هربرت و هری
معرفی کتاب
«هربرت» و «هری» دو برادر هستند که در یک خانه زندگی میکنند. آنها با هم و با یک قایق ماهی میگیرند. روزی وقتی با هم در حال ماهیگیری هستند، گنج بزرگی پیدا میکنند. آنها گنج را از آب بیرون میکشند؛ ولی سر این موضوع که گنج متعلق به چه کسی است، جر و بحث میکنند و هربرت، هری را از قایق به بیرون هُل میدهد. هربرت گنج را به بلندترین نقطه کوه میبرد تا مخفی کند و... .
چمدان پرنده
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده شش داستان کوتاه است. «چمدان پرنده»، «قوهای وحشی»، «فرشته» و «پروانه» نام برخی از این داستانهاست. «چمدان پرنده»، داستان پسری است که ارث پدری را به نادرستی استفاده میکند و همه را از دست میدهد. در داستان «قوهای وحشی»، دختری به نام «لایزا» به خاطر رفتارهای بد نامادریاش به جنگل پناه میبرد. داستان «فرشته» از مرگ سخن میگوید و موضوع داستان «پروانه» درباره از دست دادن فرصتهاست.
سگی که میخواست خورشید باشد و سیزده قصه دیگر از قصههای مردم آسیا
معرفی کتاب
این کتاب شامل چهارده قصه از مردم آسیاست که برای مخاطبان کودک و نوجوان انتخاب شده است. آنچه در این قصهها اهمیت دارد، این است که سرانجام، خوبیها پیروز شده و نیروهای اهریمنی نابود میشوند. داستان «سگی که میخواست خورشید باشد»، داستان سگ خیالبافی را روایت میکند که دوست دارد به جای خورشید باشد. او از خورشید میخواهد که پایین بیاید و به جای او سگ شود تا او هم به جای خورشید به آسمان برود و بتابد. خورشید قبول میکند و... .
افسانه سیب ننهجون
معرفی کتاب
روز اولی که مادربزرگ «نگار» به خانه آنها میآید، با او هماتاق میشود و نگار متوجه سیب خوشآب و رنگی میشود که بین وسایل مادربزرگ است. او میخواهد سیب را گاز بزند که مادربزرگ سر میرسد و میگوید این سیب معمولی نیست و یک سیب جادویی و سخنگوست. آن روز وقتی پدر و مادر نگار از خانه بیرون میروند، مادربزرگ برای نگار قصهای میگوید و سفر نگار با سیب جادویی آغاز میشود. او به شهر قصهها میرود؛ اما آنجا دیگر رونق سابق را ندارد!
پیامبر و زمین
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «دوستان عجیب پیامبر» است که از زبان «زمین» روایت میشود. هنگامی که پیامبر وارد مدینه میشوند، هر کسی دوست دارد که ایشان در منزل او اقامت کنند. پیامبر تصمیم میگیرند شترشان را آزاد بگذارند و شتر هر جا توقف کند، همانجا منزلشان را بنا کنند. شتر حرکت میکند و مردم به دنبالش میروند تا اینکه... .
جانمی! مرا به تیم راه دادند
معرفی کتاب
از «فرنکی» و «اشلی» خواسته شده است که در تیم بسکتبال کلاس دوم بازی کنند. شنیدن این خبر «هنک» را ناراحت میکند؛ چون او کاملاً بیخبر است. هنک دوست دارد او هم در تیم بازی کند؛ ولی بازی بسکتبال او اصلاً خوب نیست. هنک در تمرینهای آزمایشی شرکت میکند و خیلی شانس میآورد که با حضور آقای مدیر، خانم مربی او را هم به عنوان بازیکن ذخیره انتخاب میکند؛ اما هنک حتی نمیتواند درست دریبل بزند.
مواظب سالاد پرنده باشید
معرفی کتاب
روز سرِ کار رفتن با والدین است و «هنک» تصمیم میگیرد با مادرش به اغذیهفروشی او برود؛ اما هنک نمیتواند سفارش مشتریها را به سرعت یادداشت کند یا آنها را به یاد بیاورد. به همین علت وقتی مجبور میشود از مشتریهای مهم سفارش بگیرد، باید از تنها شانسی که دارد، استفاده کند و همهچیز را حفظ کند؛ ولی آیا هنک میتواند این کار را به درستی انجام دهد؟
اتراق در باد و باران
معرفی کتاب
«هنک» مجبور است برای تکلیف مدرسهاش، درباره طبیعت شعر بگوید؛ اما نمیداند از کجا باید شروع کند. پدر و مادر هنک تصمیم میگیرند به دل طبیعت بروند تا او الهام بگیرد و شعر بگوید؛ البته با وجود آن همه حشره و حیوان و باد و باران، ماندن در طبیعت کمی ترسناک است. آیا هنک و خانوادهاش میتوانند از آن شب توفانی جان سالم به در ببرند؟
کوفته قلقلی را نمیتوان با نی خورد؟
معرفی کتاب
«هنک» هیچوقت سعی نمیکند بچههای کلاس را بخنداند، ولی هر روز این اتفاق میافتد و بچهها را میخنداند. او اصلاً شبیه دخترخالهاش، «جودیت»، نیست. جودیت هم دانشآموز خوبی است هم آشپزی فوقالعاده. در مسابقات آشپزی، هنگامی که یکی از شرکتکنندگان کنار میرود، فرصت خوبی برای هنک پیش میآید تا به جودیت ثابت کند او هم میتواند آشپز خوبی باشد؛ اما آیا واقعاً اینطور است و هنک میتواند غذایی درست کند که قابل خوردن باشد؟
چگونه یک فیل را بغل کنیم؟
معرفی کتاب
«هنک» با بچههای کلاس و معلمشان، خانم «فلاورز»، به باغوحش میروند. خانم معلم به بچهها و به خصوص هنک، سفارش میکند که از بچههای دیگر جدا نشود. آنها در دنیای گوریلها توقف میکنند؛ ولی هنک برای رسیدن به فیلها لحظهشماری میکند و بعد ناگهان هنک گم میشود! و گردش در باغوحش به کابوس تبدیل میشود. او نمیداند بچههای کلاس کجا هستند و این گردش علمی به ماجراجویی هیجانانگیزی تبدیل میشود که هنک هرگز آن را فراموش نمیکند.