Skip to main content

هدیه بابا

معرفی کتاب
مجموعه «یک قصه یک حدیث» با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان می‌کند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می شود.
در کتاب «هدیه بابا» دختر خانم، تبلتی که پدرش برایش خریده را با خودش همه جا می‌برد. سرانجام تبلت در مدرسه می‌شکند. او درباره شکسته شدن تبلت به پدرش دروغ می‌گوید و ...

زیر قولم نمی‌زنم

معرفی کتاب
این مجموعه با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان می کند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می‌شود. داییِ "سروش" به عنوان سوغاتی برایش یک شیپور م‌ آورد که مخصوص تشویق بازیکنان در ورزشگاه است. سروش دوست دارد با آن همه جا بازی کند اما باعث اذیت دیگران و مخصوصاً همسایه‌ها می‌شود....

صبح روز هفتم

معرفی کتاب
این داستان درباره مردی است که راهزنان به او و کاروانش دستبرد می‌زنند و در دهان او برف می‌ریزند. بعد از این واقعه مرد نمی‌توانست حرف بزند. دهانش هم بد بو شده بود و هیچ طبیبی نمی‌توانست مشکل او را حل کند. زمانی که امام رضا(ع) از آن مشکل مطلع شد ترکیبی گیاهی برایش تجویز کرد. مرد پس از مصرف آن دارو توانست سخن بگوید و بوی بد دهانش رفع شد. این اتفاق یکی دیگر از توانایی‌های امام هشتم(ع) را بر مردم آشکار کرد.

کسی که از او خجالت نمی‌کشیدم

معرفی کتاب
یکی از ویژگی‌های امام رضا(ع) بخشندگی و رأفت ایشان است. داستان حاضر نیز همین خصوصیت امام هشتم(ع) را بازگو می‌کند. در این قصه مردی فقیر که به چندین نفر بدهکار بود، ناامید و غمگین برای حل مشکلش نزد امام رضا(ع) می‌رود. پیش از اینکه مرد چیزی بگوید، امام(ع) به او اطمینان می‌دهد که مشکلش را حل کند. بعد از اینکه مرد از فقر و بدهکاری‌هایش گفت، امام(ع) کیسه‌ای از سکه به او داد تا بدهی‌هایش را پرداخت کند و برای فرزندان و همسرش نیز غذا بخرد.
این داستان قصد دارد تا کودکان را با مهربانی و فضیلت‌های امام رضا(ع) آشنا کند.

گنجشک به امام چه گفت؟

معرفی کتاب
این کتاب درباره یکی از هزاران فضیلت و معجزه‌های امام رضا(ع) است: توانایی درک‌کردن آوای حیوانات. ماجرا درباره گنجشکی است که سروصدای زیادی می‌کرد و صاحب آن متوجه نمی‌شد موضوع چیست! تنها کسی که دریافت اضطراب و صدای گنجشک به خاطر وجود ماری خطرناک در زیر لانه‌اش است، امام رضا(ع) بود.
این داستان در تلاش است تا کودکان را با امامان بزرگوار، به خصوص امام رضا(ع)، آشنا کند.

خوش‌مزه‌ترین دانه‌های دنیا

معرفی کتاب
پسنده خانم خواب می‌بیند که مردی روحانی به خانه‌ی او می‌آید. او با هیجان از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند که مسافری در حال عبور از جلوی خانه‌اش است. مسافر وارد خانه‌ی پسنده خانم می‌شود و نهال بادامی را در باغچه‌ی او می‌کاردو....

من و اژدها کوچولو

معرفی کتاب
این داستان براساس یکی از احادیث امام رضا(ع) که محتوای آن پرهیز از کینه‌توزی است، بازگو شده است. داستان از این قرار است که اژدها کوچولو از دوستش، گنجشک، بابت اینکه به او خندیده و ترسیدن او را مسخره کرده، کینه به دل گرفته است. اژدها کوچولو با گنجشک قهر است و هرکاری می‌کند نمی‌تواند او را ببخشد. چند راه مثل انتقام‌گرفتن، تا ابد قهرماندن، دعواکردن، بخشیدن و... پیش پای اژدها کوچولو است. حال به‌نظر شما اژدهای این قصه باید کدام راه را انتخاب کند؟ در این داستان متوجه خواهید شد که اژدهای قصه ما چه‌کار خواهد کرد.

خورشید خورشیدها

معرفی کتاب
این داستان براساس حدیثی از امام رضا(ع) که مسلمانان را به پاکیزگی و خوشبوبودن تشویق کرده، روایت شده است. داستان حاضر درباره پسری است که کم حمام می‌رفت و بوی بدی می‌داد. دوستانش از بوی بد او خسته شده بودند. یک روز معلم کلاس انشا، با چند کتاب وارد کلاس شد. پسری که معمولاً بوی بدی می‌داد کتابی را انتخاب کرد که درباره توصیه‌های امام رضا(ع) به پاکیزگی بود. آن کتاب باعث تغییری در پسر شد...

مسابقه و دوچرخه

معرفی کتاب
موضوع قصه حاضر امانت‌داری و اهمیت پایبندی به تعهد است. این داستان درباره پسرکی است که برای مسابقه دوچرخه‌سواری از پسرعمویش دوچرخه‌ای قرض می‌گیرد. در آن مسابقه پسرک به زمین می‌افتد و خودش و دوچرخه آسیب می‌بینند اما این حادثه باعث نمی‌شود تا پسرک دوچرخه پسرعمویش را همان‌طور شکسته و خراب‌شده تحویل بدهد. او دوچرخه را به تعمیرگاه برد و پس از اینکه از تعمیرشدنش مطمئن شد، آن را به صاحبش برگرداند.
در انتهای داستان حدیثی از امام رضا(ع) درباره اهمیت حفظ امانت نیز روایت شده است.

یک مسابقه و این همه ماجرا

معرفی کتاب
این داستان در مورد حدیثی از امام رضا(ع) با موضوع اهمیت خوش‌رویی و مهربانی می‌باشد. قصه درباره پسرکی است که ناچار است فردا در مسابقه فوتبال حاضر شود اما از طرف دیگر مجبور است با پدر و مادرش به خانه مادربزرگش برود. پسر که از این وضعیت کلافه بود به تندی با مادر و پدرش حرف می‌زند اما چند ساعت بعد پشیمان می‌شود...