لامالاما جیغ میکشه میخواد خرید تموم بشه
معرفی کتاب
کتاب تصویری «لاما لاما جیغ میکشه میخواد خرید تموم بشه» از مجموعه «لاما لاما» است. این مجموعه در قالب شعر با تصویرهای گویا و جذاب است. در هر جلد از این مجموعه لاما لاما با چالش جدیدی روبهرو میشود. این چالشها همان دغدغهها و مسائلی است که همهی کودکان با آن مواجه میشوند. در روند داستان کودک راه غلبه بر چالش را درمییابد. در این جلد، لاما لاما مثل هر بچهی دیگری، از خرید زود حوصلهاش سر میرود و خسته میشود. اینجور مواقع لاما لاما بهانهگیری میکند! حالا باید چه کار کرد؟ ...
آداب معاشرت با یک دایناسور!
معرفی کتاب
یکی از موضوعاتی که باعث سردرگمی کودکان میشود آدب معاشرت و تعارفات مرسوم است. به طور مثال، شاید کودکان ندانند در مقابل لطف یک دیگری باید چه بگویند. این کتاب مصور در تلاش است تا در قالب داستان و با کمک شخصیتهای دختر کوچولو و دایناسور، به کودکان بیاموزد که باید در هر موقعیتی چه چیزی بگویند و بدانند کجا تشکر کنند و اگر چیزی میخواهند، چگونه خواستهشان را مطرح کنند.
فرانکلین کمک میکند
معرفی کتاب
این کتاب درباره کمککردن به دوستان است. فرانکلین لاکپشت کوچولوی این قصه است و میخواهد به دوستش حلزون کمک کند. مشکل اینجاست که حلزون کمک زیادی نمیخواهد و کمکهای فرانکلین او را میرنجاند. حلزون دوست دارد کمی مستقل و آزاد باشد و مدام کسی به او کمک نکند.
با این حال آیا فرانکلین میتواند راهی پیدا کند که بدون ناراحتکردن دوستش به او کمک کند؟
با این حال آیا فرانکلین میتواند راهی پیدا کند که بدون ناراحتکردن دوستش به او کمک کند؟
رازداری
معرفی کتاب
این داستان درباره مایا کوچولو است که دوست دارد رازداری کند اما هیچ رازی ندارد. مایا میگردد تا رازی پیدا کند اما او چیزهای زیادی باید یاد بگیرد تا بتواند فرق راز خوب (مثل وقتی که دوستمان درباره مشکلش به ما میگوید) یا راز بد را تشخیص بدهد و در این راه باید از مادر و پدرش کمک بگیرد.
این قصه سعی دارد کودکان را با چگونگی و اهمیت تعهد و رازداری آشنا کند.
این قصه سعی دارد کودکان را با چگونگی و اهمیت تعهد و رازداری آشنا کند.
روز تولدم منو دزدیدن؟
معرفی کتاب
مجموعه کتابهای ماجراهای ماروین، ماجراهای پسر بچهای است که سعی میکند از پس اتفاقاتی که در مدرسه، در خانه و در راه برایش میافتد برآید. ماروین همیشه حس میکرد با خانوادهاش جور نیست. برای همین وقتی شنید که شاهزادهای گم شده و درست شبیه او هم بوده است، فهمید اوضاع از چه قرار است. حالا فقط باید به مامان و بابا بگوید که وقتش رسیده پیش پدر و مادر واقعیاش در یک قلعه برگردد...