پالاس خان
معرفی کتاب
گربهها گونههای گوناگونی دارند، همچون: گربه شنی؛ گربه کاراکال، گربه پالاس و... . نویسنده در این داستان یک خانواده از گربههای پالاس را بازگو میکند که ناچارند به خاطر کمآبی، خطرات و خشکسالی از منطقه زندگیشان مهاجرت کنند. گربه پالاس منزوی و درحال انقراض است و در این داستان نیز مدام برای بچه پالاسها سؤال پیش میآید که باقی گربهها کجا هستند؟ »
درحال حاضر گربه پالاس در غرب ایران زندگی میکند.
درحال حاضر گربه پالاس در غرب ایران زندگی میکند.
آقا سمندر
معرفی کتاب
آقاسمندر و ماهیها در تور یک ماهیگیر گرفتار شده بودند. ماهیگیر آنها را داخل ظرفی انداخته بود و زیر سایه درخت خوابش برده بود. آقاسمندر ناراحت بود و دلش میخواست هر چه زودتر خودش را نجات بدهد چون قرار بود یک هفته دیگر با خانم سمندر ازدواج کند. ماهیها دلشان میخواست به او کمک کنند. پس فکری کردند و ....
کارا و کالی
معرفی کتاب
این کتاب درباره دو گربه کاراکال به نام کالی و کارا است که در دو سوی یک دشت زندگی میکنند. میان این دشت، جادهای خطرناک قرار دارد که ماشینها با حیوانات تصادف میکنند. کالی بعد از چند روز نگرانی برای کارا و به دنبال او گشتن، کارا را زخمی و تصادفکرده در کنار دشت پیدا میکند و برای در امانماندن جانشان به جایی امن پشت کوهها میروند.
این کتاب سعی دارد کودکان را نسبت به اهمیت حفظ محیطزیست و گونههای جانوری و مراقبت از حیوانات آگاه کند.
این کتاب سعی دارد کودکان را نسبت به اهمیت حفظ محیطزیست و گونههای جانوری و مراقبت از حیوانات آگاه کند.
نامهای برای فک خزری
معرفی کتاب
این کتاب درباره دخترکی به نام بهاران است که با یک فک خزری نامهنگاری میکند. بهاران از آلودگی آبها و محیطزیست مینویسد و نگران فک خزری است. و از سوی دیگر فک خزری برای او از بازیها و شادیها، مسافتهایی که در دریا طی میکند، باقی گونههای دریایی و حیوانات آبزی و... میگوید.
این داستان خیالی علاوه بر اینکه یک دوستی زیبا بین کودک و فکخزری را نشان میدهد از وضعیت محیطزیست و ویژگیهای دنیای زیرآب نیز به کودکان اطلاعاتی میدهد.
این داستان خیالی علاوه بر اینکه یک دوستی زیبا بین کودک و فکخزری را نشان میدهد از وضعیت محیطزیست و ویژگیهای دنیای زیرآب نیز به کودکان اطلاعاتی میدهد.
ماهیخوار حیلهگر، ماهیهای خوشباور
معرفی کتاب
این کتاب بازنویسیِ یکی از حکایتهای کلیه و دمنه به فارسی امروزی است. موضوع داستان درباره مرغ ماهیخواری است که به ماهیها به دروغ میگوید و ظاهراً میخواهد آنها را از دست صیاد نجات بدهد. او به ماهیها گفت بهترین راه این است که در دهان مرغ ماهیخوار سوار شوند تا آنها را به آبگیر دیگری ببرد. ماهیها هم به او اعتماد کردند. اما مرغ ماهیخوار به اعتماد آنها خیانت کرد و ماهیها را خورد. خرچنگ که از این موضوع با خبر شده بود، مرغ ماهیخوار را کشت و به بقیه ماهیها خبر داد تا دیگر به هرکسی اعتماد نکنند.
لاکپشتی در آسمان
معرفی کتاب
این کتاب که به بیان امروزی بازنویسی شده است، برگرفته از حکایتی در کلیه و دمنه است. این داستان درباره دو مرغابی و یک لاکپشت است که در آبگیری زندگی میکنند. زمانی که آبگیر خشک و بیآب میشود مرغابیها تصمیم میگیرند به جای دیگر مهاجرت کنند. لاکپشت از آنها خواهش میکند که او را هم دنبالشان ببرند. مرغابیها از لاکپشت میخواهند تکه چوبی که دو طرفش در دهان مرغابیها بود را در دهانش بگذارد و بههیچوجه دهانش را باز نکند.اما لاکپشت میان آسمان و زمین برای اینکه جواب مردم را بدهد دهانش را باز و سقوط میکند.
هدف نویسنده نشاندادن میزان آسیبی است که بازشدن بیموقع دهان به افراد میزند.
هدف نویسنده نشاندادن میزان آسیبی است که بازشدن بیموقع دهان به افراد میزند.
چشمهای که مال ماه بود
معرفی کتاب
این کتاب درباره خرگوشهای یک جنگل است که فیلها آنها را اذیت میکنند. یک روز خرگوشها تصمیم میگیرند چارهای بیاندیشند. یکی از خرگوشها که باهوشتر از بقیه بود پیشنهاد داد که به فیل بزرگ بگویند:«ماه به چشمه آمده و گفته اگر فیل بزرگ به ظلمهایش ادامه دهد او را کور میکند». فیل اول فریب آنها را باور نکرد و خرطومش را داخل چشمه کرد، اما زمانی که عکس ماه در آب تکان خورد، فیل فکر کرد که ماه عصبانی شده است. او ترسید و همراه با باقی فیلها از آن جنگل رفتند.
خانم کلاغه و مار سیاه
معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، مجلّد نخست از «قصّههای تصویری از کلیله و دمنه» با عنوان «خانم کلاغه و مار سیاه» که برای کودکان به نگارش در آمده است. در داستان حاضر میخوانیم: خانم کلاغه منتظر بود تا بچههایش از تخم بیرون بیایند، اما وقتی جوجهها سر از تخم در آوردند و خانم کلاغه برای تهیة غذا رفت، مار بدجنسی جوجهها را خورد. خانم کلاغه متوجه شد و گریه و نالان نزد دوستش شغال رفت تا از او کمک بگیرد. شغال به او گفت که برفراز روستا پرواز کند و پس از پیدا کردن یک شی قیمتی آن را بردارد و جلوی مار بیندازد. کلاغ انگشتر قیمتی زنی را برداشت و جلوی مار انداخت...
!In My Opinion
معرفی کتاب
این داستان مصور که به زبان انگلیسی ترجمه شده، درباره روباهی است که به تازگی از سیرک به جنگل آمده و سبک زندگی متفاوت و جدیدی را به حیوانات معرفی کرده است. حیوانات که از عجیببودن روباه خوششان آمده، به او در تمام زمینهها اعتماد میکنند و این وضعیت باعث رخدادن حوادثی میشود. خواندن این داستان به زبان انگلیسی مهارت زبانآموزی مخاطبان را تقویت میکند.