Skip to main content

هندونه قل‌قله‌زن

معرفی کتاب
مادربزرگ خیلی کوچولو و لاغر است. روزی او به مهمانی دخترش دعوت می‌شود. مادربزرگ در خانه‌اش را قفل می‌کند و راه می‎افتد؛ اما در راه گرگ بزرگی را می‌بیند که می‌خواهد او را بخورد. مادربزرگ برای گرگ توضیح می‌دهد که خیلی لاغر است و اگر او اجازه بدهد، به خانه دخترش برود و خوب بخورد و چاق شود و موقع برگشت، گرگ او را بخورد. آیا گرگ گول می‌خورد و حرف مادربزرگ را قبول می‌کند؟

زاک خیرخواه

معرفی کتاب
«هانا» خواهر «زاک»، تصمیم گرفته است در طول روز، چند کار خوب انجام بدهد. زاک هم دوست دارد مانند هانا این کار را انجام دهد؛ اما هر بار مشکلی به وجود می‌آید. زاک برای شروع، بشقابی شیرینی‌ برای دوستش، «احمد» می‌برد؛ اما آن‌قدر سریع راه می‌رود که تعادلش را از دست می‌دهد... و شیرینی‌ها روی زمین پخش می‌شوند. زاک خیلی ناراحت است؛ ولی مادرش او را با بیان یک حقیقت دینی، خوش‌حال می‌کند.

مردی که بطری‌های اقیانوس را باز می‌کرد

معرفی کتاب
شغل بطری‌بازکن اقیانوس، بی‌نهایت مهم است. او هر بار که یک بطری پیدا می‌کند، باید آن را باز کند و با دست خودش پیغام آن را به صاحبش برساند. او عاشق شغلش است؛ با این حال، همیشه آرزو می‌کند ای کاش روزی نامه‌ای برای خودش بیاید تا اینکه روزی بطری‌ای پیدا می‌کند که هیچ اسمی ندارد. او سعی می‌کند پرده از این راز بردارد و سرانجام چیزی پیدا می‌کند که همیشه آرزویش را داشت.

واقعا دارم از دست می‌روم!

معرفی کتاب
قهرمان کوچولوی این داستان، حرف‌هایی می‌شنود که حسابی می‌ترسد. مادربزرگ می‎گوید جلوی زبانت را بگیر و قهرمان کوچولو فکر می‌کند؛ یعنی زبانم ممکن است از دهانم بیرون بیافتد؟ و با نگرانی زبانش را محکم می‌بندد. پدرش کمک لازم دارد و به او می‌گوید دستی برسان و قهرمان کوچولو فکر می‌کند؛ یعنی باید یک دستم را به پدر بدهم؟ و برای محکم‌کاری از یک دستکش و کلی چسب استفاده می‌کند. خانم معلم می‌گوید قبل از ورزش باید دست و پایتان را خوب بکشید تا بدنتان گرم شود؛ اما قهرمان ما نمی‌خواهد دست و پایش از این بلندتر شود، پس آن‌ها را با چوب می‌بندد و در اتاقش پنهان می‌شود تا اینکه پدر و مادر به دادش می‌رسند. آن‌ها برای تمام این حرف‌ها توضیحات خوبی دارند.

خواندن این کتاب ممنوع!

معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده ۱۰ داستان کوتاه است. «اِلی سربه‌زیر»، «آمپول شکلاتی»، «اضافه‌بار ممنوع» و «چه کسی از تمساح می‌ترسد؟»، نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «خواندن این کتاب ممنوع» درباره کودکی است که خیلی چیزها برایش ممنوع شده است. بستنی خوردن، روی بلندی راه رفتن، بعد از ساعت ۱۰ شب بیدار ماندن، خواندن این کتاب در مدرسه و... ؛ اما چرا همه این چیزها ممنوع است؟

آدمک کاهی

معرفی کتاب
مدت‌هاست که آدمک کاهی وسط مزرعه ایستاده است و هیچ کلاغی جرئت نمی‌کند به مزرعه نزدیک شود. روزی باد به آدمک می‎گوید از اینکه اینجا تنها ایستاده‌ای خسته نیستی؟ آدمک جواب می‎دهد که برای نگهداری از مزرعه مجبور است این کار را بکند. باد به او می‎گوید می‎تواند او را به سرزمینی زیبا و رنگارنگ ببرد تا از آن آفتاب داغ و کلاغ‌ها راحت شود؛ اما آدمک نگران مزرعه است.

دختری که بالا می‌رفت

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان دختری به نام «آنا» را روایت می‎کند که دوست دارد از همه‌چیز بالا برود. او از یخچال و کمد لباسش بالا می‎رود؛ ولی به زمین می‎افتد. پدر و مادرش به او می‌گویند که نباید از چیزی بالا برود. آنا تصمیم می‌گیرد جای مناسبی برای بالا رفتن پیدا کند. بنابراین، از درخت بالا می‎رود. آنا بار اول به زمین می‎‌خورد؛ اما دوباره امتحان می‌کند و این‌بار تا نوک درخت بالا می‌رود. پدر و مادر آنا سعی می‎کنند او را پایین بیاورند؛ ولی هر دو به زمین می‎افتند.

قرمزی

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های کوچولو‌موچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «توپ پرتغالی»، «قابلمه خوشحال»، «سیب مهربان»، «شاه قوقولی» و «قرمزی» نام بعضی از این داستان‌هاست. داستان «قرمزی» درباره رنگ قرمز است. او دور سفره هفت‌سین می‌چرخد و فکر می‌کند که کجا باید باشد؟ روبان دور سبزه باشد یا ماهی داخل تُنگ؛ اما در همین وقت، تخم‌مرغی وارد سفره می‌شود و دنبال رنگ قرمز می‌گردد. قرمزی هم سرتاپای تخم‌مرغ را قرمز می‌کند.

بابا در باران آمد

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های کوچولو موچولو»، دربردارنده هشت داستان کوتاه است. «کدو تنبل»، «باران آمد»، «فیل» و «بابا در باران آمد» نام برخی از این داستان‌هاست. در داستان «بابا در باران آمد»، در شبی بارانی، «بالش»، منتظر آمدن باباست. بابا در باران می‌آید. او کفش‌های خیسش را درمی‌آورد و در جاکفشی می‌گذارد، کفش‌های دیگر خودشان را کنار می‌کشند. بابا دراز می‌کشد و سرش را روی بالش می‌گذارد، بالش صورت بابا را می‎بوسد و بابا استراحت می‌کند.

کیف قورقوری

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های کوچولو‌موچولو»، شامل هشت داستان کوتاه است. «ابر بازیگوش»، «مسابقه»، «روبان قرمزی» و «منو بتراش»، نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «کیف قورقوری»، درباره کیفی است که گوشه کلاس نشسته است و به حرف‌های خانم معلم گوش می‌دهد که ناگهان صدایی از شکمش می‌شنود؛ قور... قور... ! کیف می‌خواهد صحبت کند؛ ولی قورباغه کوچولویی از دهانش بیرون می‌پرد. بچه‌ها جیغ‌زنان زیر میزها پنهان می‌شوند. خانم معلم ابتدا بچه‌ها را آرام می‌کند؛ سپس درباره زندگی قورباغه توضیح می‌دهد.