Skip to main content

ای وای من چه کسی شدم!

معرفی کتاب
در یک روز آفتابی، کالبن از خواب بیدار شد. یادش افتاد که باید سراغ کارهایش می‌رفت. اتاقش را مرتب می‌کرد و بعد هم لیموها را از درخت می‌چید. کالبن با خودش فکر کرد که چقدر کار دارد. ناگهان چشمش به پرنده‌ها افتاد. با خودش گفت: «ای کاش من هم یک پرنده بودم.» در فکرش یک پرنده شد که آزادانه پرواز می‌کرد. روی شاخه‌ی درختی نشست که دید چند جوجه در لانه نشسته‌اند و با دهان باز از او غذا می‌خواهند. انگار پرنده بودن هم خیلی راحت نبود. پس کالبن آرزوی دیگری کرد...

آهسته نوک بزن دارکوب

معرفی کتاب
کتاب «آهسته نوک بزن دارکوب» درباره دارکوبی است که نوکش در تنه یک درختِ پوسیده گیر می‌کند. دوستش برای کمک به او سراغ بقیه حیوانات جنگل می‌رود اما در نهایت متوجه می‌شود که این خود اوست که باید به دارکوب گیرافتاده در تنه درخت کمک کند
قصه این کتاب درباره کمک به دیگران است و اینکه در هنگامه کمک بهتر است حواسمان را جمع کنیم تا بتوانیم به شکلی موثرتر کار کمک‌رسانی را انجام دهیم.

شکموی مهربون

معرفی کتاب
من، علی و بچه‌های دیگر چوب بستنی‌هایمان را رنگ کردیم و انداختیم داخل جوی آب و مسابقه قایق‌رانی راه انداختیم. هر قایقی به شکلی از دور مسابقه خارج شد جز قایق من و علی. در همین حال ناگهان پدر علی را از دور دیدیم که خیلی ناراحت و در فکر بود. از علی دلیل ناراحتی پدرش را پرسیدم. او گفت از وقتی بعثی‌ها جنگ را به دریا کشاندند بابا نتوانسته ماهی صید کند و برای همین ناراحت است. علی گفت دوست دارد که به پدرش کمک کند اما نمی‌داند چطور!

بیمارستان اسب‌ها

معرفی کتاب
طوفان، اسب بزرگ و سفیدی بود که روزگاری در کنار سایر اسب‌ها در خط مقدم جبهه استفاده می‌شد. می‌گفتند که رزمنده‌ها با این اسب‌ها آذوقه و مهمات جابه‌جا می‌کردند. حالا برخی از این اسب‌ها زخمی بودند و به مداوا نیاز داشتند. من، رضا و پدربزرگ به اسب‌ها رسیدگی کردیم تا حالشان خوب شود. بعد از مدتی طوفان را که دیگر خوب شده بود برای مسابقه آماده کردیم. آن روز در آن مسابقه‌ی مهم دل تو دل هیچ کداممان نبود و از خدا می‌خواستیم که طوفان برنده شود اما اتفاق عجیبی افتاد که همه چیز را تغییر داد...

بهنام

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستانی از شجاعت و دلاوری یکی از نوجوانان غیور ایران زمین را روایت می‌کند. در این داستان می‌خوانید که بهنام پسر شجاع و نترس از اینکه پرچم رژیم بعث بر گنبد مسجد خودنمایی می‌کند ناراحت است و تصمیم می‌گیرد هرطور که شده به جای آن پرچم، پرچم ایران را بر گنبد مسجد به اهتزاز درآورد. آیا بهنام موفق می‌شود؟ ...

چه کسی قوی‌تر است؟ ! (مجموعه 19 قصه در موضوعات آموز‌‌ه‌های دینی)

معرفی کتاب
مجموعه حاضر دربرگیرندة 19 قصه درخصوص آموزه‌های دینی است. کودکان و نوجوانان با خواندن داستان‌های این کتاب با برخی از آموزه‌های دینی مثل ضرورت خواندن نماز اول وقت، امانت‌داری، راستگویی، کمک به هم‌نوع، مفهوم مستحب و حرام، فرق بهشت و جهنم، محبت به حیوانات و لزوم شکرگزاری آشنا می‌شوند. داستان‌ها با زبانی ساده و لطیف نوشته شده‌اند که به درک عمیق مفاهیم توسط نوجوانان کمک زیادی می‌کند.

دنیای شلخته (مجموعه 16 قصه در موضوعات آداب‌اجتماعی)

معرفی کتاب
مجموعة حاضر دربرگیرندة 16 قصه دربارة آداب‌اجتماعی است. همه نوجوانان و جوانان لازم است که با آداب اجتماعی آشنا شوند و بدانند که در هر موقعیتی چگونه باید رفتار کنند. پیروی از قانون، هدایت و راهنمایی کردن همدیگر با دوستی و محبت، دفاع از حق و مراقبت از یتیم، بخشندگی، مراقب از حیوانات و کمک به همدیگر از جمله موضوعاتی هستند که در این داستان‌ها به آن‌ها توجه شده است. در ضمن بخشی از این داستان‌ها از زندگی شخصیت‌ها و قهرمانان واقعی اقتباس شده‌اند.

ابر بابا

معرفی کتاب
خانواده به عنوان اولین مأمن هر انسانی جایگاه ویژه‌ای داشته و در همه فرهنگ‌ها و ادیان مورد احترام است. در دین اسلام خانواده به عنوان یکی از ارکان اصلی تربیت معرفی می‌شود که انسان‌ها در آن آموزش‌های اولیه را برای ورود به اجتماع دیده و مصداق کوچک‌تر از هر آنچه نمونه بزرگ‌تر آن در جامعه وجود دارد را عینی دیده و تجربه می‌کند. ازاین‌رو، ارزش‌دادن و تلاش برای حل مسائل اعضای خانواده موضوع مهمی است که باید در دستورکار مربیان تربیتی و خانواده‌ها قرار گیرد. کتاب «ابربابا» نسبت میان پدر و فرزندی را روایت می‌کند که فرزند در تلاش است برای بهبود حال پدر مسیرهای ممکن را امتحان کند تا با به آرامش‌رسیدن پدر، قلب و روح او نیز آرام بگیرد.

زیبا در قفس

معرفی کتاب
دوست داشتن عزیزان بهترین حس دنیاست اما به شرطی که از این دوست داشتن برای دیگران قفسی نسازیم و کاری نکنیم آن‌هایی که برای ما مهم هستند، داخل قفسی که از این دوست داشتن ساخته‌ایم اسیر شوند، به‌گونه‌ای که زبانشان بند بیاید، دستشان بسته شود و نتوانند هیچ کاری انجام دهند. دخترک این داستان هم در ابتدا همین کار را کرد. او علاقه‌ی ویژه‌ای به پرنده‌اش داشت چون از وقتی جوجه بود آن را بزرگ کرده و مهم‌تر این‌که اسم مادرش را رویش گذاشته بود. ترس از دست دادن پرنده همچون وحشت رفتن مادر او را دچار چنان هراسی کرده بود که حتی اجازه نمی‌داد پرنده در بالکن و در هوای تازه بماند. دخترک تصور کرد با گذاشتن پرنده در قفس از او مراقبت می‌کند و این اشتباهی است که بسیاری از ما در مورد دوستان، فرزندان و افراد خانواده‌ی خود مرتکب می‌شویم. حتی بزرگترها هم نگران از دست‌دادن دوستی‌هایشان هستند. دوستی واقعی هیچ‌گاه از بین نمی‌رود.

ستاره‌ دنباله‌‌دار

معرفی کتاب
دخترک داستان به دلایلی نمی‌تواند صاحب عروسکی شود که آن را پشت ویترین مغازه‌ای دیده، پس آرزو می‌کند و به عالم خیال پناه می‌برد. او با پناه‌بردن به یک افسانه که ستاره‌های دنباله‌دار آرزوها را برآورده می‌کنند در انتظار می‌ماند. داشتن آرزو که معمولاً از خیال ما سرچشمه می‌گیرد نه‌تنها بد نیست که حتی لازم است. اصلاً اگر کسی آرزویی نداشته باشد نمی‌تواند برای آینده خود برنامه‌ریزی کند و حتی ممکن است زندگی او پوچ و بی‌معنی شود. اما این‌که چه آرزوی کنیم و سازوکار برآورده شدن آرزو چگونه باشد هم خیلی مهم است. آیا همان‌طور که در عالم خیال آرزو می‌کنیم باید برآورده شدن آن را هم در همان عالم خیال ببینیم؟