آسنا و راز کنیسه
معرفی کتاب
آسنا دختری نوجوان و یهودی است که که بعد از مرگ پدر و مادرش نزد پدربزرگش «صدقیا» در قلعه خیبر زندگی میکند. صدقیا که از عالمان و کاهنان اعظم یهود در کنیسه است متوجه توطئهای بزرگ میشود. پدربزرگ رازی را در اختیار آسنا قرار داده و از او خواسته نامهای را به دست مردی بزرگ برساند. آسنا برای انجام این مأموریت بزرگ، راهی سفری پرماجرا میشود و در این سفر با خطرات و تهدیدهای زیادی روبه رو میشود.
والفور: دسیسهگری از هلاس
معرفی کتاب
این داستان از زبان ابلیس خطاب به والفور بازگو شده است. والفور جن کوچکی است که از طرف ابلیس مأمور شده بود تا نگذارد واقعه غدیرخم بهوقوع بپیوندد. ابلیس درسها و توصیههای گوناگونی را به والفور میدهد و به او یاد میدهد تا حریص، دروغگو، مغرور و... باشد و اینها را به دیگران نیز بیاموزد.
در خلال این گفتهها، ماجرای غدیرخم و حوادث پس و پیش آن روایت شده است.
در خلال این گفتهها، ماجرای غدیرخم و حوادث پس و پیش آن روایت شده است.
شیطان در خانه
معرفی کتاب
«شیطان در خانه» روایتگر زندگانی، جوانمردیها، فراز و نشیبها و نحوه به شهادت رسیدن امام حسن مجتبی(ع) میباشد.در این کتاب حیات امام حسن(ع) و دسیسهای که در این بین دشمنان برای قتل او از پیش برنامهریزی کرده بودند و در نهایت شهادت ایشان توسط همسرشان (جعده) به خوبی به روایت داستان درآمده است و با ظرافت تمام مظلومیت و جوانمردی حضرت را برای مخاطب نوجوان به تصویر میکشد.
مسیر خارج از نقشه
معرفی کتاب
مجید نویسندهای است که برای پیاده روی اربعین به همراه دوستش کرار که بناست راهنمای او باشد راهی عراق میشود اما در این میان اتفاقاتی میافتد و مجید مورد لطف و ملاطفت امام حسین علیه السلام قرار میگیرد و این مسیر را بهگونهای دیگر و در زمانی دیگر طی میکند. او به گذشته میرود و با چشم خود با عاملان واقعه کربلا، دشمنان امام و برخی یاران ایشان مواجه میشود و شروع به نگارش و روایتگری حوادث و پیشامدهایی میکند که خود با چشم و گوشش با آنها رو به رو شده است.
دختری که پروانه شد
معرفی کتاب
زیتون دختری است هم عصر حضرت زهرا سلام الله علیها که برای مردی عرب کار می¬کند. او توسط ابوحسد از زنده¬ به¬گور شدن نجات یافته و حالا کنیز ابوحسد شده¬است. تنها آرزوی زیتون این است که نشانه¬ای از قبیله و خانواده خود بیابد تا شاید در نهایت بتواند مادر عزیزش را پیدا کند. او ناخواسته با دختر پیامبر آشنا می¬شود و نور وجود ایشان دل زبتون را روشن می¬کند. در پی این آشنایی حوادثی برایش اتفاق می¬¬افتد که منجر به برآورده شدن تمام آرزوها و خواسته¬های او می¬شود.
اولین نفری که آمد
معرفی کتاب
این کتاب با موضوعی مذهبی روایتی بازآفرینی شده از داستان حجرالاسود را با زبانی کودکانه و روان بیان میکند. کودکان با مطالعه این داستان علاوه بر آشنایی با یکی از مهمترین داستانهای مسلمانان به شخصیت تاثیرگذار و مهم پیامبر اکرم(ص) پی میبرند که چگونه با تدبیری هوشمندانه، از بحرانی که نزدیک بود زمینهساز اختلافی در میان قبایل اعراب شود، جلوگیری کرده است.
در خلاصه داستان پشت جلد این کتاب آمده است: «صدای پایی آمد. سایه بلندی روی در مسجد افتاد. همه چشم به در دوختند. همه کنجکاو بودند که چه کسی وارد میشود؟ همه نگران بودند نکند کسی بیاید که آنها را شریک افتخار نصب حجرالاسود نکند! دوباره همهمهها بلند میشد که محمد امین وارد شد...»
در خلاصه داستان پشت جلد این کتاب آمده است: «صدای پایی آمد. سایه بلندی روی در مسجد افتاد. همه چشم به در دوختند. همه کنجکاو بودند که چه کسی وارد میشود؟ همه نگران بودند نکند کسی بیاید که آنها را شریک افتخار نصب حجرالاسود نکند! دوباره همهمهها بلند میشد که محمد امین وارد شد...»
کسی که از او خجالت نمیکشیدم
معرفی کتاب
یکی از ویژگیهای امام رضا(ع) بخشندگی و رأفت ایشان است. داستان حاضر نیز همین خصوصیت امام هشتم(ع) را بازگو میکند. در این قصه مردی فقیر که به چندین نفر بدهکار بود، ناامید و غمگین برای حل مشکلش نزد امام رضا(ع) میرود. پیش از اینکه مرد چیزی بگوید، امام(ع) به او اطمینان میدهد که مشکلش را حل کند. بعد از اینکه مرد از فقر و بدهکاریهایش گفت، امام(ع) کیسهای از سکه به او داد تا بدهیهایش را پرداخت کند و برای فرزندان و همسرش نیز غذا بخرد.
این داستان قصد دارد تا کودکان را با مهربانی و فضیلتهای امام رضا(ع) آشنا کند.
این داستان قصد دارد تا کودکان را با مهربانی و فضیلتهای امام رضا(ع) آشنا کند.
خورشید خورشیدها
معرفی کتاب
این داستان براساس حدیثی از امام رضا(ع) که مسلمانان را به پاکیزگی و خوشبوبودن تشویق کرده، روایت شده است. داستان حاضر درباره پسری است که کم حمام میرفت و بوی بدی میداد. دوستانش از بوی بد او خسته شده بودند. یک روز معلم کلاس انشا، با چند کتاب وارد کلاس شد. پسری که معمولاً بوی بدی میداد کتابی را انتخاب کرد که درباره توصیههای امام رضا(ع) به پاکیزگی بود. آن کتاب باعث تغییری در پسر شد...
به دنبال آب بروید
معرفی کتاب
داستان پیشرو درباره چگونه آمدن امام رضا(ع) از مدینه تا خراسان است. در آن روزگار مأمون دستور داده بود تا امام(ع) را از شهرها گذر ندهند و از مسیری که کسی ایشان را نبیند به مشهد بیاورند. امام(ع) که متوجه شد همراهانشان از گرما و بیآبی بیابان آزار میبینند دستور داد تا همه به دنبال آب بروند. این جستوجو کاروان را با چیزی عجیب روبهرو کرد که در این داستان برایتان شرح داده شده است.