زیر آسمان بزرگ
معرفی کتاب
پدربزرگ میخواهد تمام ثروتش را به نوهاش بدهد، به شرط اینکه پسرک راز زندگی را پیدا کند! پدربزرگ میگوید: «راز زندگی زیر این آسمان بزرگ است!» پسرک برای پیدا کردن راز زندگی، سفری را آغاز میکند و از هرچیزی و هرکسی سراغ این راز را میگیرد و البته هرکسی چیزی به او میگوید. ماشین میگوید که باید به یاد داشته باشد از کجا آمده است. درخت به او میگوید باید از محکم بودن ریشههایش مطمئن باشد. کشاورز میگوید... . آیا سرانجام پسرک راز زندگی را پیدا میکند؟
پدرهایی که از کتابخانه به امانت گرفتم
معرفی کتاب
مادر «جوزف» چندروزی است که در بیمارستان بستری است و همه کارها به عهده پدر است؛ اما پدر خرید کردن را فراموش میکند و غذاهای وحشتناکی میپزد. او در تکالیف مدرسه به جوزف کمک نمیکند و جوزف مجبور است شام مدرسه را بخورد! جوزف از کتابخانهای باخبر میشود که انواع پدر را امانت میدهد! اولینبار او پدر منظم را به امانت میگیرد؛ ولی غروب همانروز او را به کتابخانه برمی گرداند و پدر باهوش را به امانت میگیرد؛ اما... .
نقطه
معرفی کتاب
«واشتی» فکر میکند هرگز نمیتواند نقاشی بکشد؛ چون بعد از تمام شدن زنگ هنر، کاغذ او هنوز سفید است! معلم از او میخواهد تا نقطهای روی کاغذ بگذارد و امضایش کند. واشتی این کار را انجام میدهد. روز بعد وقتی به کلاس میآید، تابلویی را در قابی طلایی میبیند که بالای میز معلم آویزان است. آن همان نقطه کوچکی بود که خودش کشیده بود! واشتی فکر میکند میتواند نقطه بهتری بکشد و... .
مرغ دریایی کوچک
معرفی کتاب
روزی مرغ دریایی کوچک متوجه شد که دیگر نمیتواند پرواز کند. آن روز، زندگی مفهومش را برای او از دست داد، دوستانش طردش کردند و تنها در ساحل رها شد! اما دوستان جدید از راه رسیدند و دیدگاههای تازهای از زندگی را با خود آوردند. از آن روز به بعد، پرنده کوچک متوجه چیزهایی شد که تا به حال هرگز به آنها توجه نکرده بود و خیلی زود فهمید که زندگی بسیار غنیتر از آن است که قبلاً تجربه کرده بود.
اگر باغوحش دست من بود
معرفی کتاب
«جرالد» فکر میکند نگه داشتن حیواناتی مانند شیر و ببر در باغ وحش خیلی قدیمی و عادی است. او فکر میکند اگر مدیر باغ وحش باشد، همه حیوانات را آزاد میکند و دنبال حیواناتی عجیب میگردد. مثلاً شیری که دَه تا پا داشته باشد یا مرغی که روی پرهای مدل گوجهایش یه مرغ دیگر نشسته باشد یا یک فیل ــ گربه! او قصد دارد به جاهای پرت و دوردست برود، جایی که پای هیچکس به آنجا نرسیده و خانوادهای از ندونمچی شکار کند و به باغ وحش بیاورد. او میخواهد... .
شاه لاکپشتها و یک قصه دیگر
معرفی کتاب
کتاب حاضر دو داستان دارد به نامهای «شاه لاکپشتها» و «گرترودمکفاز». داستان اول درباره «یِرتل»، پادشاه آبگیر، است. او پادشاهِ هرچه میدید، بود و برای همین تصمیم گرفت تختش را بلندتر کند تا چیزهای بیشتری ببیند. او دستور داد لاکپشتها روی پشت هم بایستند تا او آن بالا بنشیند و چیزهای بیشتری ببیند؛ اما... . داستان دوم از پرندهای میگوید به نام «گرترودمکفاز» که کوچکترین دُم دنیا را داشت و برای همین غصه میخورد. او نزد عمویش که دکتر بود، رفت و دارویی خواست تا دُمش بلند شود.
موش کتابخانه
معرفی کتاب
«سام» در سوراخ کوچکی، در دیوارِ پشت کتابهای مرجع کودکان زندگی میکند. سام عاشق کتاب است و تا حالا کتابهای زیادی خوانده است. روزی سام تصمیم میگیرد خودش داستان بنویسد. او هرشب یک داستان مینویسد و در قفسه کتابخانه میگذارد. روز بعد بچهها کتابش را پیدا میکنند و میخوانند. چندروز بعد، بچهها کنجکاو میشوند و میخواهند با نویسنده داستانها آشنا شوند. کتابدار برای سام یادداشتی مینویسد و از او دعوت میکند تا در برنامه دیدار با نویسنده شرکت کند؛ اما سام یک موش است!
اگر صبر کنی...
معرفی کتاب
پسرکوچولو هرروز به درختِ دوستداشتنیاش سر میزند. روزی درخت، گلی را که روی یکی از شاخههایش روییده است، به پسرک نشان میدهد و میگوید این گل متعلق به توست، میتوانی آن را بچینی؛ اما اگر صبر کنی، این گل به میوه تبدیل میشود. پسرک صبر میکند و... . روزی که پسرک میخواهد میوه را بچیند، درخت میگوید اگر میوه را بکاری به درخت جدیدی تبدیل میشود. پسرکوچولو میوه را در دل زمین میکارد و صبر میکند تا اینکه.... .
آش سنگ
معرفی کتاب
پسر جوان در خانواده فقیری زندگی میکرد. پدرش کشاورز بود و با تمام تلاشی که میکرد، باز هم غذای کافی نداشتند. به همین دلیل، پسر جوان تصمیم گرفت به شهر برود و کاری پیدا کند. در میان راه خسته و گرسنه، از دور خانهای دید و به آنجا رفت تا شاید صاحبخانه به او غذایی بدهد؛ اما زن مزرعهدار که بسیار خسیس بود، از او خواست که هرچه زودتر از آنجا برود. پسر جوان فکری کرد و گفت میتواند با سنگ آش بپزد! اما این چطور ممکن است؟
داستانهای کلاسیک برای کودکان (کتاب دوم)
معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل هشت داستان کلاسیک برای کودکان است. «شیر و موش»، «مرد نان زنجبیلی» و «لباس جدید پادشاه»، ازجمله این داستانهاست. داستان اول، درباره سلطان جنگل، «جاتو» است که خبردار میشود در نزدیکی قلمرواش موجودات عجیب و غریبی پیدا شده است و... . داستان دوم از پیرزنی میگوید که نانهای زنجبیلی خوشمزهای درست میکند؛ اما روزی یکی از نانهایش پا به فرار میگذارد! داستان سوم قصه پادشاهی است که... .