علیبابا و چهل دزد و 10 قصهی دیگر از هزار و یک شب
معرفی کتاب
این کتاب جلد دوم از مجموعه کتابهای سه جلدی «قصههای هزار و یک شب» است. این داستانها روایت رویدادهایی است که در زمان خلافت «هارونالرشید» و وزیر ایرانی او، «جعفر برمکی»، رخ داده است. هر یک از این داستانها نتایج اخلاقی دربردارد و رویارویی با مشکلات زندگی را به خواننده میآموزد. «علیبابا و چهل دزد بغداد»، «خرچنگ و ماهیگیر»، «جوذر و گنج شهر دل»، از جمله داستانهایی است که در این کتاب آورده شده است.
علاالدین و چراغ جادو و 12 قصه دیگر از هزارویکشب
معرفی کتاب
کتاب حاضر اولین جلد از مجموعه کتابهای سه جلدی «قصههای هزار و یک شب» است. این داستانها مجموعهای از افسانههای قدیمی ایرانی و هندی و رویدادهای دوران خلافت عباسیان است که از دوران ساسانیان، سینه به سینه، از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است. «علاالدین و چراغ جادو»، «حاتم طایی و خاتون چینی» و «مرد خارکن و گوهر شب چراغ» از جمله داستانهایی است که در این جلد آورده شده است.
رستم سپهسالار سپاهیان
معرفی کتاب
«زال» «رستم» را جانشین خود و سپهسالار سپاهیان معرفی میکند. مردم که از حمله تورانیان بیمناک هستند، با اطمینان از اینکه دیگر افراسیاب نمیتواند خطری برای آنها باشد، به شادی و پایکوپی مشغول میشوند. اکنون رستم باید اسبی ورزیده داشته باشد تا هیکل کوهوار او را تاب بیاورد؛ اما هیچ اسبی نمیتواند به رستم سواری دهد و کمر همه آنها زیر سنگینی او خم میشود تا اینکه چشمِ رستم به «رخش» میافتد. رخش کُرهای است که با مادرش به میدان میآید؛ اسبی سپید با یالی زرین.
رستم دستان
معرفی کتاب
«رستم» راهزن کوهستانهای سیستان، «کوتوال»، را شکست میدهد؛ سپس به سوی گرگساران روانه میشود تا پدربزرگش، «سام»، را ببیند. سام با دیدن رستم نه به جنگ میاندیشد، نه به «نوذرشاه» و نه به تورانیان، ولی جهانِ شادِ سام با آمدن پیکی از سوی نوذرشاه آشفته میشود. پادشاه از او خواسته است که هر چه سریعتر به سویش بشتابد؛ چراکه تاج و تختش در خطر است!
رستم و سپنددژ
معرفی کتاب
«رستم» هنوز به دنیا نیامده بود؛ اما مردم، رستم داستانها را صدا میکردند تا بیاید و آنان را از چنگ «کوتوال» و سپاهیانش رها کند. پهلوان «نریمان» در جنگ با «کوتوالِ» راهزن کشته شد. پس از آن «سام» نیز به جنگ کوتوال رفت؛ اما شکستخورده بازگشت. هنگامی که رستم با تدبیر سیمرغ به دنیا آمد، همچون کودکی یک ساله بود. به چهره چون خورشید، به قد چون سرو، به بازو چون شیر، به چشم چون آهو و به آوا چون پلنگ بود. رستم نوجوانی بیش نبود که فیل سپید را کشت و آن هنگام که کاروان دزدزده، آشفته و پریشان وارد شهر شد، تصمیم گرفت به جنگ با کوتوال برود و سوگند خورد که جسد او را با خود بیاورد.
زال و رودابه
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «رمانهای شاهنامه» است و در این قسمت، داستان عشق «زال» و «رودابه» روایت میشود. «سام» پدر «زال» از آنچه با پسرش کرده، سخت پشیمان است و در جشن باشکوهی او را جانشین خود معرفی میکند. با سخنانی که سام و «منوچهرشاه» از «مهراب کابلی» و تبار ضحاک گفتهاند، نخستین شهری که زال میخواهد ببیند، کابل است. بنابراین، به آن سو حرکت میکند. زال همواره شنیده است که فرمانروای کابل از تبار ضحاک است و ضحاکیان کینه منوچهرشاه را به دل دارند؛ اما زال سخت به دختر مهراب، «رودابه»، دل میبندد و از آن طرف «رودابه» عاشق زال میشود؛ اما این پیوند امکان ندارد؛ چراکه زال از تبار پهلوانان است و رودابه از تبار ضحاکیان و چگونه میشود که سیاهی به روشنایی مهر ورزد؟
زال و سیمرغ
معرفی کتاب
«اهورامزدا» پس از هفت سال، «سام یل» را به آرزویش میرساند و سام صاحب فرزندی میشود. خبر به سام میرسد که هفت شبانهروز است برای نیایش به کوهستان رفته است. او شتابان میآید و به دیدار همسرش، «مشیانه» میرود؛ اما آنچه میبیند، باور نمیکند. نوزاد چهرهای سرخ و مویی سپید دارد. سام پریشان و آشفته علت را از مشیانه جویا میشود و میگوید تو چه هستی که چنین فرزندی به دنیا آوردهای؟ و... سپس تصمیم میگیرد نوزاد را به کوهستان ببرد و رها کند.
فریدون، شاه جنگ
معرفی کتاب
«فریدون شاه»، پادشاه هفت سرزمین، باید یکی از پسرانش، یعنی «سلم» و «تور» و «ایرج» را به جانشینی خود برگزیند. بر اساس آیین پادشاهان، فرزند بزرگترباید جانشین شود؛ اما سلم همیشه به دنبال خوشگذارنی است و تور در پی جنگ، اما ایرج میاندیشد که چگونه مردم جهان شاد باشند و فریدون نمیداند کدامیک را به جانشینی انتخاب کند. سرانجام تصمیم میگیرد، هفت سرزمین را بین سه پسرش تقسیم کند. او پادشاهی روم را به سلم، توران زمین را به تور و پادشاهی ایران را به ایرج میدهد؛ اما سلم و تور از این تصمیم خشنود نیستند.
هفتخوان رستم
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهل و دوم از مجموعه کتابهای «داستانهای شاهنامه» است که به دو زبان فارسی ــ انگلیسی ارائه شده است. «کیکاووس» به دست دیو سپید اسیر میشود و «رستم» تصمیم میگیرد او رانجات دهد. رستم سوار بر «رخش» در این راه، خطرات بسیاری را به جان میخرد تا اینکه با مردی به نام «اولاد» روبهرو میشود. اولاد تنها راه رسیدن به دیو سپید را جنگ با «ارژنگدیو» میداند و رستم پیشاپیش اولاد برای مبارزه با این دیو آماده میشود.
پادشاه کوران
معرفی کتاب
«کیکاووسشاه» تصمیم میگیرد که به مازندران برود و با دیوان بجنگد و از آنان باژ بگیرد. بزرگان و پیران دربار سعی میکنند او را از این کار بازدارند؛ چراکه دیوان، وحشی هستند و راه مازندران بسیار دور و دراز است؛ اما کیکاووس به حرف هیچکس گوش نمیدهد و به سوی مازندران میرود. از آن سو، خبر به فرمانروای مازندران میرسد و سپاهی عظیم از دیوان را آماده جنگیدن با کیکاووس میکند. در نبردی که بین دو سپاه درمیگیرد، کیکاووسشاه و سپاهیانش نابینا شده و در غار «کبودان» اسیر میشوند.