Skip to main content

تصادف

معرفی کتاب
این کتاب درباره یکی از یاران و دوستان امام هادی(ع) است که پس از گذراندن یک روز سخت و زخمی‌شدن در اثر تصادف با اسب و زمین‌خوردن، شروع می‌کند به روزگار و آن روز نفرین فرستادن. امام هادی(ع) که این رفتار او را می‌بیند ناراحت می‌شود و به توصیه می‌کند حوادث بد را گردن روزگار نیندازد چون گناهی ندارد و خداوند ازاین‌گونه صحبت‌کردن خوشش نمی‌آید...

کیسه سکه‌هایم کو؟

معرفی کتاب
این کتاب درباره مردی روستایی است که به شهری غریب می‌آید و کیسه سکه‌هایش را گم می‌کند. او از خدا می‌خواهد برای پیداشدن سکه‌هایش به او کمک کند چون در این شهر تنها و بی‌کس است. ناگهان امام موسی کاظم(ع) به سراغ مرد می‌آید و به او می‌گوید که اگر کمکی می‌خواهد امام(ع) برای یاری‌رساندن آماده است.
این داستان فروتنی و نوع‌دوستی امام کاظم(ع) را حتی نسبت به فردی کاملاً غریبه نشان می‌دهد.

قصه مرد تنبل

معرفی کتاب
این داستان ششمین جلد از مجموعه 10 جلدی:«یک کار خوب» است. قصه حاضر، درباره مردی تنبل و شکم‌دوستی است که کار نمی‌کرد و معتقد بود کارکردن سخت است. او می‌خواست تا امام صادق(ع) به او پول بدهد. امام صادق(ع) وقتی خواسته او را شنید ناراحت شد و مخالفت کرد و از خوبی‌های کارکردن برای مرد تنبل گفت. در انتهای قصه مرد تنبل متوجه می‌شود که برای امرار معاش باید همچون انبیاء و اولیای خدا کار کند.

کبوترهای دوست‌داشتنی

معرفی کتاب
این کتاب درباره مردی از دوستان امام باقر(ع) است که به‌ خاطر دعواکردن با همسایه خشمگین می‌شود و عصبانیت خود را بر سر کبوترهای بی‌گناه خالی می‌کند. امام باقر(ع) از این حادثه ناراحت می‌شود. ایشان مرد را برای آرام‌بودن و عمل‌نکردن در عصبانیت نصیحت می‌کند و به او می‌گوید که در ازای هر کبوتر، یک دینار صدقه دهد...

همسفر ناشناس

معرفی کتاب
این کتاب چهارمین جلد از مجموعه کتاب‌های «یک کار خوب» است. داستان پیش‌رو درباره امام سجاد(ع) است که همراه با کاروان و کنار سایر افراد به سفری می‌رفتند. امام(ع) در طول سفر به همه خدمت و کمک می‌کردند. زمانی که کاروانیان متوجه شدند امام سجاد(ع) در میانشان است، بسیار خوشحال شدند...

کارگرهای فقیر

معرفی کتاب
این داستان سومین دفتر از مجموعه دفترهای «یک کار خوب» است. این قصه درباره چند کارگر فقیر است که غذایشان نان خشک است. آن‌ها آرزو دارند یک روز غذای خوب و گرم بخورند. در نزدیکی محل کار آن‌ها امام حسین(ع) رفت‌وآمد می‌کرد. کارگرها از امام(ع) دعوت کردند که سر سفره آن‌ها بیاید. امام حسین(ع) بر سر سفره آن‌ها نشست و زمانی که شرمندگی کارگران را دید، آن‌ها را به خانه‌اش دعوت کرد...

شیری که سلام کرد

معرفی کتاب
این کتاب چهارمین جلد از مجموعه کتاب‌های «با ادب چون...» است. موضوع داستان درباره یکی از یاران امام علی(ع) به نام جویریه است. او برای مسافتی همراه امام علی(ع) می‌شود. در بین راه چند شیر گرسنه به آن‌ها نزدیک می‌شوند. جویریه بسیار وحشت می‌کند، اما امام علی(ع) آرام است و جویریه را نیز آرام می‌کند. شیرها وقتی نزدیک امام علی(ع) می‌شوند، جلوی ایشان سر خم می‌کنند و خودشان را به پای حضرت(ع) می‌اندازند. شیرها در کنار امام علی(ع) آرام می‌شوند و ترس جویریه نیز از بین می‌رود.

اسبی که دو بال داشت

معرفی کتاب
زمان وقایع این کتاب در روز عاشورا و کربلا می‌گذرد. داستان درباره مردی به نام حارث است که از سوی عمر بن سعد قول گرفته تا اگر اسب امام حسین(ع) را پس از به شهادت رسیدن ایشان سالم و زنده نزد سپاه یزید ببرد، هدیه بزرگی دریافت می‌کند. حارث در طول نبرد نمی‌توانست باور کند فردی که میان میدان است امام حسین(ع) و نوه پیامبر است. در انتهای جنگ و پس از شهادت امام حسین(ع)، حارث تلاش کرد تا اسب را به چنگ بیاورد اما اسب به طرف خیمه خانواده شهدای کربلا رفت و حارث از میان حرف‌های خانواده‌ها متوجه شد فردی که شهید شده است امام حسین(ع) است و اسب ایشان، اسب پیامبر(ص) است.

در حلقه شیرها

معرفی کتاب
این کتاب نخستین جلد از کتاب‌های «با ادب چون ...» است و درباره یکی از کرامات امام یازدهم شیعیان، امام حسن عسکری(ع) داستانی را عنوان کرده است.
یکی از خلیفه‌های عباسی، امام حسن عسکری(ع) را در برکه‌ای رها کرد که حیوانات وحشی گرسنه در آنجا حضور داشتند، اما به طرز معجزه‌آسایی حیوانات هیچ آسیبی به امام (ع) نرساندند و حیوانات به آرامی دور امام حسن عسکری(ع) حلقه زدند.

چرا؟ چرا؟ چرا؟

معرفی کتاب
دو کودک از پدر بزرگ خود درباره قیام امام حسین علیه السلام سوال می کنند و پدربزرگ برای توضیح قیام امام حسین از یک داستان تمثیلی استفاده می کند..