Skip to main content

به سس‌‌ها اعتماد نکن!

معرفی کتاب
این کتاب شامل چهارده داستان‌ کوتاه است که ماجراهای عجیب و غریبی را با بیانی طنز روایت می‌کند. «جوجه‌تیغی»، «فال نیک»، «دوست جدید»، « درد دندان» و «به سُس‌ها اعتماد نکن» نام بعضی از این داستان‌هاست. در داستان «به سُس‌ها اعتماد نکن»، قهرمان داستان با مردی خارجی آشنا می‌شود که برای اولین‌بار به ایران سفر کرده است و زبان فارسی نمی‌داند. آن‌ها با هم به رستوران می‌روند و آنجا اتفاقی رخ می‎دهد که مرد خارجی، ناسزاگویان رستوران را ترک می‌کند!

قصه شیرین فرهاد

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات نویسنده است که در قالب داستان‌هایی کوتاه و طنز آورده شده است. «سخت نگیر»، «گزارش یک قتل»، «اگر دنیا وارونه بود»، «پنجه در پنجه شیطان» و «یک قصه شیرین» نام برخی از این داستان‌هاست. «یک قصه شیرین» درباره دو پسر سیزده ساله است که می‌خواهند به جبهه بروند و سوار یک تریلی می‌شوند. آن‌ها با دیدن قیافه راننده به وحشت می‌افتند و به فکر راه چاره‌ای هستند تا پیاده شوند؛ ولی... .

لطیفه‌های شیرین بهلول

معرفی کتاب
این کتاب حاوی لطیفه‌هایی از «بهلول»، یکی از طنزگویان معروف تاریخ اسلام است. او هوشمندی است از یاران امام جعفر صادق (ع) که خود را به دیوانگی زده تا با این تدبیر، جانش را از شّر حکومت هارون حفظ کند. بهلول با کارها و حرف‌های ساده‌لوحانه، هم مخاطب را می‌خنداند و هم او را به فکر وامی‌دارد که بسیاری از اعمال و سخنان، معنایی خارج از ظاهر آن دارند.

ویزگول و ویزغول

معرفی کتاب
این داستان از مجموعه داستان‌های «مگسک و پسرک»، است. «ویز» و «ویزگول» بازی می‌کنند و نقاشی‌های ترسناک می‌کشند؛ اما ویز دیگر خسته شده است و می‌خواهد استراحت کند. او می‌خوابد؛ ولی ناگهان از خواب بیدار می‌شود و ویزگول را در حال ساخت هیولای مگسی می‌بیند!!! هیولای مگسی ترسناک که ممکن است به ویز آسیب برساند و... .

سوپ با طعم ویزگول

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «مگسک و پسرک» است. در این داستان «ویز» به همراه «ویزگول» و خانواده‌اش به مسافرت می‎روند. هنگامی که آن‌ها برای صرف ناهار به رستوران می‌روند، ویزگول سری به آشپزخانه می‌زند و البته کسی از دیدن او در آن رستوران تر و تمیز خوشحال نمی‌شود. جناب ویزگول توی ظرف غذای مشتری سر میز می‌رود و همان لحظه آتشفشانی از خشم به هوا بلند می‌شود.

ویزگول و ویز قهرمان‌های ریز

معرفی کتاب
«ویز» پسری باهوش و دوست‌داشتنی است که دوستی به نام «ویزگول» دارد. ویزگول یک مگس است و هیچ کس از دوستی آن‌ها سر درنمی‌آورد. ویز داستانی نوشته است که قهرمانان آن ویزگول و خودش هستند. آن‌ها باید اژدهای شاخ‌شاخی را شکست دهند و بسیاری از مبارزات دیگر را با موفقیت به پایان برسانند تا بتوانند خانه‌شان را که به دست دزدان دریایی افتاده است، پس بگیرند.

ببر بنگال و کانگوروی بچه‌به‌بغل

معرفی کتاب
این کتاب شامل چهار داستان طنز است که قهرمانان آن حیوانات هستند. ببر بنگال و کانگوروی بچه به بغل، تمساح زبله و مرغ دندان پاک‌کن، بچه‌های خاله کرگدن و عمو زرافه و الاغ و انجمن حمایت از حیوانات، نام این داستان‌هاست. داستان ببر بنگال و کانگوروی بچه به بغل، درباره کانگورویی است که بچه‌اش را برای گردش به پارک وحش می‌برد؛ اما در راه گرفتار ببر بنگال می‌شود. کانگورو با هوشیاری می‌تواند ببر را فریب دهد و از دستش فرار کند.

تیغ‌تیغو و تمثال مبارک شیرخان

معرفی کتاب
کتاب سه قصه طنز دارد که درباره حیوانات جنگل است. «تیغ‌تیغو و کار و کاسبی‌اش»، «جیرجیرو و قورقوری»، «گوش‌قلبی و سنگ گُنده» نام این داستان‌هاست. در پایان هر یک از داستان‌ها نتیجه اخلاقی آن آمده است. قصه «گوش قلبی و سنگ گُنده»، داستان خرگوش مهربانی است که ماری را نجات می‌دهد و مار به جای جبران محبت خرگوش، قصد دارد او را بخورد؛ اما کلاغ به کمک خرگوش می‌آید و با اجرای نقشه‌ای زیرکانه، خرگوش نجات می‌یابد.

شیرخان و خورشت کلم

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان طنز است که قهرمانان آن حیواناتی هستند که در جنگل زندگی می‌کنند. «خاله‌خرسه و نامه ملکه زنبورها»، «شیرخان و خورشت کلم»، «فیل‌خان و تنبیه غیبی» و «آیین‌‌نامه قانون جنگل»، نام این چهار داستان است. داستان «شیرخان و خورشت کلم» با دو روایت بازگو شده است. در روایت اول، شیر خرگوش را می‌خورد و در روایت دوم، خرگوش می‌تواند شیر را فریب دهد و فرار کند که به نظر نویسنده، زیاد هم معتبر نیست و قصه‌نویس‌های طرفدار «انجمن حمایت از حیوانات ضعیف‌تر» آن را سر هم کرده‌اند!!!

دم‌دراز و ننه‌کلاغه

معرفی کتاب
کتاب دربردارنده چهار داستان طنز است و نتیجه اخلاقی هر یک از داستان‌ها در پایان آن آمده است. داستان «دُم‌دراز و ننه کلاغه»، روایت تازه‌ای از همان داستان «روباه و کلاغ» است. در این روایت، کلاغ به آسانی فریب روباه را نمی‌خورد و با زیرکی پنیر را نگه می‌دارد. روباه با هزار ترفند و حیله تمام تلاش خود را می‎کند تا پنیر را از چنگ کلاغ درآورد و سرانجام موفق می‌شود. در نتیجه اخلاقی این داستان آمده است: «وقتی فهمیدی یکی می‌خواهد گولت بزند، دلیلی ندارد کمکش کنی تا کلاه سرت بگذارد.»