تابی بالای یک درخت
معرفی کتاب
توی پارک، بچهها روی تابها نشسته بودند و تاب میخوردند. تاب کوچکی که بالای درخت بود، تنها مانده بود و هیچکس به سراغش نمیآمد. گربه که زیر درخت بود، به تاب کوچک گفت که هیچکس او را نمیبیند؛ البته گربه آن را میدید و خیلی دلش میخواست بچهاش را بیاورد تا تاببازی کند؛ اما او فقط شبها بچهاش را بیرون میآورد. شب که شد، پارک خالی شد و دلِ تابکوچولو پُر از غصه. ناگهان صدایی شنید.
اتل متل و بزغالهها
معرفی کتاب
بزیخانم در حال بافتن شال برای بزغالهها بود؛ اما بزغالهها با شیطنت نمیگذاشتند او کارش را انجام دهد. خانم بزی فکری به ذهنش رسید. بزغالهها را صدا کرد و گفت: «کلاف پیچیده، رنگم پریده، پشتم خمیده، هرکی اتل رو یا متل رو پیدا کنه، شال اول مال اونه». بزغالهها راه افتادند و به همه، حرفهای مادرشان را گفتند. همسایهها که نگران شده بودند، رفتند تا ببینند چه خبر شده که دیدند... .
آن، مان نباران
معرفی کتاب
پیرزن دو پسر داشت به نامهای «آن» و «مان». خانۀ پیرزن وسط دشت بود. پسرها روزهای جمعه به دیدن مادرشان میرفتند. یک روز جمعه آنقدر باران بارید که پسرها نتوانستند به دیدن پیرزن بروند و او باید تا هفته بعد صبر میکرد. دوباره جمعه از راه رسید؛ اما تو آسمان ابر سیاه بزرگی نشسته بود. پیرزن درحالیکه خانه را رُفتوروب میکرد، از ابر خواهش کرد که نبارد تا پسرهایش بتوانند به دیدنش بیایند؛ اما ابر از جایش تکان نخورد... .
پولک پاشون
معرفی کتاب
این کتاب هفت داستان دارد، مانند هفته که هفت روز دارد و هر روزش با روز دیگر متفاوت است. بعضی روزها واقعیاند و بعضی روزها پر از رویا؛ اما روزهای هفته هرجور که باشند، در کنار هم زندگی را میسازند. این هفت داستان کوتاه هم کنار هم این کتاب را ساختهاند. داستان اول دربارۀ لولوی بافندۀ کوچولویی است که عاشق بافتن است و همهچیز را به هم میبافد؛ پشم گوسفندها، دم گاوها، ریش بزها و... . روزی که به دِه میآید، همه از ترس فرار میکنند، به جز پیرزنی که از او نمیترسد. او برای لولو یک راهحل خوب پیدا کرده است.
سپید دندان
معرفی کتاب
این رمان در دوران اوج گرفتن جستوجوی طلا در مناطق شمالی قاره امریکا، روایت میشود و رویارویی فرهنگ این سرزمین با جامعه مهاجر و مدرن امریکایی را بیان میکند. «سپیددندان» که سگی با رگه نژادی گرگ است، خود، نمادی از این دوران گذار و رویارویی است. سپیددندان که در سرزمینهای منجمد و بدون سکنه اطراف «کلوندیک» متولدشده، برای بقا باید با سرما، قحطی، و شکارچیان مرگبار مبارزه کند، اما خطر بزرگی تهدیدش میکند... .کتاب خیلی خوبی است .خیلی ها ممکن است سپید دندان اصلی را نخوانند ولی این کتاب پل ارتباطی خوبی با مخاطب ایجاد کرده .موضوع کتاب ستم نکردن به حیوانات ونشان دادن خوی خشونت در انسانهاست وزشتی این رفتاررا یاد آور می شود.نویسنده یک موضوع جهانی را با تجربهی زیستی خودش نوشته واین کتاب با ترجمهی ساده وروان بخوبی داستان را به تصویر کشیده.نثر ساده ومختصر کردن موضوع وتصویری کردن آن، کار را جذاب کرده است . در آخر کتاب اطلاعات جالبی آمده که می تواند افزوده ای براصل اثر باشد.
حدس بزن چقدر دوستت دارم
معرفی کتاب
وقت خواب خرگوشکوچولو بود. او محکم به گوش خرگوش بزرگ چسبیده بود تا مطمئن شود که حرفهایش را میشنود. خرگوشکوچولو دستانش را تاجاییکه میتوانست باز کرد و به خرگوش بزرگ گفت: « اینقدر دوستت دارم». خرگوش بزرگ هم همانکار را کرد و البته دستان او خیلی بیشتر باز شدند. خرگوشکوچولو روی پنجۀ پاهایش بلند شد و همان حرفها را تکرار کرد. خرگوش بزرگ هم همانکار را کرد و این بازی ادامه داشت تا اینکه خرگوشکوچولو دیگر نمیتوانست چشمانش را باز نگه دارد.