Skip to main content

گرگی که می‌خواست دور دنیا را بگردد

معرفی کتاب
این کتاب درباره گرگ کوچولویی است که دوست دارد دنیا را ببیند و به همه‌جا سفر کند، اما هیچ شهری بدون دوستانش به او خوش نمی‌گذشت. برای همین شروع کرد به نامه‌نوشتن برای آن‌ها و بازگوکردن هر چه در سفرها مشاهده می‌کرد. گرگ به شهرهای گوناگونی همچون پاریس، لندن، سیدنی، جزیره ماداگاسکار و... رفت و با عجایب طبیعی و دست‌ساز زیادی روبه‌‌رو شد. این کتاب قصد دارد کودکان را با شهرهای گوناگون جهان و فایده‌های سفر کردن آشنا کند.

گرگی که دلش جشن تولد می‌خواست

معرفی کتاب
گرگه می خواهد برای تولدش جشن بزرگی بر پا کند ولی دوستانش علاقه مند به نظر نمی‌رسند. گرگ غمگین و ناامید به جنگل پناه می‌برد… با غول چراغ جادو روبه رو می‌شود، غول آماده است که سه آرزوی گرگ را برآورده کند...آخرین آرزوی گرگ برگشتن به خانه است. در خانه اتفاقات غیرمنتظره‌ای برایش اتفاق می‌افتد...
این کتاب قصد دارد کودکان را با تجربه‌هایی آشنا کند که شاید خودشان نتوانند آن‌ها را به دست بیاورند، اما از طریق این داستان و با کمک عالم خیال به آن‌ها می‌رسند.

بره و پروانه

معرفی کتاب
این داستان درباره دیدار پروانه با بره است. بره از پروانه می‌پرسد مادر او کجاست و او از مادرش بی‌خبر بود. بره خیلی تعجب کرد که چطور ممکن است کسی نداند مادرش کجاست! همین سؤال سرآغازی شد برای اینکه پروانه و بره با زندگی هم آشنا شوند. آن‌ها می‌فهمند که زندگیشان خیلی باهم خیلی فرق دارد و این تفاوت چالش‌های جدیدی را در سرراه دوستی آن‌ها قرار داد.
هدف این کتاب این است که کودکان را نسبت به تفاوت‌های افراد آگاه کند تا آن‌ها بتوانند با وجود این فرق‌های روحی، جسمی و... باهم دوست بمانند.

رزی، قطار سر‌درگم

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته‌ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. رزی قطار کوچکی بود که دوست داشت شبیه توماس باشد، به همین دلیل همه کارهای او را تقلید می‌کرد و همین باعث شده بود توماس عصبانی شود..

راکی، جرثقیل بی‌موتور

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. همه فکر می‌کردند راکی، جرثقیل بزرگ بدون موتور، به درد هیچ کاری نمی‌خورد تا اینکه آن‌ها به کمک راکی نیاز پیدا کردند...

فردی، قطار بی‌باک

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. فردی، قطار بی‌باک، فکر می‌کرد سریع‌ترین قطار جزیره است. اما روزی دو قطار دیگر پیشنهاد مسابقه‌ای به او دادند...

نویل، قطار تازه‌وارد

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. نوبل، قطار تازه‌وارد، دلش می‌خواست با بقیه‌ی قطارها دوست باشد. اما آن‌ها به نوبل این فرصت را نمی‌دادند تا این‌که ...

خودنمایی

معرفی کتاب
یک خرس جدید به شهر خرس‌ها آمده و همه‌ی بچه‌ها طرفدارش شده‌اند. خواهرخرسی هم خیلی دوست دارد با او دوست شود. ولی آیا خواهرخرسی حاضر می‌شود به خاطر این تازه‌وارد تغییر کند و آدم جدیدی بشود یا این‌که قدر خودش را می‌داند و همان کسی که هست می‌ماند؟

قانون طلایی خرسی: آن‌چه برای خودت می‌پسندی برا ی دیگران هم بپسند

معرفی کتاب
این داستان درباره تصمیم خرسی کوچولو است. او باید تصمیم بگیرد با خرس جدیدی که وارد مدرسه شده مهربان باشد یا مانند دوستانش با آن خرس تازه‌وارد بدرفتاری کند. خرسی کوچولو که خیلی ناراحت و سردرگم بود، به یاد جمله طلایی مادر و پدرش افتاد که گفته بودند :«آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.» این جمله به خرسی کمک کرد تا تصمیمش را قطعی کند و با تازه وارد مهربان باشد.

ادوارد، قطار قراضه

معرفی کتاب
ادوارد یک قطار کهنه و قدیمی بود که پیچ‌هایش شل بودند و مدام سروصدا می‌کرد. او به خاطر سن بالایش گیج شده بود و خراب‌کاری می‌کرد. باقی قطارها او را به خاطر مشکلاتش مسخره می‌کردند. یک روز یکی از همان قطارها در دردسر افتاده بود و تنها کسی که توانست به او کمک کند ادوارد بود. بعد از آن روز ادوارد دیگر فقط یک قطار پیر و قراضه نبود، بلکه در نظر دوستانش شجاع و مهربان بود.