Skip to main content

د مثل دوستی: برای پرورش عقلانیت در روابط اجتماعی

معرفی کتاب
کتاب حاضر به یکی از مهم‌ترین موضوعات زندگی اجتماعی کودکان یعنی دوستی پرداخته است و با طرح پرسش‌ها و پاسخ‌ها سعی دارد در این زمینه کودکان را با اصلی‌ترین مسائل دوستی آشنا سازد. کتاب حاوی 70 پرسش و پاسخ از جمله: «فواید دوست خوب داشتن چیست؟ دوست واقعی کیست؟ چرا باید با کسی دوست شد؟ آیا اشکالی دارد به خانه دوست زنگ زد؟ زمانی‌که دوستم غمگین بود، چطور خوش‌حالش کنم؟ آیا اشکالی دارد اصلا با کسی دوست نشویم؟ و…» می‌باشد.

به نام خدا ورقه‌ها روی میز

معرفی کتاب
شیرین دختر بچه‌ای درس‌خوان است که پدرش را به‌دلیل تصادف از دست داده و غمگین است. هم‌کلاسی‌ها و رقیبان درسی‌اش در مدرسه تلاش می‌کنند تا غم از دست رفتن پدرش را برای شیرین کاهش دهند و او را مجدد به سمت مدرسه بیاورند...

دوستی مثل تو

معرفی کتاب
این داستان مصور درباره پاندایی است که می‌خواهد به آن طرف کوه‌ها سفر کند. میمون بازیگوش در این مسیر با او همراه می‌شود. میمون بسیار سریع می‌رود و از روی درختان می‌پرد اما پاندا آرام راه می‌رود و می‌تواند در آب شنا کند. این دو رفیق به دلیل تفاوت‌هایشان در آغاز راه نمی‌توانند به راحتی با هم کنار بیایند اما پس از مدت کوتاهی تفاوت‌های همدیگر را می‌پذیرند و برای رسیدن به مقصد با هم همکاری می‌کنند.
این داستان در تلاش است تا کودکان همکاری‌کردن با دوستان خود و توانایی پذیرش تفاوت‌ها را بیاموزند و در زندگی با دوستان خود مدارا کنند.

چه جشن تولدی؟ !

معرفی کتاب
روز تولد زنبورک است. قرار است جشنی برای او برپا شود اما زنبورک فراموش کرده که باید دوستانش را به مهمانی دعوت کند. او به سمت مزرعه راه افتاد تا سوسک، حلزون، پروانه و باقی دوستانش را به جشن تولد دعوت کند، اما وقتی به خانه آن‌ها رسید یاد بدترین ویژگی دوستانش افتاد و از دعوت‌کردن آن‌ها منصرف شد؛ اما مادر زنبورک که می‌دانست این‌طوری نمی‌شود تولد برگزار کرد، برای همین فکر بهتری در سرش بود...

یار هم... در کنار هم

معرفی کتاب
این کتاب با هدف توجه به اهمیت دوستی و برای کودکان نگاشته شده است. «آ» کسی را نداشت. «آ» دلش می‌خواست تنها نباشد. «آ» راه افتاد و گفت خدایا کمکم کن! هرجا رفت بیابان بود. هوا، گرم بود. خسته شد، دیگر نتوانست راه برود. «آ» صدایی شنید....

مسافر دریا

معرفی کتاب
سوفیا عروسک خرسی‌اش را خیلی دوست داشت. عروسکی که اول برای پدربزرگش بود، بعد برای مادرش و حالا برای او بود. آن‌ها با هم همه جا می‌رفتند. یک روز قرار شد همراه بابا و عروسک خرسی به ساحل بروند. آن‌ها باهم خیلی بازی کردند و خیلی هم خوش گذراندند. اما ناگهان طوفان از را رسید؛ با عجله همه چیز را جمع کردند و برگشتند به خانه. آن‌ها آن‌قدر عجله داشتند که متوجه باز بودن در کیف سوفیا نشدند و خرسی پرت شد بیرون.... سوفیا و پدرش همه جا را گشتند و از همه پرس و جو کردند؛ تا این‌که سال‌ها بعد...

از سرسره‌ی بلند می‌ترسم

معرفی کتاب
این داستان درباره چند دوست است که با همدیگر به شهربازی رفته‌اند. آنجا یک سُرسُره بلند وجود دارد. اکثر بچه‌ها مانند فلاپ و بینگ می‌ترسند از سُرسُره پایین بیایند اما پاندا ترسی ندارد.
پاندا کوچولو به آن‌ها یاد می‌دهد چگونه از سُرسُره پایین بیایند و تلاش کنند تا به آن‌ها خوش بگذرد.

بازی با لباس‌ها

معرفی کتاب
در این داستان خرگوش کوچولو و دوستش مشغول بازی‌کردن با لباس‌های مثلاً سلطنتی و تاج بودند. آ‌ن‌ها فقط تاج داشتند و چون هر دو آن را می‌خواستند دعوایشان شد. در دعوا تاج شکست. در این موقع یکی دیگر از دوستان خرگوش کوچولو به کمک آن‌ها آمد و تاج شکسته را به دو تاج کوچک تبدیل کرد. حالا هم خرگوش کوچولو هم دوستش تاجی که می‌خواستند را داشتند و توانستند به بازی ادامه بدهند.

عروسکم گم‌شده

معرفی کتاب
بسیاری از کودکان و حتی بزرگترها خیلی اوقات فراموش می‌کنند وسیله‌شان را کجا گذاشته‌اند و آن‌ها را گم می‌کنند. در این داستان، خرکوش کوچولو، بینگ، با دوستانش به پارک رفته و عروسکش را گم کرده است. او برای اینکه یادش بیاید عروسکش را کجا گذاشته است به تمام لحظاتی که عروسک را روی نیمکت گذاشت و بعد از آن دیگر او را ندید خوب فکر می‌کند. سرانجام عروسک خرگوش کوچولو پیدا می‌شود.
این داستان قصد دارد به کودکان کمک کند تا راحت‌تر وسایل گم‌شده را بیابند.

مال خودم باشه

معرفی کتاب
این داستان درباره دو دوست به نام سولا و بینگ است. بینگ برای سولا یک چوب جادویی خریده بود و می‌خواست آن را به دوستش هدیه بدهد، اما خودش از آن چوب جادویی خیلی خوشش آمده بود و دوست نداشت آن را به دوستش ببخشد. بینگ سرانجام آن را به دوستش هدیه می‌کند و آن‌ها در کنار همدیگر با چوب جادویی بازی می‌کنند.