به دنبال خانه دوست
معرفی کتاب
یکی از شیعیان برای دیدار با امام صادق(ع) به شهر مدینه آمد. از ابتدای ورودش به شهر مردم به او گفتندکه محال است مأموران خلیفه بگذارند او با امام(ع) دیدار کند و آنها با خفقان شدید و سختگیری بر رفتآمدهای امام صادق(ع) نظارت میکنند. مرد با وحشت و ناامیدی به سوی منزل امام(ع) راه افتاد. او در بین راه متوجه علاقه مردم به امام(ع) شد و در آخر راه اتفاقی جالب برایش افتاد ...
جام شیشهای و معجزه
معرفی کتاب
مجموعه داستان «قصههایی از امام صادق علیهالسلام»، با نثری ساده و روان داستانهای زیبا و آموزندهای را برای کودکان به رشته تحریر درآورده است. این کتاب به روایت یکی از وقایع زمان امام صادق (علیه السلام)می پردازد. یاران ایشان به وسیله چند سؤال که امام (علیه السلام) به آن ها می آموزدجعد را که به دروغ ادعای پیامبری کرده رسوا می کنند. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «آدمهای دور وبرش کف میزدند و او میخندید. بعضیها به طرفش دست دراز میکردند و او دستشان را میگرفت. بعضیها هم با تعجب کلهشان را جلو میکشیدند تا به او با دقت خیره شوند....»
در خرابههای شهر
معرفی کتاب
داستان حاضر درباره مردی است که کار نمیکند و مخارج خانه و خانوادهاش را تأمین نمیکند. او همیشه در بیابانها و خرابهها به عبادت خدا میپردازد. مرد تصور میکرد کارش ثواب دارد و خدا و امام صادق(ع) از او راضی هستند، اما زمانی که دوستانش نزد امام صادق(ع) رفتند و ماجرا را بازگو کردند، امام(ع) کار مرد را سرزنش کرد و با روایتکردن نقلقولی از پیامبر اسلام(ص) این روش را اشتباه دانستند.
کتاب حاضر سعی دارد خوانندگانش را به اهمیت کارکردن، ارزشمندی تلاش و تأمین مخارج آگاه کند.
کتاب حاضر سعی دارد خوانندگانش را به اهمیت کارکردن، ارزشمندی تلاش و تأمین مخارج آگاه کند.
بلیتهای شهربازی
معرفی کتاب
این داستان درباره بخشش و مهربانی است و براساس حدیثی از امام رضا(ع) که در انتهای کتاب آمده، روایت شده است. پانیذ دختر کوچکی است که همراه با خانوادهاش به شهربازی آمده بود. پانیذ دوست نداشت بازی را تمام کند دلش میخواست تا آخرین بلیت شهربازی را مصرف کند اما پدر و مادرش به او گفته بودند که دیگر بازی بس است!
برای پانیذ سوال بود که چرا مادر و پدرش نگذاشتند او تا آخرین بلیت را مصرف کند! زمانی که وارد رستوران شدند، دو کودک که مشغول فروختن جوراب بودند، سر میز آنها آمدند و پدر و مادر پانیذ، هم از آن دو کودک جوراب خریدند هم باقی بلیتها را به آنها دادند. آنجا بود که پانیذ متوجه شد آن بلیتها برای بخشیدن به کودکان نیازمند و بخشش بوده است.
برای پانیذ سوال بود که چرا مادر و پدرش نگذاشتند او تا آخرین بلیت را مصرف کند! زمانی که وارد رستوران شدند، دو کودک که مشغول فروختن جوراب بودند، سر میز آنها آمدند و پدر و مادر پانیذ، هم از آن دو کودک جوراب خریدند هم باقی بلیتها را به آنها دادند. آنجا بود که پانیذ متوجه شد آن بلیتها برای بخشیدن به کودکان نیازمند و بخشش بوده است.
مسابقه و دوچرخه
معرفی کتاب
موضوع قصه حاضر امانتداری و اهمیت پایبندی به تعهد است. این داستان درباره پسرکی است که برای مسابقه دوچرخهسواری از پسرعمویش دوچرخهای قرض میگیرد. در آن مسابقه پسرک به زمین میافتد و خودش و دوچرخه آسیب میبینند اما این حادثه باعث نمیشود تا پسرک دوچرخه پسرعمویش را همانطور شکسته و خرابشده تحویل بدهد. او دوچرخه را به تعمیرگاه برد و پس از اینکه از تعمیرشدنش مطمئن شد، آن را به صاحبش برگرداند.
در انتهای داستان حدیثی از امام رضا(ع) درباره اهمیت حفظ امانت نیز روایت شده است.
در انتهای داستان حدیثی از امام رضا(ع) درباره اهمیت حفظ امانت نیز روایت شده است.
یک یادگاری
معرفی کتاب
یکی از مهمترین موضوعاتی که در اسلام بسیار توصیه شده است خوشخلقی و مهربانی با یکدیگر است. داستان حاضر درباره همین موضوع و درباره خانوادهای که با یکدیگر به سفر میروند. آنها با همدیگر مهربان هستند و اگر هم اتفاقی باعث بدخلقی یکی از بچهها میشود، بزرگترها با مهربانی مشکل را حل میکنند. در میان داستان حاضر احترام به طبیعت و آسیبنرساندن به درختان و گیاهان نیز موردتوجه است. این داستان بر اساس حدیثی از امام رضا(ع) که در انتهای کتاب آمده، روایت شده است.