Skip to main content

فراری

معرفی کتاب
«جیسون» از دعواهای پدر و مادرش خسته شده است. او می‎خواهد نزد برادرش برود و با او در «لیورپول» زندگی کند. جیسون به ایستگاه قطار می‎رود و منتظر است تا قطار برسد. او به دوستش، «بن»، گفته است که به دندان‌پزشکی می‎رود و امیدوار است او هم سر کلاس همین را گفته باشد. جیسون در قطار با پسری به نام «جَم» برخورد می‌کند که او را با دنیای پر رمز و راز افراد «فراری» آشنا می‌‏کند و... .

اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس

معرفی کتاب
«اَوِن گرین» دست‌هایش را موقع کُشتی گرفتن با تمساح یا آتش‌سوزی بزرگ «تانزانیا» از دست نداده است؛ این داستان‌ها را فقط وقتی تعریف می‎کند که مردم نگاهش می‎کنند. واقعیت این است که او بدون دست به دنیا آمده؛ ولی تا الان که سیزده‌ساله است، این نقص عضو برایش مانع انجام دادن هیچ کاری نشده است. حالا قرار است پدر و مادرش نگهداری از یک پارک تفریحی درب‌و‌داغان، به اسم «گذرگاه دلیجان» را در «آریزونا» به عهده بگیرند و اَوِن مجبور است تمام آدم‌ها و جاهای آشنایش را رها کند و با خانواده‎اش به آنجا برود.

از پشت پنجره

معرفی کتاب
«متیو» دچار وسواس شدیدی است، دستانش ترک خورده و از تمیز کردن خونریزی کرده است. او دیگر به مدرسه نمی‎رود و از اتاق خوابش خارج نمی‌شود. متیو برای گذر زمان، همسایگان را از پنجره اتاق خوابش زیر نظر دارد و همه‌چیز را یادداشت‌های می‎کند. وقتی کودک همسایه گم می‌شود، معلوم می‌شود که متیو آخرین شخصی بوده که او را دیده است. ناگهان متیو خود را در مرکز هیاهو می‌بیند. به نظر او، هریک از همسایه‌ها یک مظنون است. کلید تشخیص آنچه اتفاق افتاده است و به طور بالقوه زندگی یک کودک در دستان اوست! متیو باید اسرار خود را فاش کند و از ایمنی خانه خارج شود؛ اما آیا او می‌تواند این کار را انجام دهد؟

کد مرجع

معرفی کتاب
«اریک» تازه یک بازی کامپیوتری جدید از «چارلی» گرفته است. پدر چارلی در شرکت بازی‌سازی کار می‎کند و گاهی نسخه اولیه بازی‌ها را به دوستان پسرش می‎دهد تا تست کنند. اریک سرِ این بازی، دائم به «جسی» اصرار می‎کند که به خانه آن‌ها برود و کنارش بنشیند و بازی او را تماشا کند. این‌بار وقتی جسی پیام اریک را می‎بیند، فوری خودش را می‎رساند؛ اما خانه خالی است و هیچ خبری از اریک نیست! تا اینکه متوجه صفحه تلویزیون می‌شود که بازی ویدئویی روی آن متوقف مانده است. جسی دسته بازی را برمی‎دارد و... .

دنیای بی‌کران، سلام!

معرفی کتاب
«ورجیل» یازده‌سال دارد و ناشنواست و دو برادر دوقلو دارد. تابستان شروع شده است و ورجیل باید خوشحال باشد؛ اما مثل قهرمان‌های شکست‌خورده وارد خانه می‎شود. مادربزرگ بدون نگاه کردن به او متوجه حالش می‎شود. ورجیل همیشه در خودش است. او هیچ دوستی ندارد و فکر می‎کند این‌طوری بهتر است؛ اما پدر و مادر و برادرهایش، آدم‌های سرزنده‌ای هستند و ورجیل همیشه فکر می‏‌کند کنار آن‌ها یک وصله ناجور است! پدر و مادر او را لاک‌پشت صدا می‎کنند؛ چون هیچ‌وقت از لاکش بیرون نمی‎آید. برای ورجیل بیرون آمدن از لاکش سخت است؛ اما با این لاک چطور می‎تواند به چیزی که می‎خواهد برسد؟

هیزم‌های خیس

معرفی کتاب
«مالی» از طرف پدری، یک سرخ‌پوست است و تمام بچگی‌اش را در محل اسکان سرخ‌پوست‌ها گذرانده است. بعد از مرگ پدرش، مادرش نمی‎تواند از او مراقبت کند و مالی سر از خانه «رالف» و «دینا» درمی‎آورد که پسری به نام «جک» دارند. حالا آن‌ها پدر و مادرخوانده او هستند. مالی به علت دزدیدن یک کتاب، باید بیست ساعت خدمات اجتماعی انجام دهد. او به خانه خانم پیر پولداری می‎رود که مادر جک در آنجا کار می‏‌کند. مالی در رفت‌وآمدش به خانه این خانم پیر، به او وابسته می‎شود و خانم پیر نگاه او را به زندگی تغییر می‎دهد و... .

بعد از بنفشه‌ای که نیامد

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‌ اشعاری است که در قالب شعر نو سروده شده است. «از این همه اگر»، «پیاده‌روها»، «بعد از بنفشه‌ای که نیامد»، «ترکیب تلخ» و «بامدادی» نام بعضی از این شعرهاست. در شعر اول شاعر عقیده دارد که شعر به چه کار می‌آید، اگر پرنده نتواند روی شاخه آفتاب بنشیند یا اگر لاک‌پشت نتواند پیش از مّد دریا، با ماسه‌های ساحل به توافق برسد یا اگر... . در شعر دوم، به نظر شاعر، همه اتفاق‌ها در پیاده‌روها رخ می‌دهد، خورشید به منطق روشنی می‎رسد، باران مزاج برگ‌ها را می‌فهمد، باد بیانیه‌اش را برای درخت می‎خواند... و در شعر سوم، از بهار می‌گوید و شکفتن گل‌ها و ترانه رودخانه‌ها.

من پناهنده نیستم

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان خانواده‌ای فلسطینی را روایت می‌کند که به علت حمله اسرائیل از سرزمین خود کوچ می‌کنند. راوی داستان زنی به نام «رقیه» است. روایتی که از مصیبت مردم این سرزمین و اجبار آن‌ها برای خروج از کشورشان آغاز می‌شود و با زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان، به امید بازگشت به وطن و پشت سر گذاشتن وقایع ادامه می‌یابد و سرانجام با دیدار رقیه با پسر و نوه‌اش، پشت سیم‌های خاردار، در مرز جنوب لبنان و فلسطین به پایان می‎رسد؛ پنجره‌ای رو به آینده... .

امیل و سه پسر دوقلو

معرفی کتاب
در آخرین روز مدرسه، «امیل» نامه‌ای از دوستش، «پنی هوتشن»، دریافت می‌کند. پنی او را به همراه دوستان دیگرش به خانه‌شان در کنار «است‌زه» دعوت کرده است. امیل دعوت او را می‌پذیرد و به آنجا می رود. شبی پنی و دوستانش برای تماشای نمایشی جذاب به هتل ساحلی می‌روند. آن‌ها در این نمایش با دو پسر آکروبات‌باز آشنا می‌شوند و راز بزرگی برایشان فاش می‌شود.

رویای فالاچی

معرفی کتاب
داستان این کتاب روایتی است از زندگی دانشجوی جوانی که در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل می‌کند و برای تبدیل شدن به یک نیروی حرفه‌ای در این زمینه راه پر دردسری را پیش رو دارد. راوی سوم شخص محدود، داستان را از منظر دو دانشجوی ارتباطات، «امیرمسعود» و‌ «هاله»، روایت می‌کند. راوی کنجکاوانه مانند لنز دوربین به کنش‌ها، واکنش‌ها و کشش‌های آن دو خیره می‌شود؛ خیرگی‌ای که امیرمسعود و‌ هاله در سراسر داستان آن را روی جسم و ذهن خود حس می‌کنند؛ چرا که در عصری زندگی می‌کنند که خیره نگریستن به واقعیت‌های قطعیت‌ناپذیر، لذتی سادیستی به همراه دارد.