کودکان

شاعر در اشعار این کتاب، عناصر طبیعی را توصیف می‌کند. او از آرایه ادبی تشبیه استفاده کرده و خورشید را به سیبی مانند می‌کند که در دست آسمان است. در این اشعار زیبایی طبیعت بسیار چشمگیر است. قویی زیبا در حال شستن پرهای خود است و گنجشکی با وزیدن باد بر شاخه تاب می‌خورد و... .

کتاب حاضر دربردارنده ۷ شعر کوتاه است که در هر یک از آن‌ها به موضوعاتی مانند توجه به محیط زیست و طبیعت پرداخته شده است. شاعر اهمیت کتاب‌خوانی را یادآور شده و کتاب را همدمی دلسوز و رفت و آمد فصل‌ها را نشانه‌ای از خداوند می‌داند. همچنین به رحلت امام (ره) و غم و غصه مردم اشاره می‌کند.

زمستان تمام شده است و حالا نوبت بهار است که همه‌جا را پر از گل و شکوفه کند؛ اما زمین هنوز خواب است و تلاش «ننه‌سرما» برای بیدار کردن آن هیچ نتیجه‌ای ندارد. ننه سرما نگران است که اگر مردم بیدار نشوند و زمین را شخم نزنند و دانه نکارند، زمین قهر کند و... . اسفند، فرشته زمستان، تصمیم می‌گیرد بچه‌ها را بیدار کند؛ چون می‌داند که صدای شادی بچه‌ها همه را از خواب بیدار خواهد کرد.

این کتاب حاوی ۱۰ شعر کوتاه است. در این اشعار به موضوعاتی مانند مهربانی و دوستی و شادی توجه شده و با استفاده از آرایه ادبی تشبیه، عناصر طبیعی توصیف می‌شود. شایان ذکر است که در این اشعار حیوانات حضور پررنگی دارند.

این کتاب شامل ۸ داستان کوتاه است که به مسائل دینی ــ مذهبی می‌پردازد. ماه رمضان، نماز و صحبت کردن با خدا، ذکر گفتن با تسبیح، رفتن به مسجد با لباس پاکیزه و استفاده از سنگ به جای مُهر در مواقعی که مُهر وجود ندارد، از جمله موضوعاتی است که نویسنده به آن‌ها پرداخته است. همچنین درباره نذری دادن به پرنده‌ها و بارش باران و خوشحالی گنجشک‌ها نیز صحبت می‌کند.

۱۰ شعر کوتاه این کتاب به موضوع‌هایی مانند عشق به طبیعت، توجه و نگهداری از گیاهان و فصل بهار پرداخته است. همچنین به اهمیت نقش خانواده در سلامتی کودکان تأکید کرده و با یادآوری نعمت‌هایی که به انسان داده شده، به چگونگی استفاده از این نعمت‌ها اشاره می‌کند.

اشعار کوتاه این کتاب، دنیایی رؤیایی را برای کودکان به تصویر می‌کشد. در این دنیای خیال‌انگیز، کودک به یک جوجه تبدیل می‌شود و دنبال خانم مرغ راه می‌افتد. با چادر مادر، خانه‌ای برای خویش می‌سازد و پرهای بالش را بیرون می‌کشد تا هوایی بخورند و آزادی را احساس کنند. مطالعه کتاب حاضر، قدرت تخیل کودکان را ارتقا می‌دهد.

«مراد» پسری بود که بعد از هفت سال انتظارِ پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش به دنیا آمد. آن‌ها سعی می‎کردند، همه‌چیز را برای او فراهم کنند، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. بدین‌ترتیب مراد به پسری لوس و از خودراضی تبدیل شد. او هیچ کاری نمی‌کرد؛ حتی راه هم نمی‌رفت؛ چون پدربزرگش او را روی شانه‌هایش می‌گذاشت و به همه‌جا می‌برد. بعد از هفت سال، مراد به مدرسه رفت و در آنجا اتفاقاتی رخ داد که باعث شد او غرور و تکبر خود را کنار بگذارد.

گربه کوچولو دلش می‌خواست هر چه زودتر بزرگ شود. به همین دلیل از حیوانات بزرگی مثل اسب و گاو می‌پرسد که چگونه آنقدر بزرگ شده‌اند. گربه کوچولو تمام کارهایی را که اسب و گاو می‌گویند، انجام می‌دهد؛ ولی بزرگ نمی‌شود. سرانجام نزد جغد دانا می‌رود و از می‌پرسد که برای بزرگ شدن چه کاری باید انجام دهد.

شاعر عوامل طبیعی مانند باران، باد، چشمه، تگرگ و... را معرفی کرده و توضیحاتی در باره هر یک می‌دهد. گربه کوچولو فکر می‌کند که پرنده‌ای پیدا کرده و به آرامی حرکت می‌کند تا آن را شکار کند؛ ولی برگ زردی می‌یابد که از درخت جدا شده است.