Skip to main content

سلطان زورگو و سنجابک باهوش

معرفی کتاب
سنجاب حسابی گرسنه است و نزدیک درختی پر از بلوط ایستاده است؛ اما نمی‌تواند بلوط بچیند؛ چون زیر آن درخت، سلطان جنگل زندگی می‌کند و اصلاً خوشش نمی‌آید سنجاب‌ها سراغ آن درخت بروند. سنجاب گرسنه نقشه‌ای می‌کشد و بالای درخت می‌رود و مشغول خوردن بلوط می‌شود. ناگهان شیر بیدار می‌شود و تعجب می‌کند که سنجاب چطور جرئت کرده است این کار را انجام دهد و... . شیر و سنجاب راه می‌افتند تا از حیوانات جنگل بپرسند چه کسی قوی‌تر است، شیر یا سنجاب؟ آیا نقشه سنجاب عملی می‌شود؟

کی بیشتر می‌پره؟

معرفی کتاب
«پابلند» ملخ مغروری است که فکر می‌کند از همه حیوانات دنیا بیشتر می‌پرد. او همیشه از خودش تعریف می‌کند و با پرش‌های ناگهانی، باعث ترس حیوانات می‌شود. «دُم‌قرمز» روباه باهوش و زیرک، برای اینکه ملخ دست از غرورش بردارد، نقشه‌ای می‌کشد و بین ملخ و قورباغه مسابقه‌ای ترتیب می‌دهد. دُم‌قرمز پیش از مسابقه نزد ملخ می‌رود و او را در حال تمرین می‌بیند. روباه به او توصیه می‌کند که حسابی استراحت کند و خوب غذا بخورد؛ چون در هر صورت او برنده می‌شود؛ اما روز مسابقه اتفاق دیگری رخ می‌دهد.

دشت دوستی

معرفی کتاب
در دشتی که نامش دشت «دوستی» است، شیر با حیوانات دیگری مثل خرگوش و آهو و لاک‌پشت و ببر به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند. آن‌ها همه با هم مهربان هستند و طبق قانون دشت، هیچ حیوانی نباید حیوانات دیگر را شکار کند. همه حیوانات از گیاهان و میوه‌ها تغذیه می‌کنند؛ حتی شیر هم میوه‌خوار است تا اینکه گرگ بدجنسی به دشت می‌آید و سراغ شیر می‌رود و سعی می‌کند او را فریب دهد. گرگ به شیر می‌گوید هر روز برایش یکی از حیوانات را به عنوان غذا می‌برد؛ چراکه او سلطان دشت است. خبر به حیوانات دشت دوستی می‌رسد. آن‌ها نزد لاک‌پشت پیر می‌روند و از او راهنمایی می‌خواهند.

گل مغرور

معرفی کتاب
در باغی پر از گل‌های رنگارنگ که پر از زنبور و پروانه است، گل رُز زیبایی باز می‌شود. گل رز بسیار مغرور است و فکر می‎کند از همه بهتر و زیباتر است. او با همه بدرفتاری می‎کند؛ حتی به درخت اجازه نمی‎دهد روی او سایه بیندازد. گل رز با این رفتارها تنها می‌ماند و روزی می‎رسد که برگ‌هایش زرد می‌شود و از بین می‌رود. باغبان که گل رز را این طور پژمرده می‌بیند، او را از باغچه درمی‌آورد و بیرون می‌اندازد. کودکان در این داستان با مفاهیم غرور و خودخواهی آشنا می‌شوند و به نتایج آن پی می‎برند.

شکل کوسه

معرفی کتاب
ماهی‌های زیادی در دریا با هم زندگی می‌کنند و یکدیگر را خیلی دوست دارند؛ اما هشت‌پای بدجنس، هر روز آن‌ها را اذیت می‌کند و تعداد زیادی از ماهی‌ها را می‌خورد. سرانجام کوچک‌ترین ماهی با نقشه‌ای حساب‌شده، تصمیم می‌گیرد بقیه ماهی‌ها را نجات دهد. او از ماهی‌ها می‌خواهد با هم متحد شوند تا بتوانند هشت‌پا را شکست دهند. ماهی کوچولو به سراغ هشت‌پا می‌رود و کاری می‌کند که هشت‌پا او را دنبال کند؛ سپس... .

آدم‌برفی و آدم‌آهنی

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های آدم برفی» است که در هر یک از آن‌ها، آدم برفی ماجرای تازه‌ای را پشت سر می‌گذارد. در این داستان، آدم برفی یک آدم فضایی را می‌بیند که در حال عکس گرفتن از اوست. آدم برفی که به شدت ترسیده است، پا به فرار می‌گذارد؛ اما وقتی آدم فضایی در دریاچه یخی می‌افتد، متوجه می‌شود که او فقط یک دختر کوچولو است. آدم برفی به دخترک کمک می‌کند و او را تا سفینه فضایی‌اش می‌رساند.

هیولا سه‌کله و دو کلاه؛ کتابی از هنریتا

معرفی کتاب
قهرمان داستان دختر کوچولویی است که از مادرش یک جعبه مداد رنگی، هدیه گرفته است. دخترک شروع به نقاشی می‌کند و داستانی تصویری خلق می‌کند که خودش هم نمی‌تواند آخر آن را حدس بزند!!! در داستان او هیولایی با سه سر و دو کلاه از کمد لباس‌ها بیرون می‌آید که دنبال کلاهی برای سرِ سوم می‌گردد. آیا هیولا موفق می‌شود یک کلاه دیگر پیدا کند؟ در پایان کتاب درباره اینکه چطور این‌گونه کتاب‌ها برای کودکان خوانده شود، توضیحاتی آورده شده است.

گروفالو و موش ناقلا

معرفی کتاب
موش کوچولو که در جنگلی تودرتو زندگی می‌کند، تصمیم می‌گیرد به گردش برود. روباه و جغد و مار هر کدام می‌خواهند او را بخورند؛ اما موش با ترفندی هوشمندانه، هر سه نفر را گمراه می‌کند و به راه خود ادامه می‌دهد تا اینکه با هیولایی عجیب و وحشتناک روبه‌رو می‌شود. موش کوچولو با اینکه خیلی می‌ترسد؛ اما تلاش می‌کند تا با انتخاب بهترین تصمیم، خود را از شّر هیولا نجات دهد.

به دیوارها بخند!

معرفی کتاب
اهالی دو روستا هر روز به دلایل مختلف با هم دعوا می‌کنند. هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند آن‌ها را آشتی بدهد. بچه‌ها که به دلیل دعوای بزرگ‌‌ترها از یکدیگر دور شده‌اند، تصمیم می‌گیرند شهر جدیدی برای خودشان بسازند. این داستان خودباوری، اعتماد به نفس، یقین به داشته‌ها و توانایی‌های خود را در کودکان و نوجوانان تقویت می‌کند.

هیج طوفانی راهش را عوض نمی‌کند

معرفی کتاب
در این داستان پسر کوچکی با عجله به روستا می‌آید و خبر جاری شدن سیل را به اهالی می‌رساند. بزرگان روستا دور هم جمع می‌شوند تا چاره‌ای بیندیشند و... . نویسنده هدفش را فاصله میان حرف زدن و عمل کردن قرار داده است و به این معنا اشاره می‌کند که به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.