Skip to main content

عمو لبوی سبیلو

معرفی کتاب
مورچه خیلی لبو دوست دارد؛ اما از آقای لبوفروش و سبیل بزرگش می‌ترسد. به همین علت، شب که عمو لبوفروش خواب است، به سراغ قابلمه لبو می‌رود و تا می‌تواند لبو می‌خورد. مورچه از قابلمه بیرون می‌آید و فرار می‌کند. وقتی به خانه می‌رسد، پشت سرش خطی از ردپای قرمز می‌بیند. حالا نگران است که مبادا عمو لبوفروش، او را پیدا کند.

آقای خیلی مهربان

معرفی کتاب
«یونس» پسر کوچکی است که پدرش را از ناراحتی حضرت علی (ع)، آگاه می‎کند. او علت ناراحتی امام را نمی‌داند. به همین دلیل با پدرش نزد ایشان می‌روند و علت را جویا می‌شوند. موضوع کتاب مهمان‌نوازی است. هدف از این داستان آشنایی کودکان با ویژگی‌های اخلاقی امامان معصوم (ع) است.

فرانکلین یک مدال می‌خواهد

معرفی کتاب
فرانکلین در گروه کُر و باشگاه شطرنج کتابخانه مدرسه عضو است؛ اما امشب می‌خواهد در تیم پیشاهنگی جنگل هم عضو شود و هر چه زودتر مدال پیشاهنگی بگیرد. او قول و سرود و دست دادن پیشاهنگی را یاد می‌گیرد و متوجه می‌شود برای گرفتن مدال باید صبر کند.

دوست داری یک نهنگ ببینی؟

معرفی کتاب
اگر می‌خواهید یک نهنگ ببینید، باید کنار پنجره و رو به دریا بنشینید و تمام حواس خود را متمرکز کنید؛ چون اگر حواستان پرت شود، نهنگ را نخواهید دید. پیام داستان این است که برای رسیدن به هدف باید روی آن تمرکز کرد.

صلح (جنگ دور شو)

معرفی کتاب
این کتاب داستان «بن» و هم‌بازی‌اش، «امیلی»، است که بر اثر جنگ از هم جدا می‌شوند. بن و امیلی همیشه با هم بازی می‌کنند و خیلی یکدیگر را دوست دارند؛ اما جنگ آن‌ها را از هم جدا می‌کند. سرانجام بعد از مدت‎ها، جنگ تمام شده و صلح برقرار می‌شود؛ ولی... .

ماهی فداکار

معرفی کتاب
پیرزن در حیاط خانه‌اش حوض کوچکی دارد که ماهی قرمز کوچولویی در آن زندگی می‌کند. پیرزن گل خوش‌رنگی را داخل باغچه می‌کارد؛ اما گل تنها و غمگین است و ماهی قرمز به فکر راه چاره‌ای است تا گل را از تنهایی درآورد.

فرانکلین و رعد و برق

معرفی کتاب
فرانکلین یه لاک‌پشت کوچولو است و می‌تواند خیلی کارها بکند؛ ولی از توفان و رعد و برق می‌ترسد. او به خانه روباه می‎رود تا آنجا با دوستانش بازی کند؛ اما باران شروع می‌شود و فرانکلین به شدت می‌ترسد. دوستان او برایش توضیح می‌دهند که رعد و برق از کجا می‌آید.

فرانکلین معذرت می‌خواهد

معرفی کتاب
فرانکلین و دوستانش قصد دارند خانه درختی‌شان را به شکل یک کشتی درآورند. خرس وسیله خاصی می‌آورد که می‌خواهد کسی از آن باخبر نشود و به صورت یک راز باقی بماند؛ اما فرانکلین این راز را به روباه می‌گوید و از او قول می‌گیرد که این راز را به هیچ کس نگوید. روباه هم این راز را با سگ آبی در میان می‌گذارد و... .

فرانکلین و بازی کامپیوتری

معرفی کتاب
«سگ آبی» دوست فرانکلین، یک بازی جدید کامپیوتری خریده است. فرانکلین با خواهش و التماس از سگ آبی می‌خواهد تا اجازه دهد او هم بازی کند. فرانکلین موفق می‌شود و بازی را شروع می‌کند؛ اما دیگر نمی‌تواند از آن دست بکشد و از همه برنامه‌هایش عقب می‌ماند.

فرانکلین کمک می‌کند

معرفی کتاب
فرانکلین همیشه آماده است تا به دوستان و همسایه‌ها کمک کند. روزی آقای جغد از بچه‌ها می‌خواهد به گردش علمی بروند و چیزهای جالبی پیدا کنند. فرانکلین تصمیم می‌گیرد به حلزون که نمی‌تواند سریع حرکت کند، کمک کند؛ ولی گویی در این کار زیاده‌روی می‌کند!