بچهها! بهنام
معرفی کتاب
بهنام محمدی که یک نوجوان13 ساله خرمشهری بود بر اثر برخورد ترکش خمپاره در اولین سال جنگ تحمیلی در خرمشهر، شهید شد. از کارهایی که آن مبارز شجاع انجام میداد میتوان به رساندن تسلیحات به سایر رزمندگان اسلام اشاره کرد. کتاب «بچهها! بهنام»، روایت زندگی این شهید نوجوان 13 ساله است که در دوران جنگ ایران و عراق شجاعانه در مقابل دشمن ایستادگی کرد و به یکی از نمادهای مقاومت تبدیل شد. این کتاب که از مجموعه «قهرمان من» است، با زبانی ساده و روان، داستان زندگی و رشادتهای بهنام را برای کودکان و نوجوانان روایت میکند و به آنها درس ایستادگی، ایمان و شجاعت میآموزد.
درسهای مجید: روایت زندگی منصوره بهمنی، مادر شهید مجید سیفی
معرفی کتاب
خانواده سیفی، خانوادهای است که در عین معمولی بودن، به خاطر معنویت و نگاهشان به زندگی، خاص هستند. ماجراهایی که در این کتاب برای این خانواده در روستا اتفاق میافتد، جذاب و پر از هیجان و تعلیق است. مجید در خانوادهای رشد میکند که بیش از هر چیزی، مسئولیتپذیری و محبت است که سکان زندگی را حرکت میدهد. مسئولیتپذیری و محبت به اعضای خانواده و فرزندان، مسئولیتپذیری فامیل، مسئولیتپذیری و محبت نسبت به روستا و همینطور به کشور و دین و اسلام. این خانواده برای ما انقلاباسلامی را رمزگشایی میکنند و پیروزی در مقابل استکبار را به نمایش میگذارند.
فکر خوب نوکطلا
معرفی کتاب
کتاب با قلم نرم و بیانی شیوا با الهام از رشادتهای زنان پشتیبان جنگ نگارش شده ست. زنانی که با جان و دل در تمامی فصلهای سال به سختی برای جبهههای نبرد تلاش کردند. زنانی که بافتن شال، کلاه و لباسگرم، حتی جمعآوری خوراکی برای رزمندهها را بدون چشمداشت انجام دادند. در کتاب میخوانیم: «نوک طلا رفت توی فکر و چند دقیقه بعد با خوشحالی گفت: «من یه فکر خوب دارم. الان یه عالمه پر توی لونههامون داریم. باید همه رو جمع کنیم و تا میتونیم شالگردن ببافیم.» همه مادرها توی لانههایشان نشستند و شروع کردن به بافتن. وقتی شالگردنهای گرم آماده شد، هدهد همه آنها را جمع کرد و در کیسه بزرگی ریخت و برد برای کبوترهایی که داشتند با کلاغها میجنگیدند.»
پاپیون لیلی
معرفی کتاب
کتاب «پاپیون لیلی» روایت زنانی است که در دوران دفاع مقدس داوطلبانه مسئولیت شستن لباسهای رزمندگان را به عهده گرفته بودند. این زنان فداکار با از خودگذشتگی، گاهی در حالی که اشک میریختند لباسهای آغشته به خون مجروحان را میشستند و این کار را سعادت و افتخاری برای خود میدانستند. کتاب «پاپیون لیلی» سعی نموده است با زبان داستانی و نثری ساده و روان، کودکان را با این زنان ایثارگر آشنا نماید.
من مرد این خانهام: خاطرات زهرا قیداری
معرفی کتاب
کتاب، به قلمی داستانی مجموعه فعالیتهای اجتماعیوفرهنگی زهرا قیداری را در بحبوحهی سال 57 و جنگ تحمیلی و روزگار پسا جنگ به تصویر میکشد. زهرا در مسیر زندگی، همسر و برادرش را در دفاع مقدس از دست میدهد. او همچنین در این کتاب زندگی مشترک و چالشهایش را روایت میکند. دیدهها و شنیدهایش از جنگ و روزگاری که بر مردم منطقه گذشته است. او تا آخرین روزهای عمرش که در دوران کرونا به پایان رسید همچنان یک فعال اجتماعی پرتلاش بود و بهصورت خودجوش در راه ارتقای فرهنگی زنان کوشا بود.
نذر آب: شهید مدافع حرم عباس آبیاری
معرفی کتاب
برای هر ملتی که رؤیای پیشرفت دارد، آگاهی از مسیر طیشده و داشتههایی که موجب شده تا او بایستد و با افتخار به آنها، مسیر پیشرو را طراحی و طی کند، ضروری است. یکی از این گنجینهها، انسانهایی هستند که با زمانشناسی دقیق، در راه حفظ و دفاع از خاک میهن، جان خود را فدا کردهاند. یکی از راههای کسب این آگاهی، مطالعه زندگینامه شهدا و ایثارگران در قالب تاریخ شفاهی و تاریخنگاری است. کتاب «نذر آب» نمایی از متفاوت و روایت هیجانانگیز از زندگی یکی از شهدای مدافعان حرم به نام عباس آبیاری است که متولد دهه هفتاد است و در پی اشغال سوریه توسط نیروهای داعش، تحولی در زندگیاش رقم میخورد و با داشتن آرمانی بزرگ، برای دفاع از مظلوم قیام کرده و از جان خود میگذرد.
کوچهای که تکرار میشود: زندگینامه داستانی شهید قاسم سجادیان
معرفی کتاب
کوچهای که تکرار میشود، از شهید قاسم سجادیان میگوید. شهیدی اهل سیّدان فارس. کسی که مردانگیاش، او را در همان دوران جوانی، بزرگ روستا میکند. در کتاب، خاطرات کودکی تا سال 1378 که آخرین امتحان زندگی برای محک خوردن ایمان او رقم میخورد، روایت شده؛ اتفاقی که بقیه از کنارش با بیتفاوتی گذشتند، ولی باعث عاقبتبهخیری قاسم شد. این کتاب به دو بخش تقسیم میشود. بخشی به خاطرات شهید سجادیان میپردازد و بخش دیگر، داستان معلمی را میگوید که قاسم زندگیاش را تغییر داد. معلمی که سر کلاس درس، تلاش میکند تا قاسم درون بچهها را بیدار و شیوه صحیح زندگی کردن و بیتفاوت نبودن را تزریق کند...
عروس حاجغلامحسین: روایت زندگی حاجیه خانم راضیه صادقی، مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی
معرفی کتاب
کتاب حاضر روایت زندگی راضیه صادقی مادر شهیدان اسحاق و مجید اسحاقی است. زنی که با وجود رنج زندگی در گذشته، جز زیبایی نمیبیند. خانمصادقی در این کتاب زندگی یازده شهید از نسل حاجغلامحسین اسحاقی را نیز روایت میکند. بیشک برگ برگ کتاب را با شوق خواهید خواند و خواهید دانست آسمانی شدن، نه بال میخواهد و نه پَر. بلکه دلی میخواهد بزرگ که خود را شبیه خوبان کنی. در این کتاب میخوانیم: «نُه سالِ تمام بود که مجیدم را از دست داده بودم و حتی یک تکه از وجودش را هم نداشتم. این سالها بارها خواب شهیدانم را میدیدم و دلم خوش بود به حضورشان؛ تا اینکه یک شب اسحاق به خوابم آمد و گفت: «مادر! شیخون زیاد اومدی و رفتی، از این به بعد گلزار شهدا برو و مجید رو تنها نذار.» بیدار که شدم، مطمئن بودم همین روزها مجیدم برمیگردد. پاییز سال 74 بود که از بنیاد شهید تماس گرفتند و خبر دادند پیکر شهیدتان پیدا شده. سراز پا نمیشناختم؛ قرار بود به دیدار عزیزم بروم. هم شاد بودم و هم سرگردان. چه دیداری بود دیدار مادر و فرزند بعد از سالها انتظار!
پرواز 33 فرانکفورت قدس: زندگینامه داستانی سردار سرتیپ شهید حاجدرویش شریفی
معرفی کتاب
پرواز 33 فرانفکورت قدس، روایتی داستانی از زندگی سردار سرتیپ شهید حاج درویش شریفی میباشد. داستان زندگی جوانی مسلمان که در روزهای جوانیاش از کویت عازم فرانکفورت آلمان شد. یاد گرفتن تعمیرات ماشینهای خارجی او را به دنیای جدید غرب کشاند و درهای تودرتویی را پیش روی او باز کرد. زمان در آلمان برای او به کندی میگذشت و گرههای زیادی را به گرههای فکریاش اضافه کرد. او سعی میکرد خودِ گمشدهاش را پیدا کند تا اینکه پس از 4ماه خوابی عجیب او را از خوابی بلند بیدار کرد. پای پنجره اتاقش رفت تا خوابش را صحنهبهصحنه مرور کند...
موسیو کمال
معرفی کتاب
ژروم ایمانوئل، تنها شهید اروپایی دفاعمقدس است. او متولد 9 آوریل سال 1964 در فرانسه؛ پدرِ تونسی و مادرِ فرانسویاش وقتی ژروم دوساله بود، از هم جدا شدند و پدر به کشور خود، تونس برگشت.
ژروم در سفری به تونس با دین اسلام آشنا و مسلمان شد. نامش را به «کمال» تغییر داد. او بعد از بازگشت به فرانسه، در جریان انقلاب اسلامی ایران با امام خمینی(ره) و اطلاعیههای او آشنا شد و در سال 1981 به ایران آمد و مدتی بعد مذهب شیعه را انتخاب کرد.
کمال با شروع جنگ تحمیلی، آمادگیاش را برای اعزام به جبهه اعلام کرد، اما به دلیل تابعیت فرانسویاش از حضور در جبهه منع شد تا اینکه با اصرار فراوان، بالاخره مجوز حضور در جبهه را دریافت کرد و همراه با «سپاه بدر» در سال 1363 به جبهه رفت.
کمال سرانجام در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در سال 1367 و در جریان عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل شد.
ژروم در سفری به تونس با دین اسلام آشنا و مسلمان شد. نامش را به «کمال» تغییر داد. او بعد از بازگشت به فرانسه، در جریان انقلاب اسلامی ایران با امام خمینی(ره) و اطلاعیههای او آشنا شد و در سال 1981 به ایران آمد و مدتی بعد مذهب شیعه را انتخاب کرد.
کمال با شروع جنگ تحمیلی، آمادگیاش را برای اعزام به جبهه اعلام کرد، اما به دلیل تابعیت فرانسویاش از حضور در جبهه منع شد تا اینکه با اصرار فراوان، بالاخره مجوز حضور در جبهه را دریافت کرد و همراه با «سپاه بدر» در سال 1363 به جبهه رفت.
کمال سرانجام در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در سال 1367 و در جریان عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل شد.