جوجه اردک زشت
معرفی کتاب
جوجهاردکها یکی پس از دیگری از تخم بیرون میآیند؛ اما آخرین جوجه بسیار زشت و بزرگ است. حیوانات مزرعه او را اذیت میکنند. سرانجام جوجه اردک طاقتش تمام میشود و از آنجا فرار میکند. او به جاهای مختلفی میرود؛ ولی هیچکس او را قبول نمیکند تا اینکه جوجه اردک، پرندههای سفیدی را میبیند که برق میزنند و... .
ویزگول و غذای قلنبه قهوهای
معرفی کتاب
«ویزی» نام پسری است که دوستی به نام «ویزگول» دارد. ویزگول یک مگس است. ویزی برای ویزگول یک اتاق دنج و یک هواپیمای شخصی ساخته است. ویزگول غذای مخصوصی هم دارد که بسیار بدبو است. یک روز ویزی، همراه خانوادهاش به پیکنیک میرود. ویزگول گم میشود. همه ویزگول را از خودشان دور میکنند و سرش فریاد میزنند تا اینکه ویزگول، ویزی را پیدا میکند و به غذای مورد علاقهاش میرسد.
مشکی بر دوشی
معرفی کتاب
زنی چادرنشین که در بیابانهای اطراف مدینه زندگی میکرد، هر روز کنار چاه آبی مینشست تا با سطل از چاه آب بردارد. شوهر او بیمار بود و زن هر چند روز یک بار این کار را انجام میداد. روزی رسول خدا (ص) و یکی از یارانش که تشنه بودند، به پیرزن کمک میکنند تا از چاه آب بردارد. پیرزن آن روز طعم مهربانی و همدردی کردن رسول خدا (ص) را چشید.