پایین
معرفی کتاب
«پت اُتول» شیفته برادرش «کوپ» است. کوپ آدم متفاوتی است؛ با تلفن حرف نمیزند، از ایمیل استفاده نمیکند، هیچ دوست و رفیقی ندارد، غیر از هیجان رفتن به زیرزمین به چیزی علاقه ندارد و از هیچچیزی خوشش نمیآید. بنابراین، اصلاً عجیب نیست اگر بعد از یک دعوای مفصل، با پدر و مادرش پا به فرار بگذارد. یک سال بعد، بستهای به دست پت میرسد که حاوی یک ضبطصوت دیجیتال و پیامی مرموز از طرف برادرش است. پت دنبال سرِ نخها تا شهر نیوریورک میرود و خیلیزود متوجه میشود که کوپ عضو انجمنی شده است، اجتماعی که زیر خیابانها زندگی میکنند! حالا او باید برادرش را پیدا کند و به خانه بازگرداند.
زمانی برای دویدن
معرفی کتاب
در روستای «گوتو»، در کشور «زیمباوه»، پسرها فوتبال بازی میکنند که از دور سربازهایی را میبینند که سوار بر جیپهایشان به آنها نزدیک میشوند. «دئو» فکر میکند شاید رئیسجمهور آنها را فرستاده است. «بابا گودالی» میگوید هروقت مردم از گرسنگی ضجه بزنند، آنوقت سربازها میآیند؛ اما دئو تا به حال ندیده است که آنها با خودشان غذا بیاورند. پسرها بازی را ادامه میدهند، شاید تا رسیدن سربازها نتیجه بازی عوض شود. وقتی سربازها میرسند، یکی از آنها از جیپ پیاده میشود و... . او سراغ شورشیها را از دئو میگیرد و دئو نمیداند چه جوابی باید بدهد، پس سکوت میکند، بعد... .
راز اسبهای توی آینه
معرفی کتاب
«اِمالاین» و «آنا» و ... همراه چند راهبه، ازجمله خواهر «کانستنس»، در بیمارستان «برایرهیل» زندگی میکنند. آنا به شدت بیمار است و دکتر پشت در اتاقش برچسب قرمز زده است، یعنی نمیتواند حتی از تخت بیرون بیاید! اولین روزی که امالاین به بیمارستان میآید، یک راست به دفتر خواهر کانستنس میرود و وقتی جلوی آینه درحال مرتب کردن موهایش است، اسبی بالدار را در آینه میبیند. امالاین سعی میکند خواهر را متوجه اسب کند؛ اما خواهر کانستنس در آینه هیچ اسبی نمیبیند و بعد از آن پچپچها شروع میشود. امالاین در آینه بالای سرِ آنا هم اسبهای بالدار را میبیند؛ ولی هیچکس حرف او را باور نمیکند و... .
شناسنامه قرآن کریم
معرفی کتاب
این کتاب نام، القاب، شهرت، زبان، فرستنده، آورنده و... قرآن کریم است. قرآن به تدریج، در مدت ۲۳ سال، از طریق وحی بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است، سیزده سال در مکه و دَه سال در مدینه. قرآن به بخشهای گوناگونی تقسیم میشود. از جمله آیه، سوره، حزب و جزء. شایان ذکر است که در انتهای کتاب آداب خواندن قرآن توضیح داده شده است.
ساکنین خیابان 141
معرفی کتاب
چند روز بیشتر به کریسمس نمانده است و بچههای خانواده «وندربیکر» باید به فکر شیرینیها و هدیههای کریسمس باشند؛ اما وقتی صاحبخانه بیرحم، به طرز اسرارآمیزی قراردادشان را تمدید نمیکند، بچهها باید به فکر یافتن راهی باشند تا قبل از شروع سال نو، نظر او را عوض کنند. کافی است به او نشان دهند که آنها چقدر فوقالعاده هستند! اما هر نقشهای که با خوشنیتی میکشند، خندهدار و افتضاح از آب درمیآید و شیطنتهایشان بیشتر صاحبخانه را عصبانی میکند. حالا دیگر خانواده وندربیکر به یک معجزه احتیاج دارند!
راهنمای هیولاهای دریایی
معرفی کتاب
«پیپ» و «توماس» که با موجودات جادویی و تکشاخهای فراری سروکله زدهاند، اینبار با خانواده توماس راهی بندر «کَندِر» میشوند؛ مکانی ساحلی و زیبا که پر از موجودات جادویی دریایی است. آنها «لیزکراکن»، «شیپورماهی»، «فک فِرفروک» و شگفتیهای دیگر اعماق اقیانوس را میبینند و علاوهبر این، درگیر معمای بزرگی هم میشوند. معمای هیولایی دریایی که نمیخواهد در آکواریم بماند. بزرگترها از بدرفتاریهای هیولا گیج شدهاند؛ ولی پیپ و توماس از اینکه وسط ماجرا بپرند، ترسی ندارند.
پسری که قبلاً بودم!
معرفی کتاب
«ایتن» همراه پدر و مادر و برادرش، «رودی»، به شهر «پالمنات» و خانه پدربزرگ «آیک» نقلمکان میکنند. پدر و مادر میگویند پدربزرگ پا به سن گذاشته است و به کمک آنها احتیاج دارد؛ اما ایتن میداند که همه این کارها به خاطر اوست! آخرینباری که سعی کرد از خانه فرار کند، پدر و مادرش تصمیم گرفتند به خانه پدربزرگ بیایند؛ چون آنها میدانند که اینجا تنها جایی است که میتوانند او را از «بوستون» و اتفاقات آن دور کنند. در بوستون چه اتفاقی رخ داده است که باعث میشود ایتن از خانه فرار کند؟ آیا او و برادرش میتوانند با این شهر و این خانه کنار بیایند؟
آدم کنترلی
معرفی کتاب
«اِلی» و «فِرِد» دو قلو هستند. آنها در خیلی از چیزها به هم شباهت دارند که مهمترینش، علاقه به بازیهای ویدئویی است. اِلی و فِرِد خیلی از تکنولوژی سردرنمیآورند؛ اما استعداد زیادی در این بازیها دارند؛ هرچند در برابر قُلدرهای مدرسه کم میآورند! روزی بچهها با مرد شگفتانگیزی ملاقات میکنند که دسته بازی متفاوتی به آنها میدهد، دستهای که گویی جادویی است و چیزهای دیگر را هم کنترل میکند! چیزهایی که حسابی به کار اِلی و فِرِد میآید و میتواند آنها را به رویاهایشان نزدیک کند.
جنگل شب
معرفی کتاب
«هارپر» دختری که عاشق موسیقی است، از آپارتمان کوچکش بیرون میآید، چتر سرخش را باز میکند و معلق روی هوا، به سبکی پَر، از پلهها پایین میرود. گربه عجیبش هم دنبالش است. وقتی به طبقه دهم میرسند، گربه مکث میکند و چتر هم همانجا میایستد! هارپر با نیلبک کوچکش موزیک کوتاهی مینوازد. ناگهان پسری که مثل باد، بیصدا حرکت میکند، ظاهر میشود و... .
سیرک رؤیاها
معرفی کتاب
«هارپر» دختری است که استعداد بینظیری در موسیقی دارد. او از لابهلای صدای باد، ترنم باران و بال زدنهای پروانهها، نوای موسیقی میشنود. هارپر میتواند هر سازی را بنوازد. گاهیوقتها شبها نوایی میشنود که قلبش را به تپش میاندازد. نوایی که انگار از ستارگان میآید و... . دختری بندباز هارپر و دوستانش را به سیرک رویاها میبرد! آدمهای عجیب و غریبی آنجا هستند، مثل آقای شیرینیپز، خانم آوازهخوان دریا، طالعبین مرموز و... .