داستان‌ کوتاه

در این کتاب، داستانی از «بحارالانوار» نقل شده که با مطالعه آن کودکان می‌آموزند که چرا و چگونه باید نسبت به داشته‌های خود راضی باشند و قناعت را پیشه زندگی خود کنند. این داستان ماجرای زندگی مردی به نام «ثعلبه» را روایت می‎کند که به دلیل زیاده‌خواهی گرفتار گناه و عذاب می‌شود.

«تپلی» خرس کوچک و بازیگوشی است که شب‌ها دیر می‌خوابد و به همین دلیل صبح‌ها دیر به مدرسه می‌رسد و نمی‎تواند کارهایش را به‌خوبی انجام دهد. در طول داستان کودکان می‌آموزند که به هنگام پیش‌ آمدن مشکلات چگونه به کمک فکر و اندیشه از مشکلات رهایی یابند.

بازرگان ثروتمند همه حکیم‌ها را خبر می‌کند؛ ولی هیچ‌کدام نمی‌توانند دخترش را درمان کنند. بازرگان قول می‎دهد به هر کس که دخترش را درمان کند، ده سکه طلا بدهد. کیمیا تصمیم می‎گیرد سکه‌های طلا را به دست آورد. او قصد دارد برای دختر بازرگان قصه‌ای تعریف کند؛ ولی به دردسر می‎افتد.

در این داستان از آشنایی انسان با حشره‌ای به‌نام زنجره صحبت می‌شود. تشابهات میان آن دو، باعث شکل‌گیری دوستی پایداری بین آ‌ن‌ها می‌شود. موزیسین با پرس وجو از زنجره متوجه می‌شود که او نیز مثل خودش وقتی ناراحت است، گرسنه است، خوشحال یا عصبانی است و... وقتی عاشق می‌شود، آواز می‌خواند.

کتاب حاضر سرگذشت مریم، مادر حضرت عیسی (ع) است. نویسنده همراه با داستان، آیاتی از سوره مریم را آورده است. مریم به اذن خداوند باردار شده و از ترس حرف‌های مردم خود را پنهان می‎کند. او پس از به دنیا آمدن کودک، به میان مردم می‎رود و نوزاد لب به سخن می‎گشاید. سال‌ها بعد عیسی‌مسیح به پیامبری می‌رسد؛ ولی مردم از او معجزه می‎خواهند.

یونس پیامبر هر روز مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت می‎کند؛ ولی آن‌ها او را به تمسخر می‎گیرند. یونس با ناراحتی به درگاه خدا راز و نیاز می‎کند و از مردم ناراحت و دل‌شکسته است. خداوند وحی می‎کند که به مردم بگو اگر از کارهای نادرست خود دست برندارند، به زودی طوفان بزرگی آن‎ها را نابود خواهد کرد و... . نویسنده در قسمت‎های مختلف، از قرآن کریم آیات مربوط به این داستان را آورده است.

اتفاقات این داستان علمی ــ تخیلی در سال ۲۲۸۱ رخ می‎دهند. خلافکار قدیمی «جیزر» به زمین رفته و صد نفر از نمایندگان مجلس را گروگان گرفته است و می‌خواهد با نخست‌وزیر زمین گفت‌و‌گو کند. رئیس گاس باستر از ماجراجویان کهکشان می‌خواهدکه هر چه سریع‌تر خود را به زمین برسانند و جیزر را دستگیر کنند؛ اما آیا آن‌ها موفق می‎شوند؟

در این داستان که وقایع آن در ایلات بختیاری رخ می‌دهد، شکارچی‌ای به نام اسد روزی با اتفاق عجیبی روبه‌رو می‌شود که به سبب آن مخاطبان داستان متوجه می‌شوند که باید برای حفظ محیط زیست از حیوانات مراقبت کنند و آن‌ها را حمایت کرده و شکار نکنند تا نسل حیوانات وحشی منقرض نشود.

این کتاب شامل سه داستان کودکانه است که در روایتی ساده و خیال‌انگیز کودکان را با برخی از نکات اخلاقی و اجتماعی مانند تنبلی نکردن، تلاش برای رسیدن به هدف و مهربانی کردن آشنا می‌سازد.

پرنده‌ای به نام سار که بسیار خودخواه است، سیب سرخی پیدا می‌کند و قصد دارد آن را به تنهایی بخورد؛ اما هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند سیب را به خانه ببرد. ضمن آنکه کمک همه دوستانش را رد می‌کند. همکاری کردن و تقسیم داشته‌ها با دوستان از نکاتی است که در این داستان به آن توجه شده است.