شنبه
معرفی کتاب
روز شنبه برادران موش دُمعصایی خیلی خسته شدهاند. «یان» و «هنری» میخواهند زودتر بخوابند. آنها چشمهایشان را میبندند؛ ولی ناگهان یان با صدای «قچقیژ» از خواب میپرد. او هنری را بیدار میکند و میگوید این باید صدای خرچنگ دریایی باشد، حتماً با دستهای بزرگش که شبیه قیچی است، در حال کوتاه کردن موهای یک سگ پشمالوست! هنری خیلی دلش میخواهد این صحنه را ببیند. بنابراین، هر دو راه میافتند و... .
آقای زیرتختی
معرفی کتاب
«جیم» در تختش دراز کشیده بود که ناگهان تشکش تکانی خورد و از زیر تختش، آقای «زیرتختی» بیرون آمد. او خودش را معرفی کرد و از جیم خواست که اجازه دهد تا کنارش روی تخت بخوابد! جیم خیلی تعجب کرد؛ اما اجازه داد و آقای زیرتختی خیلی زود به خواب رفت؛ ولی خروپفهای او نمیگذاشت جیم بخوابد. جیم سراغ کمدش رفت تا گوشگیرش را بردارد که... .
جمعه
معرفی کتاب
امروز جمعه است و «یان» و «هنری» فکر میکنند میتوانند راحت بخوابند و دیگر صدایی مزاحمشان نمیشود؛ ولی تازه خوابشان برده است که یان با صدای «خیشخیشخیش» بیدار میشود! اول از همه هنری را بیدار میکند. آنها با تعجب متوجه میشوند جای صدا عوض میشود و یان فکر میکند یک کاهوسالادی با یک جوجهتیغی در حال دنبالبازی هستند! و این صدای برگهای کاهو است که موقع دویدن از هم جدا میشوند! آنها میروند تا منبع صدا را پیدا کنند و... .
پنجشنبه
معرفی کتاب
برادران موشِ دُمعصایی، «یان» و «هنری»، شبها خیلی سریع به خواب میروند؛ اما ناگهان با صدایی بیدار میشوند! «هیهی هاها هوهو»! یان از خواب میپرد و باید هنری را بیدار کند تا با هم بفهمند این صدای چیست. هنری حدس میزند شاید صدای یک خرگوش باشد یا یک تمساح! شاید تمساح و خرگوش میخواهند با هم ازدواج کنند و خرگوش برای هدیه ازدواج، یک موبایل به تمساح داده است و دنبال یک زنگ خوب برای موبایل میگردند! اما بهتر است خودشان بروند و ببینند صدا از چیست.
سهشنبه
معرفی کتاب
امروز سهشنبه است و «یان» و «هنری»، برادرانِ موشِ دُمعصایی، میخواهند بخوابند؛ اما قبل از خواب، به سراغ بازی همیشگیشان میروند و بعد به محض اینکه چشمهایشان را میبندند، یان صدایی میشنود؛ «شلپشلوپ»! هنری فکر میکند حتماً صدای حیوانی است که در آب زندگی میکند، دو تا ماهی که پینگپنگ بازی میکنند؛ اما باید خودشان ببینند تا مطمئن شوند. آنها سر از خانه موش کور درمیآورند و... .
یکشنبه
معرفی کتاب
امروز یکشنبه است و «یان» و «هنری»، برادران موش دُمعصایی، برای فردا صبحانه به خانه موش کور دعوت شدهاند. آنها تصمیم میگیرند زودتر بخوابند تا زودتر صبح شود و خیلی هم زود خوابشان میبرد؛ اما ناگهان یان با صدای «دیلینگجیرینگدیلینگ» از خواب بیدار میشود! این دیگر چه صدایی است؟ او هنری را بیدار میکند. هنری فکر میکند حتماً نهنگ در حال تمرین با پیانو است؛ چون هفته دیگر کنسرت دارد. آنها به دنبال صدا میروند و... .
کی امشب به من شببهخیر میگوید؟
معرفی کتاب
وقت خواب است و بره کوچولو خوابش میآید؛ اما نمیتواند مادرش را پیدا کند. حالا چه کسی به او شب به خیر بگوید؟ خانم گاو میگوید میتواند این کار را انجام دهد و بره را محکم لای پتو میپیچد؛ اما نه! اینجوری نیست! خانم گربه، خانم اسب، خانم خوک و... سعی میکنند بره کوچولو را بخوابانند؛ اما بیفایده است تا اینکه خانم گوسفند از راه میرسد و... .
شب بخیر ماه
معرفی کتاب
بچهخرگوش برای خواب آماده میشود. او با تاریک شدن اتاق، به آنچه در اتاقش وجود دارد، یک به یک شب به خیر میگوید. نویسنده در این داستان، کودکان را دعوت به اندیشیدن میکند و اینکه چه چیزهایی در اطراف آنها ارزش این را دارند که در پایان روز به یاد آورده شوند و میتوانند با آنها خداحافظی کنند. تصویرگر کتاب نیز براساس آنچه نویسنده روایت میکند، تصویرهای رنگی و سیاه و سفیدی ارائه کرده است که به کودک آرامش و اعتمادبهنفس میبخشد. درواقع داستان و تصاویر آن به صورت پیوسته کودک را به خوب دیدن تشویق میکنند.
شب بهخیر شوتک! (درباره رعایت نظم و مقررات)
معرفی کتاب
شوتک دختربچهای بازیگوشی است که برای خوابیدن سر وقت طفره میرود. بعد از شنیدن قصهی مادر وقتی مادر از اتاق بیرون میرود، شوتک یواشکی از تختخواب بیرون میآید و با اسباببازیهایش بازی میکند. بینظمی در خوابیدن او باعث میشود که به مهد دیر برسد و خسته و بیحوصله باشد. تا اینکه در زمین بازی خوابش میبرد.