Skip to main content

سفر با هواپیمای حیوانات

معرفی کتاب
در این کتاب با هواپیمایی همراه می‌شوید که حیوانات بسیاری را جابه‌جا می‌کند و آن‌ها را به مقصد مورد نظرشان می‌رساند. مسافران از یک نفر آغاز می‌شوند و آخرین سری آن‌ها ده نفر هستند. به این ترتیب کودکان می‌توانند از عدد یک تا ده را بشمارند و با توجه به طراحی صفحات، مسافران را از پشت پنجره‌های هواپیما ببینند.

سفر با قطار حیوانات

معرفی کتاب
در این کتاب شما ماجرای سفر حیوانات مختلف با قطار را می‌خوانید. یک حیوان سوار قطار می‌شود و ایستگاه بعد پیاده می‌شود. در همان ایستگاه دو حیوان دیگر سوار می‌شوند و به این ترتیب در ایستگاه آخر ده حیوان سوار قطار می‌شوند. یک قطار در تمام صفحات وجود دارد و از میان آن‌ها می‌گذرد.

سفر با اتوبوس مدرسه

معرفی کتاب
سرویس زرد مدرسه باید ده بچه را سوار کند. بچه‌ها یکی یکی سوار می‌شوند. هر کدام چیزی زیر لباسشان پنهان کرده‌اند. اتوبوس در تمام صفحات وجود دارد و کودکان می‌توانند از پشت پنجره‌ها، بچه‌هایی را که روی صندلی نشسته‌اند، ببینند. پایان کتاب متوجه خواهید شد آن‌ها چه چیز با خود داشتند.

برادر نمی‌خواهم!

معرفی کتاب
"تانیا" دختری مهربان اما جیغ‌جیغو است و به زودی قرار است صاحب برادر شود. او از این موضوع خیلی خوشحال است تا زمانی که "تام" به خانه می‌آید. تام فقط شیر می‌خورد و گریه می‌کند. تانیا حوصله‌اش سر رفته از بس برادرش هیچ کار نمی‌کند اما باز هم توجه همه به اوست. تام کم‌کم بزرگ می‌شود و تانیا می‌فهمد که او را چطور بخنداند؛ کاری که فقط خودش بلد است.

عینک جادویی!

معرفی کتاب
چشم‌پزشک برای "اما" عینک تجویز می‌کند ولی به نظر اما عینک مسخره است. "لئون"، یکی از بچه‌های مهد است که او هم عینک دارد و اما از او خوشش نمی‌آید. یک روز که همگی در مهدکودک هستند لئون به اما می‌گوید عینکش نه تنها مسخره نیست بلکه جادویی هم هست. او چیزهایی را بعد از زدن عینک تازه کشف کرده است. اما تعجب می‌کند ولی به روی خود نمی‌آورد. به خانه که برمی‌گردد عینکش را از پشت کشو برمی‌دارد و چیز عجیبی می‌بیند؛ ستاره‌هایی که روی سقف اتاقش چسبیده‌اند چشم و دهان دارند.به اتاق نگاهی می‌اندازد. انگار اتاقش شکل دیگری شده است...

عینک نمی‌زنم!

معرفی کتاب
"تانیا" وقتی می‌فهمد که چشم‌هایش ضعیف است و باید عینک بزند، مثل همیشه جیغ می‌کشد و می‌گوید من عینک نمی‌خواهم. او دوست ندارد با عینک به مهدکودک برود. اما وقتی پایش به عینک‌فروشی می‌رسد از تمام عینک‌ها خوشش می‌آید و یکی را انتخاب می‌کند. تازه می‌فهمد قبلا هیچ چیز را نمی‌دیده است و آدم‌ها و لباس‌هایشان خیلی قشنگ‌تر از همیشه هستند...

الفی و شکار اژدها

معرفی کتاب
"الفی" برای تکالیف مدرسه‌اش باید یک اژدها نقاشی کند. اما او هیچ اژدهایی تا امروز ندیده است. مادرش می‌خواهد به کتابخانه برود و الفی را هم با خود می‌برد. در کتابخانه چشم الفی به کتاب "راهنمای شکارچیان اژدها" می‌افتد. در همین حین الفی یک شوالیه می‌بیند. شوالیه الفی را با خود به سرزمین اژدها می‌برد تا با هم اژدها شکار کنند. شکار اژدها باید کار هیجان‌انگیزی باشد.

الفی و دزدان دریایی

معرفی کتاب
"الفی" شنا کردن را خیلی دوست دارد. او همیشه به استخر می‌رود. اما استخر انگار امروز جور دیگری شده است. یک کوسه زیر آب است. الفی توی دهان کوسه سر می‌خورد و از بغل یک دزد دریایی سر در می‌آورد. چه هیجان‌انگیز. استخر می‌تواند جای فوق‌العاده‌ای برای پیدا کردن گنج باشد.

جوراب‌های بو‌گندوی الفی

معرفی کتاب
"الفی" می‌خواهد برود و دور دنیا را بگردد. پدرش نصیحت‌های زیادی به او می‌کند و مهمترینشان این است که الفی هر شب جوراب‌هایش را بشورد. الفی در سفر است و جوراب‌هایش بوی گند می‌دهند. این بو آنقدر هست که او را از دست یک مار پیتون نجات دهد؟ آیا این بوی گند می‌تواند الفی را از دست ترسناک‌ترین موجود دنیا یعنی مگس"جامبو بامبو" خلاص کند؟

الفی و سوپرمارکت باغ‌وحش

معرفی کتاب
همه می‌دانند که خرید رفتن با مامان شاید کسل‌کننده‌ترین کار دنیا باشد. اما در سفری به سوپرمارکت، درهای دنیایی تازه و سرتاسر تفریح پیش چشم "الفی" باز می‌شود. چون اینجا سوپر مارکتی معمولی نیست. حالا الفی یک چرخ‌دستی پر از حیوانات مختلف دارد.