پرنیا به مهد کودک میرود
معرفی کتاب
پدر و مادر "پرنیا" به سر کار میروند و پرنیا برای اینکه در خانه تنها نباشد، بیشتر روزها پیش مادربزرگش میماند. مادربزرگ او خیلی مهربان است اما دیگر پیر شده است و نمیتواند تمام روز همراه و مراقبش باشد. یک روز مادر، پرنیا را به مهدکودک میبرد؛ جایی با دیوارهای رنگی، نقاشیهای بسیار و بچههایی که همه مشغول انجام دادن کار مورد علاقۀ خود هستند. پرنیا با دیدن این فضا دلش میخواهد هر روز به مهد کودک بیاید اما انگار چیزی نگرانش کرده است...
یک جعبه پر از دروغ
معرفی کتاب
در این کتاب داستان کودکی به نام "مراد" آمده است که سعی دارد به جای کاردستی درست کردن دروغ سر هم کند و برای معلمان و دوستانش در مدرسه تعریف کند. یک شب که داخل جعبه دروغگویی اش می رود در حالت خواب و خیال معلمش را می بیند که قیچی به دست سراغ مراد می آید و از می خواهد برای فردا کاردستی درست کند. مراد دست از دروغگویی برداشته و به فکر کاردستی درست کردن می افتد.
یک تکه آسمان به من بده
معرفی کتاب
وقتی حامد خواب است، تکه ای از آسمان به زمین می افتد. هرکسی تکه ای از آن را بر می دارد و به خانه اش می برد. حامد نیز آخرین تکه را برمی دارد. به خانه می برد و از مادرش می خواهد تکه آسمان را در قاب پنجره جا بدهد. تکه آسمان حامد کوچک است و قاب پنجره را پر نمی کند. حامد به همراه مادرش می رود تا شاید بتواند تکه آسمان دیگران را بخرد ولی هیچ کس حاضر به از دست دادن آن نیست این موضوع حامد را دل شکسته می کند و ....
سبد مادربزرگ
معرفی کتاب
در این داستان مادربزرگ سبدی دارد که او را به یاد گذشته هایش می اندازد. او بسیار به سبد علاقه مند است و هر وقت یاد گذشته ها می افتد از نوه اش می خواهد که سبد را برایش بیاورد. یک روز که نوه به سراغ سبد می رود، متوجه می شود که گربه ای داخل سبد بچه گذاشته است . او از این مسأله بسیار خوشحال می شود و به بهانه های مختلفی از بردن سبد نزد مادربزرگ طفره می رود تا اینکه بالاخره مادربزرک متوجه موضوع می شود.
راز قایقها
معرفی کتاب
باکلی و مادرش در یک خانه چوبی کوچک کنار دریا زندگی می کنند. خیلی وقت است باکلی پدرش را ندیده و دلتنگ اوست. او به کمک مادرش قایق های کوچکی می سازد و به همراه یادداشتی به آب می سپارد تا پدرش قایق ها را دریافت کند. قایقهای باکلی هر روز قشنگ تر و بهتر از قبل می شود، ولی آیا قایق ها به دست پدر می رسند؟
نمیتوانم چیز میزهایم را پیدا کنم!! اتاق مرتب، مغز قدرتمند
معرفی کتاب
نامرتببودن اتاق کودکان و به هم ریختگی وسایل آن یکی از معظلات خانوادهها در رفتارهای فرزندانشان است. داستان این کتاب با هدف قراردادن این موضوع، ماجرای دو پسری را تعریف میکند که یکی به دیگری کمک میکند بتواند وسایلش را نظم بدهد. در خلال داستان، این دو کودک با کمک هم نظمدادن به وسایل را میآموزند. در پایان کتاب، نویسنده با دادن اطلاعاتی دقیق دربارۀ جزئیات بخشهای مختلف مغز، به مخاطب میآموزد مرتب و منظم بودن، چگونه تقویت مغز و در نتیجه برنامهریزی در زندگی و موفق شدن را درپی دارد.
من میتوانم!: در باره پشتکارداشتن
معرفی کتاب
توانایی ادامۀ یادگیری کاری جدید و انجامدادن بهتر آن، همان پشتکار است که اراده را نیز تقویت میکند. این کتاب، پشتکار را در کودک تقویت میکند. در متن کتاب، نمونههایی از کارهایی آمدهاند که کودک با انجام آنها حس توانستن پیدا میکند. در صفحههای پایانی کتاب، راهنمایی برای بزرگترها آمده است تا کودک را در درک مفهوم پشتکار کمککنند.