Skip to main content

افسانه تیر‌انداز جوان

معرفی کتاب
«رعد» جوان، بزرگ‌ترین آرزویش، به دست آوردن مهارت در تیراندازی و شکست دادن قهرمان تیراندازی شهرشان، «طوفان»، است. او برای فراگیری فنون تیراندازی به سفری طولانی می‌رود و در سرزمین «ختن»، نزد استاد تیراندازی به نام «نسیم» می‌رود. استاد طی چند‌سال سه کار مهم را به او می‌آموزد: باز نگه داشتن چشم‌ها و پلک نزدن، چیزهای کوچک را بزرگ دیدن و چیزهای بزرگ را کوچک دیدن. به‌این‌ترتیب، رعد به تیرانداز چیره‌دستی تبدیل می‌شود و به سرزمین خود بازمی‌گردد؛ اما در روز مسابقه ... .

من روی دستم می‌ایستم!

معرفی کتاب
مهم‌ترین کارکرد کتاب‌های تصویری بدون کلمه این است که می‌توانند جنبه‌‌های مهمی از هنرهای تصویری تجسمی را به نمایش بگذارند. بیننده با نشانه‌های دیداری ساده و پیچیده‌ای روبه‌رو می‌شود که سعی می‌کند معنای آن‌ها را کشف کند و به یک‌روایت و داستان برسد. کتاب‌های تصویری بدون کلمه، تنها در تعامل با مخاطب معنا پیدا می‌کنند و کارکرد آن‌ها به مخاطب وابسته است، بنابراین می‌توان این‌کتاب‌ها را مشارکتی و تعاملی نامید. این‌کتاب داستان موشی است که به دنبال پروانه‌ای می‌رود و در این مسیر به کشف‌هایی می‌رسد.

آن، مان گاوهای ابری نباران!

معرفی کتاب
این داستان درباره دو تا دوست به نام‌های آنا و مانا و دوتا گاو ابری به نام آن و مان است. خیلی وقت بود از گنبد کبود باران نباریده بود. آنا و مانا، روزها و شب‌ها منتظر باران بودند؛ امّا آن و مان همه‌اش چرت می‌زدند. تا این‌که آنا و مانا فکری کردند... این کتاب از مجموعه‌ی متل واره‌هاست. نقاشی‌ها و زبان موزون کتاب، قصه را برای مخاطب جذاب‌تر کرده است.

بارون میاد شَرشَر گوشه به گوشه‌‌ی شهر

معرفی کتاب
شب بود. باد می‌وزید. بارن گرفت. ناودان خانه‌ی هاجر زد زیر آواز ... این داستان درباره‌ی بارانی است که می‌بارد و ناودان‌ها را به وجد می‌آورد تا آواز بخوانند. این کتاب از مجموعه متل‌واره‌هاست که با زبان قصه و شعر داستان را با موسیقی روایت می‌کند.

اتل و متل و کوتوله

معرفی کتاب
کتاب « اتل و متل و کوتوله» قصه سه دوست به نام‌های اتل و متل و کوتوله است. کوتوله در یک لوله گیر کرده است و اتل و متل سعی دارند به او کمک کنند. این کتاب از مجموعه متل‌واره‌ها برای کودکان است که داستان را به زبان آهنگین برای کودک روایت می‌کند.

عَر و عَر عَره، تره یا کره؟

معرفی کتاب
کتاب «عَر و عَرعَره، تره یا کره؟ » داستان خری به نام دودو است. صاحب خر که اسمش افندو است می‌خواهد به روستای دیگری تره ببرد و به‌جایش کره بیاورد. اما دودو نمی‌خواهد برود. این کتاب از مجموعه‌ی متل واره‌ها است. تصویرسازی ها و زبان موزون و موسیقی کتاب، این قصه را برای مخاطب جذاب‌تر کرده است.

ورود سیاهان ممنوع

معرفی کتاب
فان نوجوان سیاه پوستی است که با پدرش در جنگل کار می کند، وقتی برای فروش چوب، به شهر می رود؛ از ورود سیاهان جلوگیری می کنند ولی از ورود خر سفیدی که با آن بار را آورده اند ممانعت نمی کنند. نویسنده در این کتاب اوج تبعیض نژادی و تحقیر را به شیوه ای طنزآمیز به نمایش می گذارد.

کتاب کارزار کره و یک قصه دیگر

معرفی کتاب
در داستان اول این کتاب، در آخرین روز تابستان، پدربزرگ دست نوه‌اش را گرفت و کنار دیواری برد که دو ملت «یوک» و «زوک» را از هم جدا کرده بود و داستان اختلاف قدیمی را برای او تعریف کرد. اختلاف آن‌ها بر سر این است که زوک‌ها کره را زیر نان و یوک‌ها کره را روی نان می‌مالند و آنان سال‌هاست که با هم بر سر این موضوع اختلاف دارند! روزی یکی از زوک‌ها سیخ‌منگولی پدربزرگ را با تیرکمانش پرت می‌کند و همین کار، جنگ را شروع می‌کند. داستان دوم درباره خرگوش و خرسی است که هر‌کدام خودش را بهتر از بقیه می‌داند تا اینکه... .

خرسی که چپق می‌کشید

معرفی کتاب
راوی داستان پسربچه‌ای است که پدرش بیکار و در خانه است و مادرش هر روز به کوه و دشت می‌رود و گیاهی دارویی جمع می‌کند و می‌فروشد. آن‌ها با این پول فقط می‌توانند شلغم بخورند. روزی سه بار شلغم! تا اینکه روزی مادر با عصبانیت پدر را دنبال کار می‌فرستد. پسر فکر می‌کند، پدر مثل هربار خیلی زود برمی‌گردد و بهانه‌ای می‌آورد؛ اما این‌بار خبری از پدر نیست. موضوع دیگری هم هست؛ داستان دختر دوازده‌ساله‌ای که سال‌ها پیش، خرس او را می‌برد. پسرک فکر می‌کند نکند پدرش را هم خرس برده است... .

هلا‌هلا

معرفی کتاب
«هدا» همه ‌کارها را به راحتی انجام می‌داد؛ چون بلد بود بگوید: «هَلا‌هَلا». شب‌ها که خوابش می‌آمد و حال مسواک زدن نداشت، فوری می‌گفت: «هَلا‌هَلا» و می‌توانست مسواک بزند و اگر چیزی را دوست نداشت بخورد... . روزی در اتاق نشیمن نشسته بود که ناگهان یک طوطی، بال‌زنان وارد شد و وقتی دوروبرش را نگاه کرد، تازه متوجه شد که اشتباه آمده است. طوطی می‌خواست بیرون برود؛ اما مرتب به درودیوار می‌خورد. هدا سعی کرد کمکش کند؛ اما طوطی می‌پرید. سرانجام... .