داستان‌های حیوانات

حروف الفبا روی برگ‌های درخت بزرگی خانه دارند و هر حرف روی برگی می‌نشیند تا اینکه توفان بعضی از حروف را با خود می‌برد و بقیه از ترس پنهان می‌شوند. زنبور به حروف یاد می‌دهد که به هم متصل شوند و کلمه بسازند. کرم ابریشم به آن‎ها می‌آموزد که در کنار هم جمله بسازند. این داستان با هدف افزایش قدرت تخیل در کودکان به رشته تحریر درآمده است و درباره صلح و دوستی است.

سه داستان کوتاه و تخیلی ارائه شده در کتاب حاضر در عین سادگی دنیایی خیال‌انگیز را به تصویر می‌کشند که در آن کودکان ضمن لذت بردن از روایت داستان‌ها، با مهمان‌نواز بودن، عذرخواهی کردن به خاطر اشتباهات، متحد بودن، ارتباط دوستی و... آشنا می‌شوند.

این کتاب دربردارنده سه داستان کوتاه و کودکانه است که در آن دنیایی خیال‌انگیز برای کودکان ترسیم می‌شود. در یکی از داستان‌ها یک روز لک‌لک زیبایی غذایش از دهانش می‌افتد و گربه بازیگوشی بی‌توجه به لک‌لک، غذای او را برمی‌دارد؛ اما لک‌لک او را متوجه اشتباهش می‌کند.

کتاب شامل سه داستان کوتاه است. داستان اول درباره جوجه طلایی و کوچولویی است که فکر می‌کند بچه خانم مرغه و آقا خروسه نیست و می‌خواهد با ماهی سیاه زندگی کند. داستان دوم روایت زندگی غنچه گل سرخ است و قصه سوم درباره زرافه‌ گردن کوتاه است که نمی‌تواند از برگ درختان تغذیه کند.

اثر حاضر شامل سه داستان کوتاه و خیال‌انگیز است. بزغاله کوچولو از داشتن زنگوله قدیمی خجالت می‌کشد، سوسک سیاه دلش می‌خواهد جایی گرم و نرم برای خودش داشته باشد و آقای ماه برای دخترش گهواره‌ای از ابر می‌سازد. هدف افزایش قدرت تخیل و خلاقیت در کودکان است.

این کتاب شامل سه داستان کودکانه است که در روایتی ساده و خیال‌انگیز کودکان را با برخی از نکات اخلاقی و اجتماعی مانند تنبلی نکردن، تلاش برای رسیدن به هدف و مهربانی کردن آشنا می‌سازد.

کتاب «حالا دیگر می‌‌خواهم فکر کنم»، از کتاب‌های مجموعه یادگارهای نادر ابراهیمی است. قهرمان این کتاب موش کوچولویی است که می‌‌خواهد فکر کند. می‌‌خواهد بداند چرا در دنیای موش‌ها عدالت وجود ندارد؟ چرا بعضی موش‌ها به بعضی موش‌های دیگر ظلم می‌‌کنند؟ چرا در دنیا امکانات بین موش‌ها به عدالت تقسیم نشده است؟ او می‌‌خواهد فکر کند و بقیه موش‌ها را هم به فکر کردن دعوت کند...

قناری در جنگل پرواز می‌کند و پرنده‌های مختلفی را می‌بیند که هر کدام مشغول کاری هستند. دارکوب نجاری می‌کند، لک‌لک ماهیگیر است، کاکلی نگهبان جنگل است و... ؛ اما قناری هیچ کاری ندارد. او غمگین و ناراحت ناله سر می‌دهد و خودش هم نمی‌داند که چه صدای خوبی دارد!!!

کتاب حاضر روایت سرگردانی سنجابی است که به‌دلیل زورگویی و مردم‌آزاری پلنگی تیزدندان در حق برادر سنجاب رخ می‌دهد. صراحت در گفتار و دفاع از حق خود، از نکاتی است که در این داستان به آن‌ها پرداخته شده است.

این داستان با تکیه بر یکی از قصه‌های مثنوی معنوی نوشته شده است. موشی کوچک که ادعای شاه بودن می‌کند، راهنمای شتری بزرگ شده است. موش در طول راه یکسره از خود تعریف کرده و شتر را تحقیر می‌کند. تا اینکه به رودخانه عمیقی می‌رسند و موش که نمی‌تواند از رودخانه عبور کند، متوجه اشتباه خود می‌شود که همان خودبینی و خودستایی است.