شعرهایی درباره شکرگزاری
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه چند جلدی «ما کودکان مسلمان» است. در این جلد شعرهایی درباره شکرگزاری با عناوین تشکر، هدیه خدا و متشکرم آمده است که همگی برای نهادینه کردن این فضیلت الهی در وجود کودکان است. شکر گذاری خصلتی است که انسانهای متدین در برابر لطف و رحمت پروردگار انجام میدهند، ویژگی شایستهای که باعث افزایش نعمت میگردد و توجه خداوند را جلب مینماید. سرودههای کتاب پیش رو کودکان را با این ویژگی خوب آشنا میسازد و باعث تقویت حس شکرگزاری در آنان میشود.
اوابال قلنبه و نینیمو
معرفی کتاب
این کتاب، رمانی کودکانه و فانتزی است که به فرآیند حل مسئله، برنامهریزی، اهمیت خاطرهنویسی و تقویت تخیل کودکان توجه دارد. این مجموعه خواندنی برای تقویت روخوانی و روانخوانی دانشآموزان کلاس اول و دوم نیز تأثیرگذار است. «اِوا» خیلی هیجانزده است، چون قرار است از برادر کوچکش نگهداری کند. اِوا و دوستانش برای او آبنبات حشره، نمایش عروسکی، و آوازی برای وقت خوابش آماده کردهاند. آنها برای همهچیز آمادهاند. اما خیلی زود اِوا میفهمد که مراقبت از یک بچه جغد کوچولو کار خیلی سختی است؛ آیا او می تواند برادرش نی نی مو را قبل از این که مامان و بابایش به لانه برگردند، بخواباند؟
ماهیخوار حیلهگر، ماهیهای خوشباور
معرفی کتاب
این کتاب بازنویسیِ یکی از حکایتهای کلیه و دمنه به فارسی امروزی است. موضوع داستان درباره مرغ ماهیخواری است که به ماهیها به دروغ میگوید و ظاهراً میخواهد آنها را از دست صیاد نجات بدهد. او به ماهیها گفت بهترین راه این است که در دهان مرغ ماهیخوار سوار شوند تا آنها را به آبگیر دیگری ببرد. ماهیها هم به او اعتماد کردند. اما مرغ ماهیخوار به اعتماد آنها خیانت کرد و ماهیها را خورد. خرچنگ که از این موضوع با خبر شده بود، مرغ ماهیخوار را کشت و به بقیه ماهیها خبر داد تا دیگر به هرکسی اعتماد نکنند.
لاکپشتی در آسمان
معرفی کتاب
این کتاب که به بیان امروزی بازنویسی شده است، برگرفته از حکایتی در کلیه و دمنه است. این داستان درباره دو مرغابی و یک لاکپشت است که در آبگیری زندگی میکنند. زمانی که آبگیر خشک و بیآب میشود مرغابیها تصمیم میگیرند به جای دیگر مهاجرت کنند. لاکپشت از آنها خواهش میکند که او را هم دنبالشان ببرند. مرغابیها از لاکپشت میخواهند تکه چوبی که دو طرفش در دهان مرغابیها بود را در دهانش بگذارد و بههیچوجه دهانش را باز نکند.اما لاکپشت میان آسمان و زمین برای اینکه جواب مردم را بدهد دهانش را باز و سقوط میکند.
هدف نویسنده نشاندادن میزان آسیبی است که بازشدن بیموقع دهان به افراد میزند.
هدف نویسنده نشاندادن میزان آسیبی است که بازشدن بیموقع دهان به افراد میزند.
شیر و خرگوش دمسیاه
معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، هفتمین مجلّد از مجموعه «قصههای تصویری از کلیله و دمنه»؛ با عنوان «شیر و خرگوش دمسیاه» است. در این داستان میخوانیم: روزی شیر بزرگی به جنگلی رفت و باعث ناامنی آنجا شد. حیوانها که از ترس شیر، آرامش خود را از دست داده بودند برای صحبت کردن نزد شیر رفتند و همه قول دادند که هر روز یک حیوان برای شیر ببرند تا بخورد. شیر قبول کرد. آنها هر روز قرعه میکشیدند و یکی غذای شیر میشد تا اینکه قرعه به خرگوش دمسیاه افتاد...
مرد جهانگرد، مار خطخطی
معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، پنجمین مجلّد از مجموعه کتابهای «قصههای تصویری از کلیله و دمنه» با عنوان «مرد جهانگرد و مار خطخطی» است. در این داستان میخوانیم: روزی مرد زرگری در چاهی وسط جنگل افتاد که درون آن یک ببر، یک مار و یک میمون گیر افتاده بودند. مرد جهانگردی آنها را پیدا کرد و هر سه حیوان را نجات داد. مار بعد از تشکر به جهانگرد گفت که زرگر را نجات ندهد، چون جواب خوبی را با بدی میدهد. اما جهانگرد، زرگر را نجات داد. جهانگرد بعد از مدتی دوباره از جنگل عبور کرد و آنها را دید. میمون به او نارگیل و موز داد، ببر هم دستبند دختر حاکم را که کنار چشمه جا گذاشته بود به مرد جهانگرد داد. مرد جهانگرد نزد مرد زرگر رفت، ولی او جهانگرد را به عنوان دزد دستبند دخترحاکم معرفی کرد. جهانگرد را در سیاهچالی انداختند تا اینکه...
چشمهای که مال ماه بود
معرفی کتاب
این کتاب درباره خرگوشهای یک جنگل است که فیلها آنها را اذیت میکنند. یک روز خرگوشها تصمیم میگیرند چارهای بیاندیشند. یکی از خرگوشها که باهوشتر از بقیه بود پیشنهاد داد که به فیل بزرگ بگویند:«ماه به چشمه آمده و گفته اگر فیل بزرگ به ظلمهایش ادامه دهد او را کور میکند». فیل اول فریب آنها را باور نکرد و خرطومش را داخل چشمه کرد، اما زمانی که عکس ماه در آب تکان خورد، فیل فکر کرد که ماه عصبانی شده است. او ترسید و همراه با باقی فیلها از آن جنگل رفتند.
خانم کلاغه و مار سیاه
معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، مجلّد نخست از «قصّههای تصویری از کلیله و دمنه» با عنوان «خانم کلاغه و مار سیاه» که برای کودکان به نگارش در آمده است. در داستان حاضر میخوانیم: خانم کلاغه منتظر بود تا بچههایش از تخم بیرون بیایند، اما وقتی جوجهها سر از تخم در آوردند و خانم کلاغه برای تهیة غذا رفت، مار بدجنسی جوجهها را خورد. خانم کلاغه متوجه شد و گریه و نالان نزد دوستش شغال رفت تا از او کمک بگیرد. شغال به او گفت که برفراز روستا پرواز کند و پس از پیدا کردن یک شی قیمتی آن را بردارد و جلوی مار بیندازد. کلاغ انگشتر قیمتی زنی را برداشت و جلوی مار انداخت...
تنگه سیاهگرگ
معرفی کتاب
«پدرام» و «پیام» دو برادر هستند که پدرشان پس از گرفتن کارنامه تحصیلی و دیدن نمرههای پایینشان تصمیم میگیرد آنها را به خانه خاله «منیر»شان بفرستد، یک روز پدرام و پیام به همراه «حسین آقا» به بیرون از باغ خاله منیر میروند و مجبور میشوند با اتفاقی که برای حسین آقا شوهرِ خاله منیر رخ میدهد شبی را در تنگهای بهنام «تنگه سیاهگرگ»، صبح کنند. وقتی افسانهها رنگ حقیقت به خود میگیرند دیگر جرئت و جسارت به تنهایی برای رویارویی با آنها کافی نیست، با وجود این آیا اندوختهها و تجربیات پدرام و پیام آنها را از این مهلکه نجات میدهد؟