Skip to main content

جام شیشه‌ای و معجزه

معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصه‌هایی از امام صادق علیه‌السلام»، با نثری ساده و روان داستان‌های زیبا و آموزنده‌ای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده است. این کتاب به روایت یکی از وقایع زمان امام صادق (علیه السلام)می پردازد. یاران ایشان به وسیله چند سؤال که امام (علیه السلام) به آن ها می آموزدجعد را که به دروغ ادعای پیامبری کرده رسوا می کنند. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «آدم‌های دور وبرش کف می‌زدند و او می‌خندید. بعضی‌ها به طرفش دست دراز می‌کردند و او دست‌شان را می‌گرفت. بعضی‌ها هم با تعجب کله‌شان را جلو می‌کشیدند تا به او با دقت خیره شوند....»

از تو حرکت!

معرفی کتاب
این داستان درباره مردی تنبل و تن‌پرور است که سرکار نمی‌رود و خرج همسر و بچه‌هایش را با قرض‌گرفتن از دیگران به دست می‌آورد. زمانی که دیگر کسی به راحتی به او کمک نمی‌کرد و همسرش نیز از آن وضعیت خسته شده بود، مرد برای حل مشکلش به سراغ امام صادق(ع) رفت. امام(ع) پس از شنیدن حرف‌های او نصیحتی کرد که زندگی مرد را به‌کلی دگرگون و از آن کرختی خارج کرد. موضوع این داستان درباره سخنان تأثیرگذار امام و تحول شخصیت مرد تن‌پرور است.

همسایه مردم‌آزار

معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصه‌هایی از امام صادق علیه‌السلام»، با نثری ساده و روان داستان‌های زیبا و آموزنده‌ای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده و به بیان روایت‌های شنیدنی و جذاب از ایشان می‌پردازد. این کتاب در مورد همسایه ای مرد‌م‌آزار است که به‌واسطه همسایه خودش ابابصیر و به دعای امام صادق علیه السلام هدایت می‌شود.. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: پیرمرد آه کشید و جواب داد: «می‌خواهم به سراغ مرد همسایه بروم و بگویم از این کار زشتش دست بردارد.» پیرزن با مهربانی دست او را گرفت و گفت: «خودت را به بی‌خیالی بزن. من او را به خدا واگذار کرده‌ام.» ...

شیطان در خانه

معرفی کتاب
«شیطان در خانه» روایتگر زندگانی، جوانمردی‌ها، فراز و نشیب‌ها و نحوه به شهادت رسیدن امام حسن مجتبی(ع) می‌باشد.در این کتاب حیات امام حسن(ع) و دسیسه‌ای که در این بین دشمنان برای قتل او از پیش برنامه‌ریزی کرده بودند و در نهایت شهادت ایشان توسط همسرشان (جعده) به خوبی به روایت داستان درآمده است و با ظرافت تمام مظلومیت و جوانمردی حضرت را برای مخاطب نوجوان به تصویر می‌کشد.

آرزوی مادربزرگ

معرفی کتاب
این کتاب درباره یک کودک و مادربزرگش در زمان حیات امام رضا(ع) است. مادربزرگ آرزو دارد که برود تا محل سخنرانی امام رضا(ع) در نیشابور و ایشان را ببیند. کودک این داستان و دوستان او کارهای عجیب و جالبی انجام می‌دهند تا بتوانند مادربزرگ را به نیشابور برسانند...

دست‌هایی با عطر هلو

معرفی کتاب
این قصه درباره پسری به نام هادی است که کمی تنبل بود و دوست داشت فقط بنشیند پای بازی‌های رایانه‌ای. یک روز که هادی مجبور شد برود کمک پدرش و در مغازه میوه‌فروشی کار کند، معلم سال گذشته‌اش را دید. آقای معلم چند کیلو میوه خرید و هادی تا خانه معلم، میوه‌ها را برد. در خانه آقای معلم، پدر مریض و کم‌توان آقامعلم زندگی می‌کرد. دیدن آن پیرمرد و خدمت و کمک‌های آقا معلم به او، هادی را سخت به فکر فرو برد. بعد از آن روز، هادی دیگر تنبل نبود و تصمیم گرفت به پدرش کمک کند.

هدیه بابا

معرفی کتاب
مجموعه «یک قصه یک حدیث» با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان می‌کند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می شود.
در کتاب «هدیه بابا» دختر خانم، تبلتی که پدرش برایش خریده را با خودش همه جا می‌برد. سرانجام تبلت در مدرسه می‌شکند. او درباره شکسته شدن تبلت به پدرش دروغ می‌گوید و ...

زیر قولم نمی‌زنم

معرفی کتاب
این مجموعه با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان می کند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می‌شود. داییِ "سروش" به عنوان سوغاتی برایش یک شیپور م‌ آورد که مخصوص تشویق بازیکنان در ورزشگاه است. سروش دوست دارد با آن همه جا بازی کند اما باعث اذیت دیگران و مخصوصاً همسایه‌ها می‌شود....

صبح روز هفتم

معرفی کتاب
این داستان درباره مردی است که راهزنان به او و کاروانش دستبرد می‌زنند و در دهان او برف می‌ریزند. بعد از این واقعه مرد نمی‌توانست حرف بزند. دهانش هم بد بو شده بود و هیچ طبیبی نمی‌توانست مشکل او را حل کند. زمانی که امام رضا(ع) از آن مشکل مطلع شد ترکیبی گیاهی برایش تجویز کرد. مرد پس از مصرف آن دارو توانست سخن بگوید و بوی بد دهانش رفع شد. این اتفاق یکی دیگر از توانایی‌های امام هشتم(ع) را بر مردم آشکار کرد.

کسی که از او خجالت نمی‌کشیدم

معرفی کتاب
یکی از ویژگی‌های امام رضا(ع) بخشندگی و رأفت ایشان است. داستان حاضر نیز همین خصوصیت امام هشتم(ع) را بازگو می‌کند. در این قصه مردی فقیر که به چندین نفر بدهکار بود، ناامید و غمگین برای حل مشکلش نزد امام رضا(ع) می‌رود. پیش از اینکه مرد چیزی بگوید، امام(ع) به او اطمینان می‌دهد که مشکلش را حل کند. بعد از اینکه مرد از فقر و بدهکاری‌هایش گفت، امام(ع) کیسه‌ای از سکه به او داد تا بدهی‌هایش را پرداخت کند و برای فرزندان و همسرش نیز غذا بخرد.
این داستان قصد دارد تا کودکان را با مهربانی و فضیلت‌های امام رضا(ع) آشنا کند.