دوستی مثل تو
معرفی کتاب
این داستان مصور درباره پاندایی است که میخواهد به آن طرف کوهها سفر کند. میمون بازیگوش در این مسیر با او همراه میشود. میمون بسیار سریع میرود و از روی درختان میپرد اما پاندا آرام راه میرود و میتواند در آب شنا کند. این دو رفیق به دلیل تفاوتهایشان در آغاز راه نمیتوانند به راحتی با هم کنار بیایند اما پس از مدت کوتاهی تفاوتهای همدیگر را میپذیرند و برای رسیدن به مقصد با هم همکاری میکنند.
این داستان در تلاش است تا کودکان همکاریکردن با دوستان خود و توانایی پذیرش تفاوتها را بیاموزند و در زندگی با دوستان خود مدارا کنند.
این داستان در تلاش است تا کودکان همکاریکردن با دوستان خود و توانایی پذیرش تفاوتها را بیاموزند و در زندگی با دوستان خود مدارا کنند.
چه جشن تولدی؟ !
معرفی کتاب
روز تولد زنبورک است. قرار است جشنی برای او برپا شود اما زنبورک فراموش کرده که باید دوستانش را به مهمانی دعوت کند. او به سمت مزرعه راه افتاد تا سوسک، حلزون، پروانه و باقی دوستانش را به جشن تولد دعوت کند، اما وقتی به خانه آنها رسید یاد بدترین ویژگی دوستانش افتاد و از دعوتکردن آنها منصرف شد؛ اما مادر زنبورک که میدانست اینطوری نمیشود تولد برگزار کرد، برای همین فکر بهتری در سرش بود...
جوجهخان
معرفی کتاب
این کتاب، دنیایی رؤیایی را برای کودکان با ارائه داستانهای کوتاهی با عناوین «یک دوست کوچولو»، «مسابقه»، «جیوجیو»، «گمشده»، و...، به تصویر میکشد. داستانها حول محور اتفاقاتی که برای یک جوجه تازه متولدشده رخ میدهد، شکل میگیرد. در داستان «گلابی»، «جوجه خان» به بیرون از لانه میرود تا غذایی پیدا کند، او یک گلابی پیدا میکند، اما چون سنگین است و نمیتواند آن را با خود به لانه ببرد بخشی از آن را میخورد و بعد بهسراغ مادرش میرود و... .
کوچولوی مهربان
معرفی کتاب
این داستان درباره سنجاقکی کوچک است که دوست دارد جثه بزرگی داشته باشد و از ماهیها هم بزرگتر شود. هر قدر باقی حیوانات به او میگویند که سنجاقکها بزرگتر از او نمیشوند قبول نمیکند. سنجاقک کوچولو تصور میکند باید به اندازه هواپیما بزرگ شود و بابت این موضوع دوستانش را آزرده میکند. در آخر متوجه میشود که نیازی نیست به طور غیرعادی بزرگ باشد. خوشحال و قویبودن ربطی به بزرگی جثه ندارد.
مراقب باش خاموش نشی!
معرفی کتاب
این داستان درباره یک کلاه است؛ کلاهی که تشخیص میدهد روی سر چه کسی قرار گرفته است و اگر آن فرد قلب پاک و عاری از کینه و حرص و... داشته باشد، کلاه روشن میشود. کلاه برای جنگلبان است و آن را بهخاطر اینکه الیورا بسیار مهربان و خیرخواه است، به الیورا داده است. کلاه روی سر الیورا روشن میشود اما وقتی که خرگوش و خرس و باقی حیوانات آن را به زور و کلک از سر الیورا در میآورند و بر روی سر خود میگذارند، کلاه روشن نمیشود. هدف این است تا کودکان را با معجزه خوشقلببودن و تأثیر مثبت آن بر روی اطراف و اطرافیان آشنا کند.
کتاب ناتمام
معرفی کتاب
خانه آدمها نزدیک جنگل است. آنها آتش بازی راه انداختهاند. صدای بامب بامب باعث میشود دم نارنجی وارد تونل شود. همانجا خوابش میبرد و وقتی بیدار میشود، آفتاب همه جا را روشن کرده است. دم نارنجی دوستش راسویی را میبیند که در حال کتاب خواندن است. او با خودش فکر میکند که خانه خودش بهتر است یا خانه خرسی؟ در داخل کتابی که راسو میخواند. او به فکر می افتد....