Skip to main content

سفرهای گالیور

معرفی کتاب
کشتی گالیور در توفان غرق می‌شود و او به دست آدم‌هایی اسیر می‌شود که به اندازه یک بند انگشت هستند. گالیور می‌تواند از دست آن‌ها فرار کند؛ ولی اسیر غول‌ها می‌شود. غول‌هایی که گالیور در کنارشان به اندازه یک بند انگشت است! حال چه بلای سر گالیور می‌آید؟

متشکرم؛ از ته دل

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان زندگی دختری به نام «هیتی» است. بین سال‌های ۱۸۵۴ و ۱۹۲۹ حدود ۱۵۰۰۰۰ کودک برای یافتن زندگی بهتر، سوار «قطارهای یتیمان» شدند. بسیاری از این کودکان اعتراف می‌کردند که به زندگی بهتری دست یافته‌اند؛ ولی عده‌ای دیگر شکایت داشتند که نه‌تنها به آن‌ها رسیدگی نشده است، بلکه مورد آزار و اذیت هم قرار گرفته‌اند. هیتی یکی از این کودکان است.

آبشار‌ یخ

معرفی کتاب
«آبدره» در حال یخ زدن است. «سولویگ» با خواهر و برادرش در قلعه هستند و منتظر آذوقه. تنها بُز قلعه، دیگر شیر نمی‌دهد و سبزیجات هم در حال اتمام است. روزها به تمرین می‌گذرد و شب‌ها با غذای بخور و نمیری خودشان را سیر می‌کنند و همچنان منتظرند. روزی کشتی‌ای می‌بینند که در حال نزدیک شدن است. همه از خوشحالی فریاد می‌کشند؛ ولی... .

دشت کیت

معرفی کتاب
«کیت» تازه به «استونی‌گیت» آمده است. او با فردی به نام «اسکو» آشنا می‌شود. اسکو کیت را با دوستان دیگرش آشنا می‎کند. آن‌ها بازی‎ای به نام بازی مرگ انجام می‎دهند. اسکو پسر مرموزی است و کیت ناخودآگاه به طرف او کشیده می‌شود.

اقیانوسی در ذهن

معرفی کتاب
این داستان درباره پسری است که پدرش دریانورد است. پدر بیشتر در سفر بوده و پسر با مادرش بزرگ شده است. آن‌ها هیچ شناختی از هم ندارند. با مرگ مادر، پسر مجبور است در محل کار پدر، زندگی کند و به مدرسه برود. پسر در مدرسه با پسری به نام « ارلی اودن» آشنا می‌شود و... .

ربات جنگلی

معرفی کتاب
کشتی باری که حامل صدها ربات است، در توفان غرق می‌شود و چهار جعبه روی آب شناور می‌ماند. یکی از جعبه‌ها به ساحل می‌رسد و خیلی اتفاقی، رباتی که رُزا نام دارد، سالم از آن بیرون می‌آید. رُزا باید از خودش مراقبت کند، برای همین از اقیانوس فاصله می‌گیرد؛ ولی او چطور می‌تواند از صخره‌ها بالا برود؟

دختری که نبود

معرفی کتاب
این داستان چهار راوی دارد و داستان دختری به نام «سمیرا» است که با موجودی خیالی به نام «کصیر» حرف می‌زند. داستان گاهی از زبان سمیرا، گاهی از زبان مادرش، گاهی از زبان پدر سمیرا و گاهی از زبان کصیر روایت می‌شود. اطرافیان برای سمیرا دل می‌سوزانند و مادر نگران است که او هیچ‌وقت نتواند شوهر کند.

مدرسه شبانه‌روزی اشباح

معرفی کتاب
«سباستین بریت» تنها شاگرد مدرسه شبانه‌روزی «فوگل‌مان» است، قلعه‌ای قرون‌وسطایی، در نوک صخره‌ای که تنها مسیر ارتباطی‌اش یک تله‌کابین است. سباستین هر روز خاطراتش را می‌نویسد تا کمتر احساس تنهایی کند. روزی در قلعه بادبادک قرمزی را می‌بیند و متوجه می‌شود که تنها نیست؛ اما چه کسی بادبادک را درست کرده است؟

فرنسه

معرفی کتاب
«فرنسه» نگران اختلافی است که بین پدر و مادرش به وجود آمده است. پدر فرنسه به ناگاه خانه را ترک می‎کند و فرنسه نوجوان با آنکه پدرش شرایط خوبی برای برقراری ارتباط با او را ندارد؛ اما تمام تلاش خود را به کار می‎گیرد تا بار دیگر پدر را به خانه بازگرداند.

یاقوت آنوبیس

معرفی کتاب
«خدیو عباس دوم» مِلک بزرگ و نخلستان باشکوهش را به باستان‌شناس معروف، «آلن دو‌پره» و دوستانش، «رامی» و «حمزه» داده و به این ترتیب برای یافتن گنج هورهوتپ از آنان تشکر کرده بود. آلن از همه چیز لذت می‌بُرد و به نظرش همه چیز عالی بود تا اینکه مادر حمزه از راه می‌رسد. او قرار است با آن‌ها و در آن ملک زندگی کند. آلن و بچه‌ها تازه متوجه می‌شوند که آن ملک به «ملک شیطان» معروف است و هیچ کس حاضر نیست، در فصل برداشت محصول به آن‌ها کمک کند.