راه او
معرفی کتاب
در این اثر در قالب ۱۱۰ جمله کوتاه به هم پیوسته، مبحث زندگی پس از مرگ و نیز مبانی شناخت خداوند در روایتی ادبی بازگو شده است. در این روایت موضوعاتی مانند در راه درست حرکت کردن، عدالتخواهی، هوسباز نبودن و حسادت نکردن مورد تأکید و تأمل قرار گرفته است. از آنجا که در نگارش متن از مفهوم برخی از آیات قرآن کریم استفاده شده، در پینوشت کتاب متن و ترجمه این آیات درج شده است.
کتابدار عجیب و غریب
معرفی کتاب
خانم شارلوت پیرزنی قدبلند و عجیب است که به تازگی کتابدار جدید «سنت آناتون» شده است. او انبار قدیمی مدرسه را به کتابخانه تبدیل کرده است تا بچهها سرگرم شوند. اما یک روز خانم شارلوت یک کتاب افسانهای و خندهدار را مطالعه میکند که در آن غرق میشود! این موضوع موجب میشود که بچهها تصمیم بگیرند او را نجات بدهند.
درخت مراد، مار در آتش صیاد و پادشاه
معرفی کتاب
کتاب حاضر دربردارنده سه داستان کوتاه اقتباسی از «مرزباننامه»، اثر سعدالدین وراوینی، «جوامعالحکایات» و «لوامعالرویات» اثر محمد عوفی و « کلیله و دمنه» اثر ابوالمعالی نصراله منشی است.داستانها با توجه به مسائل بومی و فرهنگی و با در نظر گرفتن علایق کودکان، در صدد است تا کودکان را با متون کلاسیک آشنا سازد.
زخم دست پادشاه
معرفی کتاب
روزی اباقاخان، پسر هلاکو خان، پادشاه مغول، به شکار میرود و در حین شکار صدمه میبیند. با حرکتی ساده خونی که از زخم خارج میشود، بند میآید؛ اما پس از چند روز آن زخم به دُملی چرکین تبدیل میشود، به گونهای که هیچ کدام از طبیبان نمیتوانند پادشاه را درمان کنند، به همین سبب از خواجه نصیرالدین کمک میخواهند.
چاه و چاه کن
معرفی کتاب
این اثر بخشی از زندگی خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، ریاضیدان و منجم ایرانی را روایت می کند. هلاکو پادشاه مغول، به خواجه احترام بسیاری میگذارد؛ اما درباریان به خواجه حسادت میکنند و قصد دارند او را از بین ببرند، به همین دلیل توطئهای برپا میکنند. آیا آنان موفق میشوند، خواجه را به قتل برسانند؟
یک تیر و دونشان
معرفی کتاب
در این داستان، قسمتی از زندگی خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، ریاضیدان و منجم ایرانی آمده است. هلاکو خان سردار مغول و فرمانروای ایران که از دست عطاملک جوینی، نویسنده کتاب «تاریخ جهانگشا»، به شدت عصبانی و خشمگین است، دستور میدهد او را زندانی کنند و به دار بیاویزند. بردار عطاملک به خوبی میداندکه پادشاه به هیچوجه از دستور خود باز نمیگردد، به همین دلیل نزد خواجه نصیر میرود و از او کمک میخواهد. خواجه نصیر به فکر فرو میرود تا شاید بتواند این مشکل را حل کند.