Skip to main content

گنجشک به امام چه گفت؟

معرفی کتاب
این کتاب درباره یکی از هزاران فضیلت و معجزه‌های امام رضا(ع) است: توانایی درک‌کردن آوای حیوانات. ماجرا درباره گنجشکی است که سروصدای زیادی می‌کرد و صاحب آن متوجه نمی‌شد موضوع چیست! تنها کسی که دریافت اضطراب و صدای گنجشک به خاطر وجود ماری خطرناک در زیر لانه‌اش است، امام رضا(ع) بود.
این داستان در تلاش است تا کودکان را با امامان بزرگوار، به خصوص امام رضا(ع)، آشنا کند.

خوش‌مزه‌ترین دانه‌های دنیا

معرفی کتاب
پسنده خانم خواب می‌بیند که مردی روحانی به خانه‌ی او می‌آید. او با هیجان از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند که مسافری در حال عبور از جلوی خانه‌اش است. مسافر وارد خانه‌ی پسنده خانم می‌شود و نهال بادامی را در باغچه‌ی او می‌کاردو....

من و اژدها کوچولو

معرفی کتاب
این داستان براساس یکی از احادیث امام رضا(ع) که محتوای آن پرهیز از کینه‌توزی است، بازگو شده است. داستان از این قرار است که اژدها کوچولو از دوستش، گنجشک، بابت اینکه به او خندیده و ترسیدن او را مسخره کرده، کینه به دل گرفته است. اژدها کوچولو با گنجشک قهر است و هرکاری می‌کند نمی‌تواند او را ببخشد. چند راه مثل انتقام‌گرفتن، تا ابد قهرماندن، دعواکردن، بخشیدن و... پیش پای اژدها کوچولو است. حال به‌نظر شما اژدهای این قصه باید کدام راه را انتخاب کند؟ در این داستان متوجه خواهید شد که اژدهای قصه ما چه‌کار خواهد کرد.

خورشید خورشیدها

معرفی کتاب
این داستان براساس حدیثی از امام رضا(ع) که مسلمانان را به پاکیزگی و خوشبوبودن تشویق کرده، روایت شده است. داستان حاضر درباره پسری است که کم حمام می‌رفت و بوی بدی می‌داد. دوستانش از بوی بد او خسته شده بودند. یک روز معلم کلاس انشا، با چند کتاب وارد کلاس شد. پسری که معمولاً بوی بدی می‌داد کتابی را انتخاب کرد که درباره توصیه‌های امام رضا(ع) به پاکیزگی بود. آن کتاب باعث تغییری در پسر شد...

مسابقه و دوچرخه

معرفی کتاب
موضوع قصه حاضر امانت‌داری و اهمیت پایبندی به تعهد است. این داستان درباره پسرکی است که برای مسابقه دوچرخه‌سواری از پسرعمویش دوچرخه‌ای قرض می‌گیرد. در آن مسابقه پسرک به زمین می‌افتد و خودش و دوچرخه آسیب می‌بینند اما این حادثه باعث نمی‌شود تا پسرک دوچرخه پسرعمویش را همان‌طور شکسته و خراب‌شده تحویل بدهد. او دوچرخه را به تعمیرگاه برد و پس از اینکه از تعمیرشدنش مطمئن شد، آن را به صاحبش برگرداند.
در انتهای داستان حدیثی از امام رضا(ع) درباره اهمیت حفظ امانت نیز روایت شده است.

یک مسابقه و این همه ماجرا

معرفی کتاب
این داستان در مورد حدیثی از امام رضا(ع) با موضوع اهمیت خوش‌رویی و مهربانی می‌باشد. قصه درباره پسرکی است که ناچار است فردا در مسابقه فوتبال حاضر شود اما از طرف دیگر مجبور است با پدر و مادرش به خانه مادربزرگش برود. پسر که از این وضعیت کلافه بود به تندی با مادر و پدرش حرف می‌زند اما چند ساعت بعد پشیمان می‌شود...

مهمان عزیز

معرفی کتاب
این داستان درباره چگونه به شهادت‌رسیدن امام رضا(ع) از زاویه نگاه خدمتکاری است که برای مهمان مأمون الرشید در انگورها زهر فرو کرده بود. نویسنده در این کتاب میزان علاقه آن خدمتکار به امام رضا(ع)، وحشت و التهاب درونی او به‌خاطر جنایتی که درحال ارتکاب آن است و ترس او از اینکه مردم از این اقدام مطلع شوند که او در شهیدکردن امامشان نقش داشته است را روایت می‌کند...

مثل ماه و شکوفه‌ها

معرفی کتاب
کتاب حاضر ماجرای ولادت امام رضا(ع) را از زاویه نگاه دخترکی به نام سمانه که در شهر مدینه زندگی می‌کرد و دوست داشت نوزاد نجمه خاتون و امام موسی کاظم(ع) را ببیند روایت می‌کند. سمانه و مادرش برای تبریک‌گفتن وارد خانه امام موسی کاظم(ع) شدند. سمانه در کنار باقی زنان ایستاد و به صحبت‌های نجمه خاتون درباره نوزادش که با بقیه بچه‌ها متفاوت بود گوش داد. او از اینکه در خانه داناترین فرد روزگار بود و کودک والامقام ایشان را می‌دید، بسیار خوشحال بود.
نویسنده در این داستان تلاش می‌کند تا فضای شهر مدینه و ارادتی را که مردم به امام موسی کاظم(ع) و فرزندشان، امام رضا(ع)، داشتند، شرح دهد.

قصه یک پیراهن

معرفی کتاب
این داستان درباره یک معجزه است. دخترکی که نابینا شده و دیگر امیدی به دیدن جهان ندارد. در همین زمان تکه پارچه‌ای سبزرنگ از پیراهن امام رضا(ع) که روی چشم دخترک قرار داشت، با دختر شروع به حرف زدن می‌کند...

فردا عید است

معرفی کتاب
این داستان درباره مراسم عید فطر در زمان مأمون و ولایتعهدی امام رضا(ع) است. مأمون برای فریب مردم و اینکه به دروغ خود و امام رضا(ع) را همچون دو دوست نشان بدهد تا بتواند در شیعیان نفوذ کند، تصمیم گرفت امام هشتم(ع) برگزارکننده و امام جماعت نماز عید فطر باشد. امام رضا(ع) ابتدا قبول نکرد، اما هنگامی که تحت فشار حاکمیت قرار گرفت، ناچاراً پذیرفت اما گفت که نماز عید را به روش پیامبر(ص) و امام علی(ع) می‌خواند. همین اقدام امام(ع) و سخنرانی نافذ ایشان باعث شد تا مأمون نگران شود و نماز عید را لغو و امام رضا(ع) را به کاخ بازگرداند.
این داستان سعی دارد جایگاه امام رضا(ع) بین مردم و دشمنی و دورویی دشمنان ایشان را نمایان کند.