فرار هیولای مومیایی از موزه
معرفی کتاب
الکساندر و همکلاسیهایش به اردوی شبانه در موزه استرمانت میروند و در آنجا با صحنههای عجیبی روبهرو میشوند؛ دزدیده شدن عقرب یاقوتی، راه رفتن مومیایی تاولی و... . بچهها فکر میکنند که الکساندر خیالاتی شده ، اما او مطمئن است که این اتفاقات رخ داده است. بههمین دلیل تلاش میکند تا از حقیقت ماجرا آگاه شود.
در دام سبزیجات آدمخوار
معرفی کتاب
الکساندر در اتفاقی عجیب متوجه میشود که تمامی اشیای اطرافش به هیولا تبدیل شده و حالا وارد مدرسه شدهاند؛ چراکه برنامه غذایی مدرسه تغییر کرده است و همکلاسیهایش بیدلیل گریه میکنند. الکساندر اینبار هیولاها را در شکل سبزیجات غولپیکر میبیند. او برای نجات مردم شهرش به جنگ با آدمخوارها میرود.
شهر در محاصره کرمهای خاکی
معرفی کتاب
الکساندر تصمیم گرفته تا راز حروف «م»، «ف»، «م»، «ه» را که در دفتر چه هیولا پیدا کرده است، بیابد. برای این کار او باید با هیولای استرمانت بجنگد. در این راه او در خیابانهای شهر با کرمهایی روبهرو میشود که سطح زمین را پر کردهاند. او و همکلاسیهایش، ریپ و نیکی، چگونه میتوانند از شّر کرمها خلاص شوند؟