وقتی بزرگترها زور میگویند!
معرفی کتاب
در این کتاب پدری کودکش را برای خریدن سیگار به مغازه می فرستد. کودک سیگار نخریده و به خانه برمی گردد و به دروغ می گوید که مغازه باز نبوده است. پدر کودک را به عنوان تنبیه از ادامه دیدن فیلم منع می کند.
عمه سعی می کند این مشکل را برطرف کند و با تعریف کردن داستانی کودک را تشویق به اعتراض می کند.
عمه سعی می کند این مشکل را برطرف کند و با تعریف کردن داستانی کودک را تشویق به اعتراض می کند.
قوی گریان
معرفی کتاب
پیرمردی بیمار در همسایگی دختر کوچکی بهنام سارا زندگی میکند. پدر و مادر سارا به دلیل قضاوتهای نابجا، او را از صحبت کردن با پیرمرد نهی میکنند. سارا در شبهای متوالی خوابهای عجیبی میبیند که او را به پیرمرد نزدیکتر میکند، تا اینکه روزی سارا متوجه حقیقتی میشود که تعبیر خوابهایش را محقق میسازد.