Skip to main content

تونل سوم

معرفی کتاب
این کتاب داستان پسر نوجوانی به نام «وحید» است. او در مدرسه چندان کودک محبوبی نیست؛ اما کم‌کم که بزرگ کی‌شود، نگاهش به دنیا تغییر می‌کند. داستان با کودکی وحید در مدرسه شروع می‌شود و با جوانی او ادامه پیدا می‌کند. جایی که وحید به صف انقلابیون می‌پیوندد و جلوی جنایت‌های رژیم شاهنشاهی می‌ایستد.

آفتاب در محراب

معرفی کتاب
این کتاب، سومین جلد از مجموعۀ چهارده‌جلدی «چهارده خورشید، یک آفتاب» است که به زندگی اولین امام شیعیان، حضرت علی (ع)، اختصاص دارد. کتاب حاوی صد داستانک است که با زبانی ساده و روایتی اجمالی روایت می‌شود. داستان‌هایی از زمان ولادت، سیره، سبک زندگی، امامت و شهادت امیرالمومنین .

آفتاب دانش

معرفی کتاب
این کتاب هفتمین جلد از مجموعۀ چهارده‌جلدی «چهارده‌خورشید، یک آفتاب» است که به زندگی امام پنجم شیعیان، حضرت محمد‌بن‌علی(ع)، معروف به باقرالعلوم، اختصاص دارد. این امام بزرگوار زندگی پرفرازونشیبی داشته‌اند؛ اما کمتر کسی از جزییات زندگی ایشان و فضائل علمی و اخلاقی‌شان خبر دارد. در این کتاب سعی شده است با زبانی مناسب و روان در قالب صد برش کوتاه، زندگی پر از خیر و برکت این امام عظیم‌الشان روایت شود.

آفتاب بر نی

معرفی کتاب
این کتاب پنجمین جلد از مجموعۀ چهارده‌جلدی «چهارده خورشید، یک آفتاب» است که اختصاص دارد به زندگی سومین امام شیعیان، حضرت اباعبدالله(ع). صد داستانک کتاب زبانی ساده دارد و از روایتی اجمالی تشکیل شده است. داستان‌هایی از زمان ولادت، امامت، شهادت، سیره و سبک زندگانی امام‌حسین (ع).«آفتاب بر نی»به زندگی امام حسین(علیه السلام) میپردازد و 100 داستان کوتاه درباره ایشان جمع آوری شده است برخی از داستان ها منبع دقیق و متقنی ندارد و بصورت کوتاه خوب جمع آوری شده است برخی از داستان ها به ایجاد شبهه در دانش آموز امروزی دامن میزند

قلبی برایت می‌تپد: زندگی‌نامه داستانی شهید مدافع حرم روح‌الله مهرابی

معرفی کتاب
این کتاب، داستانی براساس زندگی شهید مدافع حرم «روح‌الله مهرابی» است. او یازده اردیبهشت 1361 در استان اصفهان به‌دنیا آمد. روح‌الله به‌عنوان مستشار نظامی به عراق اعزام شد. هنگامی‌که همراه یکی از هم‌رزمانش برای تعمیر چند تانک رفته و در انتظار رسیدن خودرو برای بازگشت به پایگاه بود، در تلۀ انفجاری گرفتار شد و به شهادت رسید؛ پیکر این شهید در گلزار شهدای شهر کوشک اصفهان به خاک سپرده شد.

رد پای پدر

معرفی کتاب
پدر «یاسر» و «سعید» جنگلبانی بود که یک سال پیش در مواجهه و درگیری با قاچاقچیان چوب، شهید شد. حالا یاسر و سعید می‌کوشند در غیاب پدرشان، هم درس بخوانند و هم کارهای مزرعۀ پدری را انجام دهند تا آب توی دل مادر تکان نخورد. برای همین اهالی محل به آن‌ها احترام می‌گذارند.

بزرگ شدی ریزه‌میزه

معرفی کتاب
«سپهر» پسر زرنگ و باهوشی است؛ پسر‌بچه‌ای کلاس دومی با نمره‌هایی عالی. ماجرا در روزهای نزدیک به انقلاب اسلامی رخ می‌دهد و از کودکانی روایت می‌کند که در تاریخ انقلاب اسلامی نقشی به عهده داشته‌اند و بخشی از تاریخ را رقم زده‌اند. سپهر تلاش می‌کند تا همراه بزرگ‌ترها برای نابودی ظلم کاری انجام دهد. این کتاب با استفاده از ضرب‌المثل‌های شیرین فارسی، مفاهیم خداشناسی و سبک زندگی اسلامی را به نوجوانان آموزش می‌دهد.

سلما هم سفری از گنبدخضرا

معرفی کتاب
این کتاب حاوی داستانی است برای آشنایی مخاطب با سبک و سیره حضرت امام‌موسی‌کاظم (ع)، هفتمین امام شیعیان. موضوع اثر، شرح زندگی امام‌رضا (ع) و چگونگی اسارت و شهادت ایشان است. «سلما»، دختر هارون‌الرشید که از مادری ایرانی زاده شده، در قصر می‌شنود که قرار است به امام کاظم(ع) زهر بدهند. او پیشتر در سفری با امام (مدینه به بغداد) همراه بوده است. سلما خودش را به آب و آتش می‌زند تا نزد یاران امام برود و ماجرا را بگوید؛ ولی زمانی می‌رسد که کار از کار گذشته است.

ماسک ضد پلیس

معرفی کتاب
در این کتاب، داستان‌های ملموس و عینی از کرونا انتخاب شده است که جنبۀ طنز دارد. حوادثی که همۀ ما به نوعی آن را در طی این سال‌ها تجربه کردیم و با یادآوری خاطرات آن، می‌خندیم. در این اثر، 17 داستانک با موضوع کرونا و اثر آن بر جوانب مختلف زندگی انسان‌ها، از جمله رفت‌و‌آمدها، شیوه‌های مختلف رفتار افراد در شیوع و جلوگیری از ابتلا به این بیماری در خانه و جامعه، برخورد با بیماران کرونایی و... روایت می‌شود. این داستان‌ها گاه از زبان یک کودک یا پیرمرد و... به زبان ساده بیان می‌شود.

داشی

معرفی کتاب
هفت روز از بازداشت «داشی دهبالا» در شهربانی کل کشور استان پنج گذشته بود. از روز سوم، مردِ شخصی‌پوش که هیکل کشتی‌گیرها را داشت، هر روز داشی را با یک مأمور جدید، از داخل بازداشتگاه به اتاق نیمه تاریک پستو طوره کشانده بود؛ مکانی که برای رسیدن به آنجا می‌باید هشت پله تیز و تند را بالا می‌آمد. داشی، مأمورانی را که هر روز در ساعت‌های متفاوت او را از بازداشتگاه به پستو طوره می‌بردند، نمی‌شناخت. فقط به چهرۀ همان لباس‌شخصی فکر می‌کرد که آشنایی گنگی در آن دیده می‌شد. او که بود؟