کاملیا اسبسواری میکند
معرفی کتاب
امروز روز هیجانانگیزی است. قرار است "کاملیا" همراه پدر و مادرش به اسبسواری برود. او یک اسب بامزه و مهربان به نام "پیتچون" را برای سواری انتخاب میکند. خانم "پاسکال" که اسبها را آماده میکند نیز به کاملیا کمک خواهد کرد. پیتچون را پیش کاملیا میآورند اما انگار اسب مهربان از آن چیزی که کاملیا فکر میکرد، بزرگتر و بلندتر است...
کار اشتباه کاملیا
معرفی کتاب
یک کیک خوشمزه در یخچال است اما "کاملیا" اجازه ندارد به آن دست بزند؛ چون پدر آن را برای مهمانانی درست کرده است که شب به خانۀ آنها میآیند. اما مگر کاملیا چقدر میتواند صبر کند؟ انگشتش را به طرف کیک میبرد تا کمی از خامۀ صورتی آن را بچشد. انگار خیلی خوشمزه است. میخواهد فقط کمی دیگر از آن را بخورد که ناگهان یک سوراخ بزرگ روی کیک ایجاد میشود و...
موش موشی و پیش پیشی
معرفی کتاب
خانم "موشموشی" با بجههایش میخواهند به جشن عروسی "عمه موشینا" بروند. اما همین که از لانه بیرون میآیند "پیشپیشی پشمالو" راهشان را میبندد و آنها که حسابی میترسند، دواندوان به لانه برمیگردند. پس جشن عروسی چه میشود؟ یعنی باید تا وقتی که پیشپیشی برود آنها در خانه بمانند؟ نه... انگار خانم موشموشی باهوش فکری دارد. شما چه حدس میزنید؟
زرافه نازه گردن درازه
معرفی کتاب
در یک جنگل سرسبز بچه زرافه و بچه خرسه و بچه کرگدنه و بچه فیله با هم بازی میکردند. آنها یک بادبادک رنگارنگ روی زمین پیدا کردند. هر کدام نوبتی آن را هوا میکردند تا نوبت به بچه زرافه رسید. اما نخ بادبادک پاره شد و بالای درخت گیر کرد. بچه زرافه از هر کسی که میتوانست درخواست کمک کرد اما هیچکس نتوانست بادبادک را پایین بیاورد، تا اینکه یک نفر که قدش از تمام حیوانات جنگل بلندتر بود به داد بچه زرافه رسید. حدس میزنید او چه حیوانی بود؟
روباه کلک، زاغو زبلک
معرفی کتاب
"روباه کلک" دنبال خانۀ "خانم قدقدا" میگشت تا او را یک لقمۀ چپ کند. در راه از هرکسی که میدید نشانی خانۀ خانم قدقدا را میپرسید. تا اینکه به "هاپولی" رسید. هاپولی سگ زرنگی بود و تا روباه را دید شروع به تعقیب او کرد. در همین تعقیب و گریز، روباه یک تکه گوشت پیدا کرد و گوشهای مخفی شد تا آن را بخورد. "زاغو زبلک" که از بالای درخت همه چیز را میدید نقشهای کشید تا ماجرای سالها قبل را تلافی کند. همان ماجرایی که روباه او را گول زد تا پنیر را از منقارش درآورد. یادتان هست؟
ماجرای دایناسور قرمز کوچولو
معرفی کتاب
دایناسور قرمز کوچولو که تازه سر از تخم درآورده بود، به راه افتاد تا برود و کشفهای جدید بکند.در راهش پروانه دید، با قورباغه دوست شد، قوی مهربانی پروازش داد و پسرکی در شهر او را به خانهاش برد. دایناسور با پسرک، بیشتر شهر را گشت ولی دلش برای چمنزاری که در آن چشم باز کرد نیز تنگ شده بود. به نظر شما کدام یک از دوستان دایناسور میتواند او را به چمنزار دوستداشتنیاش برگرداند؟
مهارتهای زندگی (2)
معرفی کتاب
ارزشهای اخلاقی هر فرد مسیر زندگی و راهنمای رفتاری او را شکل میدهند و پایه و اساس زندگی اجتماعی او خواهند بود. جلد دوم از مجموعۀ دو جلدی «مهارتهای زندگی» در 5 فصل مهارتهای «با احساسبودن، تلاش، صلح و آرامش، مسئولیتپذیری و قدرشناسی» را آموزش میدهد. در بخش اول کتاب، مهارتها معرفی و ضرورت پرورش آنها در کودکان بیان میشود. مخاطب این بخش والدین هستند و توصیههایی به آنها شدهاست. در بخش دوم مهارتها در قالب داستان برای کودکان ارائه میشوند . در بخش سوم نیز نویسنده از دیدگاه روانشناختی و با مطرحکردن نکات کلیدی و راهنمایی والدین در چگونگی خلق بازیها و فعالیتهای کودکانه، آنها را در آموزش صحیحتر مهارتها یاری میدهد.
مهارتهای زندگی (1)
معرفی کتاب
ارزشهای اخلاقی هر فرد مسیر زندگی و راهنمای رفتاری او را شکل میدهند و پایه و اساس زندگی اجتماعی او خواهند بود. جلد اول از مجموعۀ دو جلدی «مهارتهای زندگی» در 5 فصل به آموزش مهارتهای «شجاعت، مهربانی، صداقت، همکاری و استقلال» پرداختهاست. کتاب سه بخش کلی دارد. ابتدا معرفی مهارت و بیان ضرورت پرورش آن در کودکان که مخاطب آنها والدین هستند و توصیههایی به آنها شدهاست. در بخش دوم مهارتها در قالب داستان برای کودکان ارائه میشوند و در بخش سوم نویسنده از دیدگاه روانشناختی و با مطرحکردن نکات کلیدی و راهنمایی والدین در چگونگی خلق بازیها و فعالیتهای کودکانه، آنها را در آموزش صحیحتر مهارتها یاری میدهد.