Skip to main content

اسارت

معرفی کتاب
«سورن» از جغدهای انباری است و در جنگل تایتو متولد شده است؛ اما در دنیای جغدها شرارتی در کمین است، شرارتی که صلح تایتوها را برهم می‎زند. سورن اسیر می‌‏شود و به دره‎ای تاریک و مخوف می‎رود که به یتیم‎خانه مشهور است. سورن و دوستش، «گیلفی» می‏‌دانند که تنها راه خروج، مسیری رو به بالاست. بنابراین برای فرار باید کاری کنند که تا به حال انجام نداده‌‏اند. آن‎ها باید پرواز کنند و به این ترتیب سفر جادویی آن‎ها آغاز می‎شود.

در زمستانی

معرفی کتاب
در نزدیکی مسکو، در جنگل درختان توس، کنار جویباری، روستایی هست. «آنا پتروونا» در این روستا زندگی می‏‌کند. او سن و سال زیادی دارد و کلبه‎اش بسیار کوچک است. او یک سگ و یک گربه دارد. آنا همیشه چیزی برای تعریف کردن دارد، قصه ماه، گربه در سطل، مرغ‌های دریایی، چانچو و... و درِ زمستانی! او می‏‌گوید در زمستان درِ خانه‎اش باز نمی‎شود و آن موقع است که از درِ زمستانی خانه استفاده می‏‌کند، دری که فقط زمستان‎ها باز می‎شود!

این منم گاندی

معرفی کتاب
«گاندی» مردی جوان هندی بود. او در روزگار خود می‎دید که چطور دولتمردان بریتانا با مردم کشورش ناعادلانه رفتار می‎کنند. گاندی راهی خارق‌العاده برای مبارزه پیدا کرد؛ اعتراض در کمال آرامش و صلح. او از آفریقای جنوبی به هندوستان رفت؛ جایی که در آن انقلابی بدون خشونت را رهبری و کشورش را از زیر بار قوانین بریتانایی آزاد کرد. گاندی اگرچه آرام و خونسرد بود، توانست همه‌چیز را در هندوستان تغییر دهد و بعدها بر جنبش‌های حقوق اجتماعی سرتاسر دنیا تأثیر بگذارد.

این منم هلن‌کلر

معرفی کتاب
«هلن کلر» در کودکی، بیماری نادری گرفت که باعث نابینایی و ناشنوایی او شد. از آن به بعد، ارتباط برقرارکردن با دنیای بیرون و اطرافیان برای هلن تقریباً ناممکن شد؛ اما وقتی شش‌ساله بود، با فردی آشنا شد که زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد، معلمش، «آن سالیوان». با کمک‌های او، هلن یاد گرفت چطور با زبان اشاره صحبت کند و خط بریل بخواند. او که حالا توانسته بود خودش را به دیگران ثابت کند، در بزرگسالی به فعال اجتماعی تبدیل شد و مردم را به جنگ با ناتوانی‌ها و دیگر مشکلات تشویق ‎کرد.

این منم آلبرت اینشتین

معرفی کتاب
«آلبرت انیشتین» از همان کودکی کارهایش را به روشی خارق‌العاده انجام می‎داد. او به جای فکر کردن به کمک کلمه‌ها، به وسیله تصاویر فکر می‎کرد و این روش ویژه فکر کردنش به او کمک کرد تا مفاهیم بزرگی را مثل ساختار موسیقی یا اینکه چرا قطب‌نماها همیشه به سمت شمال هستند، درک کند و کم‌کم در تلاش برای کشف رازهای هستی برآید. بقیه مردم او را فقط یک خیالباف می‎دیدند؛ اما انیشتین به خاطر کنجکاوی و شیوه خاص تفکرش، توانست به یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان جهان تبدیل شود.

جایی که ما هستیم

معرفی کتاب
منظومۀ ‌شمسی ما یکی از تریلیون منظومۀ دنیاست و ما در یکی از سیارات این منظومه، به نام «زمین» زندگی می‎کنیم. این سیاره از دوبخش خشکی و دریا تشکیل شده است. در کنار این‌ دو آسمان هم هست که خیلی پیچیده است، ازجمله کهکشان راه شیری که شامل میلیاردها ستاره و سیاره دیگر می‎شود. روی زمین آدم‌ها زندگی می‎کنند که شکل و اندازه و رنگ‌های مختلفی دارند. روی زمین حیوانات هم هستند. آن‌ها از آدم‌ها هم متنوع‌ترند. زمین به نظر بزرگ می‎آید؛ ولی ما هم خیلی زیاد هستیم، همه‌چیز به اندازه کافی برای همه هست، پس مهربان باش.

رمان باغ مخفی با اقتباس از کتاب انسان 250 ساله

معرفی کتاب
این داستان با مشارکت معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی تولید شده است و می‎کوشد با اقتباس از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» (حاوی بیانات رهبر انقلاب درباره معصومین)، روایتی داستانی از مشی سیاسی امامان بزرگوار به مخاطب جوان عرضه کند. «طلعت‌خانم»، همسر «شیخ حیدر»، از او می‎خواهد که تکلیف پسرشان را روشن کند، برایش آستین بالا بزند و سروسامانش بدهد. بعد از اصرارهای طلعت‌خانم، مشخص می‌شود که شیخ راضی نیست دختر «سیدهاشم» را برای پسرش خواستگاری کند. شیخ می‎گوید: «مرام سیدهاشم با ما سازگار نیست!»؛ اما چرا؟ مگر نه این است که سیدهاشم مانند خودِ شیخ حیدر روحانی است و اهل شریعت و تقوا و... . پس مشکل چیست؟

نازخشت

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل پنج داستان کوتاه است. «نازِ خشت»، نام یکی از این داستان‌هاست که قصه جوانی به نام «مصطفی» را روایت می‏‌کند. او با خشت خانه می‎سازد. کسی سفارش مصطفی را کرده که دستان هنرمندی دارد. او به محلی می‌‏رسد که قرار است خانه بسازد. مرد صاحب‌خانه دختر کوچکش، «ماهور» را آورده است تا به او کمک کند. ماهور خشت‌ها را در دامن خود می‎گذارد و از نردبان بالا می‎برد و به مصطفی می‎دهد... . خانه تمام می‌شود و حالا مصطفی باید به روستای خودش بازگردد؛ اما او مِهر ماهور را نیز با خودش می‎برد. سال‌ها بعد ماهور عروس شهر مصطفی می‎شود و... .

افسانه‌هایی شیرین از جست‌وجوگران گنج

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی داستان‌های کوتاه و به هم متصل است. «پارسا» جوانی است که آرزوی سفر به سرزمین‌های دور و ماجراجویی را دارد؛ اما هرگز این فرصت را به دست نیاورده است تا اینکه روزی با پیرمردی روبه‎رو می‌شود که داستان عجیبی را برایش بازگو می‌‏کند، داستانی درباره پنهان کردن گنج بسیار بزرگی در کوه و بیابان. پارسا این داستان را باور نمی‎کند؛ اما پیرمرد که خود یکی از افرادی بوده که گنج را پنهان کرده، حاضر است تمام جزئیات را برای او شرح دهد و... .

مداد رنگی

معرفی کتاب
این داستان، یک مادرانه بزرگ است. داستانی در وصف مادر بودن که خارج از تهران و ساختار شهرنشینی آن تعریف می‌شود. داستان با شرحی از یک خانواده و ساختار آن شروع می‌شود و بلافاصله با خروج پدر از داستان و رفتن او به سفر، سفرِ مخاطبِ رمان، با مادر به درون دنیای ذهنی او شروع می‌شود و خیلی زود با خلق جملاتی که ناشی از حس مادر برای فاصله گرفتن فرزندانش و محبت کودکانه‌ آن‌ها به اوست، گره‌های فکری و ذهنی او در ارتباط با خودش، بازگشایی می‌شود که شاید اوج آن را در خلق این جمله از مادر باید جستجو کرد که در حال تورق آلبوم عکس، خطاب به پسرش می‌گوید: «داشتم به این فکر می‌کردم از کی دیگر در بغل من جا نشدی» و... .