نشان کتابداری
معرفی کتاب
پدرومادر «لنورا» خیلی ثروتمند بودند؛ اما لنورا با وجود همه چیزهایی که داشت، ناراحت بود. وقتی پدر ومادرش به سفر میرفتند، او را به پرستار حواسپرتش میسپردند. در یکی از روزهایی که لنورا حسابی حوصلهاش سر رفته بود، از کتابخانه اسرارآمیزی سردرآورد. کتابخانهای که تا به حال هر کتابی نوشته شده و هر علمی که به دست آمده بود، در آن وجود داشت. در کتابخانه لنورا متوجه خطر بسیار بزرگی شد که انسانها را تهدید میکرد و... .
تونل استخوان
معرفی کتاب
دوقلوها، «کودی» و «اوتیس» و دخترعمهشان، «ری» هرجا میروند، کارآگاهبازیشان گُل میکند! سفر به جزیره کالاور، سفر به جنگلهای آمازون و روبهرو شدن با قاچاقچیهای خطرناک و اینبار سفر به پاریس! داییِ برادرهای دوقلو، از آنها دعوت کرده است به منزل او بروند و یک هفته آنجا بمانند. او برای «اسکاتلندیارد» کار میکند و در منزل زیبایی نزدیک موزه «لوور» سکونت دارد. او کارآگاه است!
لالانی، دختر دریاهای دور
معرفی کتاب
«لالانیِ» دوازدهساله، دخترِ ماجراجو و کنجکاو، در جزیره زیبایی زندگی میکند که حالا دچار خشکسالی شده است. لالانی، تمام تلاشش را میکند تا از جزیره و همچنین مادرش مراقبت کند تا او نیز به سرنوشت پدرش دچار نشود. گیاهانی که قبلاً برای درمان بیماران استفاده میشد، نایاب شدهاند. لالانی میداند که پشت کوهها و دریای اطراف جزیره، رازی وجود دارد. او میداند که خوشبختی در آنسوی این کوهها انتظارش را میکشد؛ اما هرکه به سمت این کوهها رفته، دیگر بازنگشته است. لالانی... .
هرایی!
معرفی کتاب
«اَسراء» نذر کرده بود اگر در کنکور و رشته پزشکی قبول شود، در شهر قم ساکن شود و در دارالشفاء خدمت کند. حالا... . در این رمان سرنوشت بانوی پزشکی روایت میشود که برخلاف عادت جامعه زیستی خود بر هویتش به عنوان پزشک و قانون پزشک بودن در تمام مناسبات اجتماعی و فردی و تعهد اجتماعی خود تأکید دارد و از این زاویه نقدی بر رفتارهای آدمهایی که تعهدی در رفتار و شئونات خود ندارند، بیان میکند.
سفر به قلعه خورشید
معرفی کتاب
این کتاب، داستان پُر فرازونشیب بردهای است به نام «سحاب» که دوست دارد کاتب شود. او برای رسیدن به آرزویش، پنهانی با کاروان حکومتی «مأمون» که برای بردن امام رضا (ع) از مدینه به مرو آمدهاند، راهی میشود تا به نیشابور، شهر هزار کاتب برسد؛ اما در مسیر با اتفاقاتی روبهرو میشود که زندگیاش را تغییر میدهد.
آتیشپاره
معرفی کتاب
«زهرا» دخترِ پُرجنبوجوشی است که در سالهای جنگ تحمیلی، در روستایی زندگی میکند. همسایه آنها، پیرزنی بهنام «مَشطلعت» است که پسرش، «جعفر»، به جبهه رفته است. جعفر مرتب برای مادرش نامه مینویسد و زهرا نامههای او را برای مشطلعت میخواند و در عوض اینکار، عسل میگیرد. جعفر مدام به جبهه میرود و زخمی برمیگردد. بههمیندلیل مردم روستا اسمش را رزمنده همیشه زخمی گذاشتهاند... .
بهترین سوپرمارکت دنیا
معرفی کتاب
بزرگترها کلاً نمیدانند باید با کوچکترها چطور و درباره چه چیزهایی حرف بزنند! آنها فکر میکنند خودشان خیلی زرنگاند و بچهها چیزی سرشان نمیشود!یکی از سوالات بزرگترها از بچهها این است که وقتی بزرگ شوی، میخواهی چهکاره شوی! راوی داستان، دختربچهای است که در بقالی پدربزرگش کار میکند. او میخواهد در کارش پیشرفت کند و برای رسیدن به این هدف، از هیچ ماجراجویی و تلاشی دست برنمیدارد و از شکست نمیترسد.
صندوق چوبی
معرفی کتاب
صندوقی چوبی و قدیمی، خانوادهای را به دردسر میاندازد. بعضیها فکر میکنند صندوق قیمتی است؛ اما ماجرای صندوق به آرزوهای مادرِ خانواده برمیگردد. داستان از آنجا شروع میشود که مادربزرگ قصد دارد به خانه دخترش بیاید و مدتی آنجا بماند. مادر میخواهد وقتی مادربزرگ میآید، صندوقی که در جهیزیهاش گذاشته بود، ببیند؛ اما پدر آن صندوق را چندسال پیش فروخته بود. با اصرارهای مادر، پدر راضی میشود که یکی مانند آن را پیدا کند و بخرد؛ اما مادر همان صندوق را میخواهد و... .
ملکه سیاهپوش
معرفی کتاب
«بیلی» همراه خانوادهاش به محله جدیدی در خیابان باغهای ویکتوریا اسبابکشی کردهاند. «ملکه سیاهپوش» نام زنی است که در همسایگی آنها زندگی میکند، زنی که سرتاپا سیاه میپوشد و چهرهاش از زیر کلاه پهنِ مشکیاش نمایان نیست؛ اما ماجرا از آنجا آغاز میشود که ملکه سیاهپوش، با بیلی دوست میشود و از او میخواهد تا وقتی در سفر است، مراقب خانهاش باشد؛ خانه عجیبوغریبی که روی میز و درودیوارش پر از صفحات شطرنج است!