتواند بخوابد. ویلوبی به ویلا می‎گوید به چیزهای شاد فکر کند. مثلاً زیر تختش را نگاه کند که دمپایی‌های جوجه‎نشانش قرار دارد. دمپایی‌ها منتظرند تا فردا صبح ویلا آن‌ها را پایش کند. لباس سرهمی ویلا هم روی صندلی منتظر فردا صبح است تا ویلا آن را بپوشد. اسباب‌بازی‌ها هم منتظر بازی با او هستند و... . همه این‌ها ویلا را خوش‌حال می‎کند. فقط یک چیز ناراحت‌کننده وجود دارد! آن چیز چیست؟

وقت خوابه، بابا!

معرفی کتاب
وقت خواب است و دخترک سعی می‎کند پدرش را بخواباند؛ اما پدر نمی‎خواهد بخوابد، او هنوز در حال بازی است. دخترک او را به حمام می‎برد؛ اما پدر نمی‎خواهد حمام کند و... . حالا وقت پوشیدن لباس خواب است. بعد پدر باید دندان‌هایش را مسواک بزند و به رختخواب برود؛ اما پدر اسب‌سواری می‎خواهد! و بعد... . پدر می‎ترسد که مبادا زیر تخت هیولایی پنهان شده باشد. دخترک همه‌جا را می‎گردد و به پدرش اطمینان می‎دهدکه خبری از «لولو» نیست! حالا وقت کتاب قصه است و بعد هم لالایی. شب به خیر!

بیب، بیب، برو بخواب!

معرفی کتاب
وقت خواب است و پسر کوچولو به ربات‌هایش می‎گوید، نورِ مادون قرمزشان را کم کنند، چرخ دنده‌هایشان را برس بزنند، ... و بخوابند. هنگامی‌که پسرک فکر می‎کند ربات‌ها خوابیده‎‌اند، بیب بیب... یکی از ربات‌ها، سیم‌پیچش را می‎خواهد، دومی حسگرش درد می‎کند و دیگری روغن تمام کرده است. پسرک کارها را انجام می‎دهد و وقتی همه به رختخواب می‎روند و پسرک چشمانش را می‎بندد، بیب بیب... لامپ یکی سوخته و... . پسرک خسته است و از آن‌ها می‎خواهد که ساکت باشند و... . حالا ربات‌ها قصه شب می‎خواهند و... . ربات‌ها هنوز بیدارند و پسرک در خواب عمیقی فرو رفته است!

حالا دیگر شب بخیر!

معرفی کتاب
خرس بسیار خسته است و می‎خواهد بخوابد. چندهفته، شاید چندماه! وقتی خرس به رختخواب می‌رود، همسایه‌اش، اردک، در می‎زند. اردک حوصله‌اش سر رفته است و از خرس می‎خواهد که با هم قدم بزنند، کارت‌بازی کنند، فیلم ببینند یا آهنگ بزنند؛ ولی جواب خرس در برابر همه این پیشنهادها منفی است. او می‎خواهد بخوابد. خرس دوباره به رختخواب می‎رود. ناگهان دوباره سروکله اردک پیدا می‎شود و... . خرس خوابش می‎آید. اردک دوباره می‌آید. این‌بار نوکش زخمی شده است و خرس می‎خواهد بخوابد... ! حالا اردک به خواب رفته است؛ اما خرس بیچاره دیگر خوابش نمی‎آید!

من خوابیدن را دوست دارم

معرفی کتاب
مثبت‌اندیشی انسان را سالم‌تر و موفق‌تر خواهد کرد. چگونگی مثبت‌اندیشی موضوعی است که در مجموعه کتاب‌های حاضر به مخاطب آموخته می‌شود. در این جلد، قهرمان داستان از اتفاقات خوب هنگام خواب صحبت‌می‌کند تا خواب را برای کودک مخاطب دلپذیرتر جلوه دهد؛ مواری مثل پوشیدن لباس مخصوص خواب، قصه خواندن پدر هنگام خواب و حرف‌زدن از کارهای روزانه. به‌این ترتیب، مخاطب نسبت به خواب و رختخواب احساس خوبی پیدا می‌کند.

من خوابم نمی‌آید!

معرفی کتاب
بچه‌جغد می‌گوید من خوابم نمی‌آید. فقط دارم فکر می‌کنم. فقط حوصله‌ام سر رفته است. پدرش او را به خانه می‌برد تا یک قصه برایش تعریف کند. قبل از اینکه قصه شروع شود فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ درست حدس زدید؛ بچه‌جغد خوابِ خوابِ خواب است.