نبرد تکخوان
معرفی کتاب
«ایمان»، پسر نوجوانی است که مثل تمام همسنوسالهای خودش در دههی60، ماجرا و شیطنتهای نوجوانی را پشتِسر میگذارد. او دو دوست صمیمی بهنام «هادی» و «محسن» دارد که معروف به «سهتفنگدار» هستند. همهجا و همهوقت این سه دوست با هم هستند تا زمانیکه حرف یک مسابقه پیش میآید. مسابقه سرود استانی در بین مدارس شهر برگزار میشود، که در آخر، گروه سرود برنده، به یک اردو به پادگان و مناطق جنگی میروند تا برای رزمندگان سرود را اجرا کنند. آقای «اسطیری»، معلم پرورشی، اعلام مسابقه میکند و مشکل از جایی پیش میآید که برای اجرای تکخوانی سرود، فقط یک نفر باید انتخاب شود... .
تاببازی دستهجمعی
معرفی کتاب
این کتاب براساس حدیثی از امام علی (ع) که میفرماید:«زبانت را به نرمگویی و سلام کردن عادت بده تا دوستانت زیاد شوند»، نوشته شده است. این داستان با نقشآفرینی شخصیت اصلی، یعنی «ویزویزک کوچولو» شکل گرفته است؛ زنبور کوچکی که با تصمیمات و رفتارهای عجیباش همه را شگفتزده میکند. در این کتاب، ویزویزک خیلی دلش میخواهد با «کفشدوزک کوچولو» دوست شود اما... .
فارابی فیلسوف یواش
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «مشاهیر خندان» است. نویسنده با زبان طنز، زندگینامه فارابی را به قالب رمان درآورده است. تصویرهای کتاب با همراهی واژهها، لذتی شیرین و متفاوت از خواندن یک زندگینامه را به خواننده میدهد. فارابی در علم، فلسفه، منطق، جامعهشناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعهشناسی و همچنین دانشنامهنویسی بود. وی، نخستین فیلسوفی است که در دوره اسلام ظهور کرده و روی همین اصل او را «استادالفلاسفه» مینامند.
آن بالا
معرفی کتاب
دختر نوجوانی از مدرسه به خانه بازمیگردد و درباره موضوع انشایش «آیا همه ما قهرمان داستان خود هستیم»، فکر میکند؛ تااینکه در انشایش شخصیتی بهنام «مریم» خلق میشود که به او «مری کلهانگشتی» میگفتند، چون یک روز صبح عادی که از خواب عادی بیدار شد پنج انگشت از کلهاش بیرون زد، آنها را همهجوره نمیشد قایم کرد، حتی وقتی... .
جدی و خوشحال و نارنجی
معرفی کتاب
«پارو»، بچهروباه بامزهای است که هر سال در مدرسه نمره بیست میگیرد تا با پدر و مادرش به سفر برود، این بار پارو برخلاف آنچه که پدرش «آقاروباچی» فکر میکرد دلش میخواست برای سفر به تالاب گاوخونی بروند. پدرش که میدانست برای رفتن به این سفر باید از کنار زایندهرود بروند و به دل آدمها بزنند و این یعنی خطر، مخالف سفر بود؛ اما... .
آدم ماهیها در شهر زیرآبیها
معرفی کتاب
«تاجطلا» یکی از فرشتههای قدرتمند خدا در بالای گنبد آسمان بود و دستیارانش در طبقات پایینتر با خوشحالی آواز میخواندند که یکدفعه صدای غمانگیزی شنیدند. «شاهپری» که از همه فرشتهها باهوشتر بود به دستور تاجطلا، نقشهای از جیباش درآورد تا متوجه شود که این صدا از کجاست، او متوجه میشود که صدا از شهر زیرآبیهاست و... .