توپیتو
معرفی کتاب
قصه این کتاب در یک جنگل کوچک رخ میدهد و درباره توپیتو، کرم کوچک قصه است که مشغول خوردن برگها و میوههاست و از نعمتهای طبیعی استفاده میکند. او با کمک دوستانش متوجه میشود برگهای سبز چطور رشد میکنند و خداوند به او لطفهای بیشمار کرده است.
نویسنده سعی دارد مفهوم شکرگزاری را که از مهمترین فرایض اسلامی است را در قالب داستانی کوتاه که از زبان شخصیتهایی مثل کرم، خورشید و ابر بازگو کند و برای کودکان شرح دهد.
نویسنده سعی دارد مفهوم شکرگزاری را که از مهمترین فرایض اسلامی است را در قالب داستانی کوتاه که از زبان شخصیتهایی مثل کرم، خورشید و ابر بازگو کند و برای کودکان شرح دهد.
خوش به حال میرزا: رمانی براساس زندگی شهید ابوالفضل صفایی
معرفی کتاب
این داستان درباره تحول و بازگشت به راه درست است. ماجرا از روایت زندگی پسر نوجوانی به نام محمدجواد آغاز میشود که سربهراه نیست و اهل دعوا و کارهای خلاف است. والدین او برای اینکه فرزندشان به راه راست برگردد او را نزد مشاور میبرند. مشاور که مردی جاافتاده و دنیا دیده است محمدجواد را با سرگذشت شهید ابوالفضل صفایی آشنا میکند؛ شهیدی که همچون محمدجواد در ابتدا در راه درستی قدم برنمیداشت. اما به دعوت انسانهای پاک پاسخ مثبت داد و به مقام شهادت رسید. نویسنده سعی دارد تا نوجوانان را با چگونگی متحول شدن و بازگشت به راه نیک آشنا کند.
پارتیتور آرمان
معرفی کتاب
ماجرا زودتر از اینها شروع شده بود، از همان وقتی که در آزمون ورودی مدرسهی جدید اول شده بود و فکر میکرد بعد از فارغالتحصیلی قرار است دنیا را فتح کند. از همان موقع افتاده بود به جان کتابها و تستها و مدام در آزمونهای سنجش شرکت میکرد تا بتواند با رتبه عالی در دانشگاه قبول شود. اما یواش یواش چیزی در درونش میجوشید و او را درباره ادامه این راه مردد میکرد و این سایه تردید است که میتواند تمام برنامهها و اهداف آدم را برای آینده به هم بریزد. این کتاب داستانی است درباره نوجوانی، دوستی، انتخاب و امتحان.
هواتو دارم
معرفی کتاب
این داستان زندگی شهید مدافع حرم، مرتضی عبدالهی را روایت میکند. این شهید گرامی متولد دهه شصت بود و عاشق دوران جنگ، کتاب حاضر از زبان همسر شهید بازگو شده و ماجرای آشنایی ایشان با شهید، ازدواج و بعد رهسپار شدن مرتضی به سوریه را عنوان کرده است. نویسنده خوانندگان را با دلیریها و رشادتهای این شهید مدافع حرم بیشتر آشنا میسازد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «با همان چشمهای اشکبار به مرتضی گفتم: نو خیلی با معرفت بودی همه رو سپردی پس من چی؟ » لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم...»
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «با همان چشمهای اشکبار به مرتضی گفتم: نو خیلی با معرفت بودی همه رو سپردی پس من چی؟ » لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم...»
قندوعسله ضربالمثله: فضولباشی
معرفی کتاب
هر ضربالمثلی یک داستانی دارد و براساس واقعه و اتفاقی به وجود آمده است. کتاب حاضر سعی دارد ماجرای ضربالمثلها را به زبان شعرهای کودکانه روایت کند. برخی از ضربالمثلهایی که ماجرایشان در این کتاب شعر آمدهاند، عبارتاند از: فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه؛ نونت نبود آبت نبود، تو چاله رفتنت چی بود!
یکی منو خاموش کنه!
معرفی کتاب
این کتاب راهنمایی برای والدین و مربیان است و اطلاعاتی درباره بیشفعالی، اختلال نقصتوجه مدیریت رفتاری بیشفعال و تمرکز کودک در اختیار آنها میگذارد. چارلی حس میکند داخل بدنش یک ماشین هست که ویژ ویژ میکند و ویراژ میدهد. آن هم همیشه! او دلش نمیخواهد این همه انرژی به خرج بدهد، ولی گاهی نمیتواند سرجایش بند شود. مادر چارلی به او میگوید که میخواهد باهم حرف بزنند، و چارلی فکر می کند که قرار است تنبیه شود. ولی مادر غافلگیری ویژهای برای او دارد! ...
راز قلب بزرگ
معرفی کتاب
این کتاب داستان پسربچهای به نام ویکتور است. او هر یکشنبه بعد از ناهار، به دیدن مادربزرگش میرود. این یکی از لذتبخشترین لحظات زندگی ویکتور است؛ چون مادربزرگ برای ویکتور داستانهایی از دوران کودکیاش تعریف میکند، روزی مادربزرگ برای ویکتور داستان پدر جَد ویکتور یعنی قلب بزرگ! را تعریف میکند. قلب بزرگ، یک کلاه بزرگ سرخپوستی بزرگ با پَرهای رنگی داشت؛ کلاهِ قلب بزرگ جادویی بود و در دل خودش یک راز بزرگ داشت. باید با ویکتور و مادربزرگش همراه شد تا راز پدر جَد ویکتور یعنی قلب بزرگ و کلاهش را فهمید...
ماجراهای فیلی و موری
معرفی کتاب
این قصه درباره دو دوست است که یکی از آنها موش و دیگری فیلی هستند. این دوستی به دلیل تفاوتهای خیلی زیاد آن دو موجب رخدادن حوادث جالب و بامزهای میشود.
مثلاً یک بار که آن دو برای دیدن نمایش رفته بودند، موش در ردیف اول نشسته بود و خواست جایش را به فیل بدهد! حالا تصور کنید این کار با توجه به کوچکبودن موش و خیلی بزرگبودن فیل، چه اتفاق جالبی را بهوجود میآورد.
این داستانها با زبان طنز و مناسب سن کودکان روایت شدهاند.
مثلاً یک بار که آن دو برای دیدن نمایش رفته بودند، موش در ردیف اول نشسته بود و خواست جایش را به فیل بدهد! حالا تصور کنید این کار با توجه به کوچکبودن موش و خیلی بزرگبودن فیل، چه اتفاق جالبی را بهوجود میآورد.
این داستانها با زبان طنز و مناسب سن کودکان روایت شدهاند.